بیان تفکر خلاق از دیدگاه گشتالت مبتنی بر کل گرایی است که پدیده ها را بر پایه ی ویژگی های کلی آن تبیین می کند.نظرات اساسی این مکتب پیرامون خلاقیت توسط ورتایمر[2] مطرح شده است ، او معتقد است که تفکر پیرامون حل مسئله باید شکل کلی داشته باشد یعنی موقعیت به عنوان یک کل در نظر گرفته شود . ور تایمر علاوه بر آن چند شرط دیگر را گوشزد می کند.( حسینی ،1378)
1)افراد باید با ذهن باز و بدون پیش داوری با مسئله برخورد کنند.
2)تحت فشار عادات قرار نگیرند.
3)ماشینی عمل نکنند.
4)ارتباط متقابل ساختار و صورت مسئله را با تعمق در ریشه های آن تعیین کنند.
گشتالتی ها در تبیین آفرینشگری معتقدند که تفکر خلاق بازسازی گشتالت ها یا الگوهایی است که از نظر ساختاری[3] ناقص هستند .تفکر خلاق معمولاً با وضعیتی مسئله دار شروع می شود که از جهتی ناتمام است .شخص این مشکل را به عنوان یک کل در نظر می گیرد سپس پویایی[4] خود مسئله ،نیروها وتنش های درون آن خطوط فشار مشابهی را در ذهن به وجود می آورد.شخص ،با دنبال کردن این خطوط فشار ، راه حلی را می یابد که هماهنگی کل را به آن برمی گرداند .وی از طریق این فرایند ،نوعی اشتیاق ذاتی ، یعنی گرفتن الگویی کلی و باز گردانیدن نظم به آن را ارضا می کند .( نلر،1379ص30)
نطریه گشتالت ، نوع تفکرخلاقی که شخص را وادار به پرسش سؤال های بکر می کند (یعنی سؤال هایی که مستقیماً توسط حقایق موجود ،پیشنهاد نشده اند)تبیین نمی کند.
از دیدگاه گشتالت ما همه ظرفیت تفکر خلاق را داریم .این سؤال مطرح است که چرا ما اغلب به طور مولد فکر نمی کنیم ؟برطبق نظر گشتالتی ها علت این است که حل کنندگان مسئله تلاش هایشان را روی به کارگیری تجربه های گذشته در حل مسئله متمرکز می کند .(حسینی،1378،ص41 )
مراحل تفکر خلاق از دیدگاه ورتایمر عبارت است از :
1)گروه بندی ؛ساختاربندی و سازمان دهی مجدد در عملیات تقسیم یک کل برکل های کوچکتر دیده می شود که به رغم آن هنوز این کل های کوچکتر در ارتباط باهم و با کل مسئله ادراک می شود.
2)فرایند حل مسئله با تلاش برای رسیدن به ارتباط درونی آن شروع می شود ،فرد تلاش می کند ،طبیعت وابستگی متقابل درونی آن را کشف کند.
3)در تفکر خلاق روابط برجسته و مشخص در ساختار درونی موقعیت ،نقش مهمی به عهده دارد .
4)در تفکر خلاق ویژگی خاصی درباره معنای عملکردی بخش ها وجود دارد که همانا قطعیت روابط برای حل مسئله و درک فهم فرمول است .
5)کل فرایند عبارت است از یک خط مستمر فکری و نه جمع عددی عملیات مجزا و خرد شده ،هیچ گامی به طور مطلق با عملکرد خود فهمیده نمی شود ،بلکه برعکس هر گام درارتباط با کل موقعیت معنی پیدا می کند.(حسینی،1378 )
گشتالتی ها فرایند تفکر خلاق را بر مبنای کل گرایی توصیف می کنند ،در حالی که کل تنها وسیله ای برای تحقق خلاقیت می باشد. معمولاً درک کل منجر به تفکر خلاق نمی شود زیرا تفکر در نتیجه شناخت روابط در ارتباط با کل ایجاد می شود . به علاوه در بسیاری از اوقات نیز بدون آن که هنوز فرد کل مسئله را در نظر داشته باشد موفق به تفکر خلاق یا فرضیات و حدس های هوشمندانه می گردد.
[1] - Gestalt Theory
[2] - Werthiemer
[3] - Structured
[4] - Dynamic