احمدی، حاتمی و اسد زاده (1391) در پژوهشی به بررسی تأثیر آموزش مهارت های ارتباطی به دانش آموزان و والدین آنها بر سازگاری اجتماعی و پیشرفت تحصیلی آنان در شهر زنجان پرداختند، آنها به این نتیجه رسیدند که آموزش مهارت های ارتباطی موجب بهبود روابط و سازگاری اجتماعی و پیشرفت تحصیلی آنان میگردد.
در سال 1387 در دانشگاه شهید بهشتی پژوهشی با هدف بررسی اثر آموزش مهارت های زندگی بر میزان سازگاری اجتماعی کودکان پایه چهارم مقطع ابتدایی انجام گرفت و یافته ها حاکی از آن بود که آموزش مهارت های زندگی باعث افزایش میزان پذیرش همسالان و کاهش طرد همسالان و همچنین افزایش مهارت های اجتماعی مناسب و کاهش رفتار نامناسب اجتماعی از دیدگاه معلمین می گردد و مشخص می نماید که آموزش مهارت های زندگی بر میزان سازگاری اجتماعی دانش آموزان پایه چهارم مقطع ابتدایی مؤثر است(به نقل از به پژوه، سلیمانی، افروز و لواسانی،1389).
در پژوهشی که توسط اسماعیلی (1387) انجام شد اثر آموزش مهارتهای ارتباطی در تعامل با شیوه های فرزند پروری و سازگاری دانش آموزانی که دوره مهارتهای ارتباطی را گذرانده بودند و پدرانشان از شیوه تربیتی اقتدار گرایانه استفاده می کردند بیشتر از دانش آموزانی بودکه دوره مذکور را نگذرانده بودند(به نقل از زرگری نژاد،1389).
طارمیان(1387)، در پژوهش خود آموزش مهارت های ارتباطی را بر افزایش سلامت جسمانی و روانی مانند اعتماد به نفس، مقابله با فشارهای محیطی و روانی، کاهش اضطراب و افسردگی، کاهش افکار خودکشی گرایانه، کاهش افت تحصیلی، تقویت ارتباط بین فردی و رفتارهای سالم و مفید اجتماعی، کاهش سوء مصرف مواد مخدر و پیشگیری از مشکلات روانی، رفتاری و اجتماعیی مؤثر قلمداد کرده است(به نقل از به پژوه، سلیمانی، افروز و لواسانی،1389).
حقیقی و همکاران (1385) در تحقیقی تحت عنوان ” بررسی تاثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روانی و عزت نفس دانش آموزان دختر سال اول متوسطه ” به این نتیجه دست یافتند : آموزش مهارتهای ارتباطی موجب افزایش سلامت روانی و عزت نفس دانش اموزان دختر گروه آزمایشی در مقایسه با گروه گواه می شود.
با تحقيقي كه رستگاران (1382) پيرامون بررسي تاثير چگونگي روابط والدين بر سازگاري اجتماعي دانش آموزان پايه سوم راهنمايي دخترانه شهر همدان انجام داد ، به اين نتيجه رسيد كه بين عوامل خانوادگي و سازگاري اجتماعي فرزندان در مدرسه رابطه معناداري وجود دارد؛ يعني چگونگي روابط والدين در سازگاري اجتماعي فرزندان آنان در مدرسه موثّر است. دانش آموزاني كه در مدرسه از سازگاري اجتماعي مطلوبي برخوردارند، داراي والديني با روابط مبتني بر تفاهم هستند، در حالي كه دانش آموزان ناسازگار، داراي والديني هستندكه از روابط صحيح و بر اساس تفاهم بهرهمند نيستند(به نقل از احمد خانی،1389).
يافته هاي حاصل از پژوهش، بهجتي اردكاني (1382) پيرامون بررسي عوامل آموزشگاهي، فرهنگي و خانوادگي موثّر بر پايين بودن مهارت های ارتباطی در دانش آموزان استان يزد مشخص نمود که آموزش به والدین و اولیاء مدرسه می تواند در بالا رفتن مهارت های ارتباطی دانش آموزان مؤثر باشد بدون اینکه نیاز به آموزش مستقیم این مهارت ها به دانش آموزان باشد(به نقل از عطاری، شهنی ییلاق، کوچکی و بشلیده،1384).
نتایج بررسی اجرای آموزش مهارت های زندگی و تأثیر آموزش مهارت های زندگی و تأثیر آن بر سلامت روان برای مقاطع چهارم و پنجم ابتدایی در 6 استان کشور (تهران، کرمانشاه، شهرستانهای استان تهران، سیستان و بلوچستان، اذربایجان غربی و ایلام) توسط دفتر بهداشت و تغذیه وزارت آموزش و پرورش در سال تحصیلی 78-77 نشان داد که در پیش آزمون بین گروه کنترل و آزمایش تفاوت وجود ندارد. اما در مرحله پسآزمون تفاوت معناداری بین میانگین نمرات دو گروه وجود دارد. همچنین بین تفاوت نمرات دانش آموزان دختر و پسر ارتباط معنیدار وجود دارد و در مقایسه استانها، استان کرمانشاه بالاترین نتایج را نسبت به استانهای دیگر دارد(به نقل از عطاری، شهنی ییلاق، کوچکی و بشلیده،1384).
پژوهش انجام شده در خارج از کشور
موراي و مالمگرين (2010) تأثير اجراي يك برنامه آموزشي رابطه معلم – دانشآموز را بر سازگاري اجتماعي، عاطفي و آموزشي دانشآموزان مورد تحقيق قرار دادند. هدف اين پژوهش تأثير يك برنامه طراحي شده ارتباطي بر بهبود روابط نوجوانان با معلمانشان بود. همه شركت كنندگان دانشآموزاني بودند كه مشكلات عاطفي و رفتاري قابل توجهي داشتند و توسط معلمشان معرفي شده بودند. نتايج اين پژوهش نشان داد كه دانشآموزان گروه آزمايشي، سازگاري آموزشي، عاطفي و اجتماعي بالاتر از ميانگين را نسبت به دانشآموزان گروه كنترل نشان دادند
در سال 2010 در تحقیقی که میشل مک کارتر[2] بر روی یک نمونه 24 نفری از دانش آموزان در جنوب شرقی کوین لند و در خصوص تأثیر مهارت های ارتباطی انجام داد، تأثیر مثبت آموزشها را در بهبود سلامت روان دانش آموزان و رضایت معلمان آنها تایید نمود(به نقل از آذین و موسوی،1390).
در پژوهشی گرکو و موریس (2009) به مطالعه تأثیر مهارت های ارتباطی و اجتماعی و روابط دوستی نزدیک در دوران نوجوانی پرداختند. یافته های این تحقیق نشان داد که بین سازگاری اجتماعی و مهارت های ارتباطی رابطه وجود دارد.
در پژوهشي نيز جانستون (2009) به بررسي اثرات آموزش گروهي تحليل ارتباط متقابل بر روي سازگاري بين فردي و تعاملات بين فردي در دانش آموزان پرداخت كه اين بررسي بر مبناي تحليل ارتباط متقابل محك ميزند كه آيا آموزش يك دانش آموز در آگاهياش از ارتباطات تعاملي تفاوتي را در ارتباطات دروني شخصياش و ميزان سازگارياش صورت ميدهد يا نه، نتايج بدست آمده تأكيد ميكنند كه بين گروههاي آزمايش و كنترل نظارت معنيدار وجود دارد و فرضيه محقق تأييد ميگردد(به نقل از آذین و موسوی،1390).
دام باگن[4] و کریمیت[5] (2008) در پژوهشی آموزش مهارت های ارتباطی و درمان رفتاری-شناختی را بر سازگاری اجتماعی مطالعه کردند. آزمودنیها که به وسیله آیتمهای DSMIV مضطرب اجتماعی تشخیص داده شده بودند، در یک گروه آموزش مهارت های اجتماعی و ارتباطی و در گروهی دیگر بر روی آزمودنیها درمان رفتاری-شناختی انجام گرفت. نتایج نشان داد که هم آموزش مهارت های ارتباطی و هم درمان رفتاری-شناختی در درمان اضطراب شناختی نقش دارند.
پژوهشی را در اداره کل آموزش و پرورش علوم پزشکی دانشگاه پریتوریا در سال 2007 با هدف ارتقای مهارت های روابط بین فردی و مهارت های اجتماعی، مهارت های ارتباطی و اخلاقی و حرفهای در دو سطح آموزشهای سنتی و اصلاح شده بر روی دانشجویان انجام داد که آموزشهای اصلاح شده مهارت های ارتباطی، تأثیر بیشتری بر سلامت روان، نسبت به آموزشهای سنتی داشت(به نقل از آذین و موسوی،1390).
هربرت[6] و همكاران (2005) در پژوهشي با همين عنوان دريافتند كه آموزش مهارت هاي ارتباطي و اجتماعي باعث كاهش ناسازگاری اجتماعي آزمودني ها مي شود. آنان هم چنين بيان مي كنند كه درمان گروهي شناختي رفتاري مي تواند به آموزش مهارت هاي ارتباطي و اجتماعي در كاهش اضطراب اجتماعي كمك كند. و نيز تحقيقات كريگان[7] (1998، به نقل از دام باگن و کریمیت، 2000) هالفورد و وارگس[8] (1995، به نقل از دام باگن و کریمیت، 2000) كه قبلا با اين رويكرد بر روي بزرگسالان انجام داده بودند، نتايجي مشابه اين تحقيق را در برداشته است.
اسپنس و برچمن[9](2000) بیان میدارند که کسانی که ناسازگاری اجتماعی دارند، مهارت های ارتباطی و اجتماعی لازم را ندارند و تحقیقات نشان میدهد که از دوران کودکی کمبود این مهارت ها را داشته اند. موریس معتقد است که والدین این دانش آموزان نیز میباید مهارت های ارتباطی و اجتماعی لازم را فراگیرند(به نقل از گرگور و موریس،2009).
باتوجه به پژوهش انجام گرفته درداخل وخارج در مورد تأثيرآموزش مهارت های ارتباطی بر ناسازگاری اجتماعی دختران دبیرستانی پژوهش حاضردرپی تکمیل تحقیقات قبلی درزمینه آموزش مهارت های ارتباطی و تاثیر آن بر ناسازگاری اجتماعی دختران دبیرستانی است.
2-7 فرضیه پژوهش
- آموزش مهارتهای ارتباطی به نوجوانان ناسازگار منجر به افزایش سازگاری آنان می شود.
[1]. Murray & Malmgren
[2] Michelle Mc Carter
[3]. Johnston
[4] Dambagn
[5] Kerymyt
[6] Herbert
[7] Krigyan
[8] Halford & Vargs
[9] Spence & Brchmn