مقنن با توجه به ماهيت و خصائص هر کيفر و نظر به اهدافي که از مجازاتها دارد دست به گزينش کيفر مي زند. بر اين اساس ميان خصائص و ويژگي مجازاتهل با هدفي که از اعمال کيفر مدنظر دارد، بايد هماهنگي باشد. در اينجا هدف از اعمال جزاي نقدي و هدف مقنن از بکارگيري اين کيفر به طور اجمال در قوانين موضوعه مشخص مي شود. آنگاه نظر به موقعيت مجازاتها در حقوق کيفري، حاکم بر جزاي نقدي را مورد بررسي قرار خواهيم داد.
هدف کيفري
يکي از اهداف مجازاتها، ايجاد تلافي و مکافات با جرم ارتکابي مي باشد. هر چند امروزه اين هدف کم رنگ شده است ولي بکلي از بين نرفته و هنوز هم قانونگذاران مجازاتها را به درجاتي تقسيم مي کنند. چنانچه براي خطاي کوچک، مجازاتهاي سبک و براي جرائم با اهميت مجازاتهاي شديد در نظر مي گيرند. بر اثر تفکر حاکم بر روزگاران گذشته پاداش ناشي از اجراي عدالت بود و عدالت چنين اقتضائي را داشت. با اين هدف ظهوري آنچناني براي جزاي نقدي باقي نمي ماند؛ چه تلافي و مکافات بيشتر با آزار جسمي و روحي بروز و جلوه خارجي پيدا کرده است. با اين حال نمي توان صرفاً بيان داشت که وجود چنين هرفي به طور کلي در جزاي نقدي نيست. زيرا به هر ترتيب جزاي نقدي با خصيصه هاي مختص به خود، مجازات است.
تحقير بزهکار در گذشته، يکي از اهداف مجازاتها بوده است که امروزه با هدفهاي پيشرفته و انساني حقوق کيفري سازگار نيست. آسيب به حيثيت و آبروي اجتماعي مجرم از طريق گرفتن توانائي مالي مجرم که در آينده مرتکب جرم نگردد، چندان قانع کننده نيست. جزاي نقدي براي جرائمي در نظر گرفته مي شود که لزومي به تحقير و پست کردن بزهکار نباشد. لذا نمي تواند آنچنان ابذو و حيثيت اجتماعي مجرم را لکه کند و قانونگذار در اين ميان اراده خود را در تعيين جزاي نقدي بر محور خوار کنندگي و رسوائي مجرم قرار نمي دهد؛ اما اينگونه نيست که هيچ اثري از رسوايي و تحقير در مجرم با اعمال جزاي نقدي حاصل نشود، درجه اي کمتر از ساير مجازاتها، در جزاي نقدي نيز وجود دارد.
ارعاب نيز از اهداف مجازاتهاست، بدين توضيح که به وسيله اعمال کيفر از طرفي شخص مجرک، و از طرف ديگر کساني که قصد ارتکاب جرم را دارند، موجب مي گردد که مرتکب جرم نشوند. حتي المقدور کساني که به جنبه ارعاب کيفر معتقدند، بيان مي دارند که مجازات بايد سنگين و شديد باشد تا اثر قطعي و قاطع خود را بروز نمايد.
ممکن است گفته شود: جزاي نقدي آن چنان شديد و سنگين نيست، لذا فاقد جنبه مرعوب کنندگي است. در نتيجه قدرت بازدارندگي و پيشگيري فردي و اجتماعي را فاقد است. اما بايد گفت: جنبه ارعاب انگيزي آن (جزاي نقدي) از اين حيث قابل توج است که بر خلاف حبس، مجرم به آن عادت نمي کند و هميشه تهديد عليه اموال، او را از ارتکاب جرم باز مي دارد.
امروزه از اعمال مجازاتهاي سنگين بر مجرمين انتقاد شده است و گفته مي شود: براي اينکه مجازات موثر باشد بايد ملايم و معتدل باشد.
جرم شناسان بر اين عقيده اند که سيستم کهنه و قديمي مجازاتها بايد تغيير يابد و يک سياست جديد که از طرفي مبتني بر حفظ و صيانت اجتماع و از طرف ديگر اصلاح و بهبود وضع مجرم باشد برقرار گردد. با اين حال گرچه مثل سابق جنبه ارعابي مجازاتها منظور قانونگذاران نيست، ولي اين جنبه ارعابي تا حدي ارزش خود را نزد حقوقدانان کيفري حفظ کرده است. با اين وجود تعيين جزاي نقدي براي جرائم خاص که آنچنان برخورد شديدي را لازم ندارد جنبه ارعابي خود را داراست و پيشگيري فردي و اجتماعي را به همراه دارد.
افکار مبتني بر حفظ آزاديهاي فردي و ازوم احترام به شخصيت انساني باعث شده فکر اصلاح و تربيت مجرمين بوجود آيد. افکار و عقايد مکتب بحققي و دفاع اجنماعي نوين، اصلاح و تربيت مجرم را از اهداف مهم مجازاتها فرار داده است. ليکن بعيد بنظر مي رسد بتوان با جزاي نقدي، مجرم را حقاً اصلاح نمود. به نظر، تنها از جزاي نقدي به عنوان يک اخطار مي توان توقع تنبيهي و اصلاحي داشت. بر اين اساس نبايد در همه جرائم آنرا اعمال کرد. جائي که بزهکار اعضاء جامعه را به طور جدي و شديد به خطر مي اندازد و يا آنجائي که تجاوز مهمي به ارزشها صورت مي گيرد و نظم و امنيت عمومي به خطر مي افتد، نبايد به آن متوسل شد. زيرا اين چنين مجرميني احتياج به بازپروري و اصلاح دارند و اصلاح مجرمين، نيازمند به تدابير و اقداماتي است که با الزام به پرداخت جزاي نقدي تحقق نمي يابد. به نظر مي رسد که امروزه يکي از علت هاي مهم توسعه جزاي نقدي، گسترش تئوريهاي خودداري از خشونت عليه بزرهکاران مي باشد و براي کاستن از معايب مجازاتها همانند حبس، جايگزين خوبي به بشمار مي آيد. جنبش دفاع اجتماعي با اجتناب از مجازات زندان و حذف خشونت در جهت انساني کردن حقوق کيفري رغبت به سوي جزاي نقدي پيدا کرده است.[1]
چنين جرياني مبين هدف واقعي جزاي نقدي است. که با طبيعت معتدل خود با جريان فکري زمان هماهنگي دارد. حقوقدانان هدف از جزاي نقدي را تنبيه و آگاه ساختن و هم چنين ترسانيدن و ايجاد خوف و هراس دانسته و توصيه بر ن است که در جرايم غير عمدي و يا جرائم کم اهميت عمدي اعمال شود.
[1] - مارک آنسل، همان کتاب، ص 102