روان کاوی دارای نفوذ بسیار مهمی در نظریه ی آفرینشگری است . به گفته فروید،خاستگاه آفرینشگری، در تعارضی است که در ذهن ناخود آگاه نهاد[2] وجود دارد. ذهن ناخوداگاه ،دیر یا زود راه حلی را برای این تعارض می یابد.
اگر که راه حل ، خود برونگرا[3] باشد ، یعنی اگر فعالیتی را تقویت کند که توسط خود[4] و یا بخش آگاه شخصیت تعیین شده است ،نتیجه آن در رفتار خلاق آشکار می شود .
شوخ طبعی و خلق تخیلات ویژه ی شخص خلاق نیز از باز پس گرایی[5] سرچشمه می گیرد .ابداع و ابتکاری که در این دو جلوه گری می کند . از ذهن ناخود اگاه سرچشمه می گیرند نه ذهن آگاه[6] و در زمانی رخ می دهند که (خود) در راحتی[7] است و اجازه می دهد اشراق های ناخود اگاه در سطح آگاهی ظاهر شود .
با انجام آزمونهای تفکر خلاق ،در مورد برخی از پریشان شخصیت های[8] رو به بهبودی ،تأیید شد که روان نژند ها و روان پریش ها ،مایلند به جای ابراز آفرینشگری مانع از بروز آن شوند. ( نلر،1379،ص33)
فروید معتقد است که فکر تازه به سبب برخورد به تضاد ایجاد می شود و این همان مکانیسم دفاعی است .در واقع خلاقیت نیز نوعی رفتار دفاعی است . یعنی فعالیت های هنری و عملی عبارت از تمایلات ارضا نشده است که به شکل هدف عالی تر در آمده اند .پس فرد برای ارضا سائقه های خاصی دست به خلاقیت می زند تا تعادلی را که آن سائقه به هم زده دوباره برگرداند. (حسینی ،1378 ،ص36)
زیگموند فروید
از نظر فروید ،شخص همان گونه که به خوردن و خوابیدن نیاز دارد ، برای ارضای سائقه های معینی دست به آفرینشگری می زند. او کاوش می کند، به حل مسائل می پردازد و خلاقانه فکر می کند تا به حالت تعادلی باز گردد که سائقه آن را به هم زده است . بنابراین آفرینشگری وسیله ای برای کاهش تنش[9] است.
روان کاوی جدید
دیدگاه فروید در مورد آفرینشگری به ویژه به وسیله نئو فروید گرایان[10] تغییر یافته است سهم عمد ه ایشان در روان کاوی ، این اصل است که آفرینشگری محصول ذهن نیمه آگاه است ،تفاوت ذهن نیمه آگاه با ناخوداگاه در این می باشد که هنگامی که (خود) در راحتی است ،ذهن نیمه آگاه برای یادآوری باز است .
تفکر خلاق هنگامی بروز می کند که (خود) به طور اختیاری و موقت از برخی از نواحی نیمه آگاه عقب نشینی می کند تا بعداً آن را به گونه ای مؤثر کنترل کند . آفرینشگری ،بازگشتی است که به مصلحت و اختیار (خود) صورت می پذیرد و آفرینشگر کسی است که می تواند نسبت به دیگران ، با آزادی بیشتری از ذهن نیمه آگاه بهره برداری کند .(نلر،1379،ص36)
روان کاوان جدید معتقدند بسیاری از اوقات افراد خلاق از قضاوت دیگران در رابطه با اثرشان در اضطرابند و چون وجود خویش را به واسطه اثرشان می دانند نیازمند عرضه و پذیرفته شدن آنها هستند. (حسینی، 1378،ص36)
ای جی اسکاکتل[11]
در برابر دیدگاه روان کاوی که آفرینشگری را ابراز سائقه های درونی می داند اسکاکتل عقیده دارد که آفرینشگری ،حاصل پذیرا[12] بودن نسبت به دنیای بیرون بوده و بنابراین نتیجه ی قدرت پذیرش بیشتری برای تجربه است .به گفته اسکاکتل ،بشر نیازمند آن است که خلاق باشد ،نه به دلیل ارضای سائقه های خود بلکه به این دلیل که نیاز دارد با دنیای اطراف خود رابطه برقرار کند.(نلر،1379) برای رضایت بخش بودن این کار ،بایستی از مفاهیم خود مداری فرار کند تا دنیا را از نو ببیند.
[1] - Psychoanalysis
[2] - Id
[3] - Ego . synthonic
[4] - Ego
[5] - Regression
[6] - Conscious mind
[7] - Relaxed
[8] - Schizophrenic
[9] - Tension
[10] - Neo. freudians
[11] - E. G. Schachtel
[12] - Openness