در قرن نوزدهم ،نظریه ی تداعی گرایی ،مکتب مسلط روان شناسی در انگلستان و آمریکا بود که ریشه آن به جان لاک[1] بر می گردد.
تداعی گرایی را می توان در این اصل خلاصه کرد که اندیشیدن عبارت است از مرتبط نمودن ایده های ناشی از تجربه .بنا بر قوانین فراوانی[2]، تازگی[3] و وضوح[4] هر قدر که این دو ایده ، بیشتر ، تازه تر و واضح تر با هم مربوط باشند ، وقتی که یکی از آنها به ذهن می رسد ، به احتمال زیاد دیگری نیز آن را همراهی می کند.
بنا بر نظریه ی تداعی گرایی ، ایده های جدید ، از ایده های قدیم و به وسیله فرایند آزمون و خطا پدید می آیند.
شخص هنگام روبرو شدن با مسئله ترکیبی از ایده ها را یکی پس از دیگری فرا می خواند ، تا آرایشی برای رهیابی بیابد . این ترکیب ، ایده ی تازه ی او را تشکیل می دهد. بنا براین تفکر خلاق ، عبارت از فعال کردن ارتباطات ذهنی[5] است و تا آن جا ادامه می یابد که یا ترکیب درست ، خود را بروز دهد و یا شخص ،دست از آن بردارد . بنابراین ، هر چه شخص تداعی بیشتری بدست آورد ، ایده های بیشتری در اختیار خواهد داشت و بیشتر خلاق خواهد بود .(نلر،1379،ص29-28).تداعی گرایان معتقدند تداعی ها نسبت به انگیزه ی اراده شده به صورت سلسله مراتب سازمان بندی می شود . آنها می گویند هر چه تداعی ها بیشتر باشد شانس یافتن راه حل خلاق بیشتر می شود .فرد از بین ترکیبات زیادی از عناصر که ایجاد نموده به انتخاب جواب ابتکاری دست می زند . (حسینی،1378 ص37).مدنیک[6] معتقد است که تفکر خلاق عبارت است از شکل دادن به تداعی ها به صورت ترکیبات تازه و مفید که پاسخگوی الزامات خاصی باشد . هر چه عناصر ترکیب تازه غیر مشابه تر از یکدیگر باشند ،فرایند مربوط خلاق تر خواهد بود.
اساس نظریات مکتب رفتارگرایی نیز نشأت گرفته از تداعی گرایی است . اسکینر[7] و سایر رفتار گرایان از جمله وودمن[8] رفتار خلاق را عبارت از رفتاری می دانند که از طریق تقویت های محیطی فرا گرفته شده است.
رفتار گرایان برای فرد در تولید خلاق حداقل نقش را قائلند.آنها می گویند : محصول خلاق معمولاً از راه تغییرات تصادفی بدست می آید که به خاطر پیامدهای مثبتشان انتخاب می گردند.(حسینی ، 1378ص38-37).
هر چند ممکن است گاهی تداعی منشأ ایده های تازه باشد یا گاهی بتواند جزئی از مرحله ایده یابی باشد .اما نمی توان گفت تفکر خلاق از تداعی نشأت می گیرد . چنان که بسیاری از مواقع تفکر خلاق بدون هیچ گونه تداعی شکل می گیرد . همچنین تفاوت افراد با تجربه های مشابه ، چنان که یکی از این تجربه استفاده کرده و به نتیجه خلاقی دست می یابد و دیگری هرگز موفق نمی شود ، نیز از این موارد نقص این نظریه است . رفتارگرایان تأکید زیادی برنقش محیط در تحقق خلاقیت کودکان دارند . در اهمیت نقش محیط در فعلیت یافتن توانایی ها و استعداد خلاق کودکان شکی نیست ،اما این بدان معنی نیست که می توان نقش عوامل فردی و ژنتیکی را کاملاً نادیده گرفت .
حتی اگر محیط عامل اصلی رشد خلاقیت باشد ، باز باید به زمینه های بالقوه که در افراد وجود دارد توجه شود
[1] - John locke
[2] - Frequency
[3] - Recency
[4] - Vividness
[5] -Mental connection
[6] - Mednick
[7] - Skinner
[8] - Woodman