کارکرد اصلی فراشناخت نظارت و هدایت فرایندهای شناختی است. فراشناخت مشتمل بر دو مؤلفه است . مؤلفه نخست دانش فراشناختی فرد از خودش به عنوان یک پردازشگر اطلاعات و مؤلفه دوم فرایندها و راهبردهای نظم دهنده ، مهار کننده و نظارت کننده است(کارشکی،۱۳۸۱). مؤلفه اول که دانش فراشناختی است تا زمانی حاصل می شود که فرد از تواناییهای شناختی خود و نیز ناتوانی های شناختی خود آگاه میگردد . برای مثال فردی که از ضعف حافظه خود آگاه است ، رئوس کارهای روزانه یا خرید روزانه ای را که باید انجام دهد یادداشت میکند تا در موقع تعیین شده و مناسب آن ها را انجام دهد(کارشکی،۱۳۸۱).
۲-۱-۳-۱- تعریف فراشناخت:
اگرچه تعریف جامع از فراشناخت، چالش برانگیز و دشوار به نظر میرسد، اما عموم محققان در این نکته اتفاق نظر دارند که فراشناخت به شناختن شناخت یا دانستن درباره دانستن گفته می شود. فلاول فراشناخت را به عنوان آگاهی از شناخت و فرایندهای شناختی و کنترل، تنظیم و بازبینی فعالانه شناخت تعریف کرد. دول فولک، از دید نظریه پردازش اطلاعات، فراشناخت را فرآیندهای کنترل اجرایی از قبیل توجه، مرور و تمرین، سازمان دهی و دستکاری اطلاعات میداند.
به عبارت دیگر فراشناخت، دانش یا آگاهی فرد از نظام شناختی خود است. متکالفه و شیمامورا، فراشناخت را وسیله دستکاری و نظم بخشی فرآیندهای شناختی میداند.
براون فراشناخت را به دو صورت آگاهی فرد از فعالیت ها یا فرآیندهای شناختی خود و روش های به کاررونده برای تنظیم فرآیندهای شناختی بیان میکند. (کارشکی،۱۳۸۱).
۲-۱-۳-۲- مدل فراشناختی اختلالات روانشناختی:
هیجان های اضطراب و غمگینی علائم بنیادی درونی هستند که از ناهمخوانی در خود تنظیمی و تهدید مطرح شده برای بهزیستی حکایت دارند. این نوع هیجان ها به طور طبیعی دوره محدودی دارند، چون فرد از راهبردهای مقابله ای برای کاهش تهدید و کنترل شناخت استفاده میکند. اختلال روانشناختی از تداوم پاسخ های هیجانی ناشی می شود. پاسخ های هیجانی به دلیل سبک و راهبردهای فرد تداوم مییابند. سبک بی ثمری که در همه اختلال ها مشاهده می شود و شامل نگرانی، اندیشناکی، بازبینی تهدید، راهبردهای نامؤثر کنترل افکار و سایر انواع رفتار (مانند اجتناب) می شود که مانع یادگیری سازگارانه است.
سندرم شناختی – توجهی نتیجه باورهای (دانش) فراشناختی نادرست است که افکار و حالت های احساسی را کنترل و تفسیر میکنند. سندرم شناختی – توجهی از طریق چند مکانیزم/ مسیر کاملاً مشخص، تجربه هیجانی را طولانی و تشدید می کند.
سندرم شناختی – توجهی شامل پردازش مفهومی افراطی به شکل نگرانی و اندیشناکی است. این فرآیندها زنجیرهای طولانی از افکار عمدتاًً کلامی هستند که در آن شخص تلاش میکند به سؤال “چه می شود اگر…” و یا به سؤال هایی درباره معنای رویدادها (مانند “چرا من چنین احساسی دارم”) پاسخ دهد.
علاوه بر این مؤلفه مفهومی، سندرم شناختی – توجهی شامل سوگیری توجهی به شکل توجه متمرکز بر محرک های مرتبط با تهدید، نیز است. این حالت “بازبینی تهدید[۲۷]” نامیده می شود (ولز و متیوز، ۱۹۹۴؛ به نقل از ولز).
سندرم شناختی – توجهی پیامدهای متعددی دارد که به اختلال روانشناختی منجر می شود. نگرانی و اندیشناکی همواره سوگیرانه هستند و توجه فرد را بر اطلاعات منفی متمرکز میسازند. این وضعیت به ادراک تحریف شده ای از خود و جهان منتهی می شود. برای مثال هر چند نگرانی بر خطر احتمالی در آینده متمرکز است، اما رابطه اندکی با احتمال واقعی وقوع رویدادهای خطرناک دارد.
اندیشناکی به دنبال یافتن پاسخ به سؤالاتی است که اغلب پاسخ واحد یا مشخصی ندارند، مانند “چرا من؟”. بنابرین اندیشناکی به تداوم ابهام و ناهمخوانی بین آنچه فرد میداند و آنچه میخواهد بداند، منجر می شود. به علاوه، نگرانی و اندیشناکی موجب فعال سازی و تداوم احساس تهدید شده و به این ترتیب اضطراب و افسردگی را برای مدت طولانی تداوم می بخشد.
مؤلفه “بازبینی تهدید” سندرم شناختی – توجهی، باعث تمرکز توجه بر منابع بالقوه تهدید می شود. این حالت به چند دلیل مشکل ساز است: (۱) احساس خطر ذهنی[۲۸] را افزایش میدهد و از این طریق فعال سازی هیجانی[۲۹] را افزایش داده یا تداوم می بخشد، (۲) موجب تقویت برنامه ای برای هدایت سیستم شناختی می شود که فرد را به کشف کننده ماهر و حساس تهدید مبدل میسازد، (۳) در مواردی مانند اختلال استرس پس از سانحه یا ضربه روانی که لازم است سیستم شناختی به وضعیت عادی عاری از تهدید[۳۰] برگردد، راهبرد مذکور مانع این فرایند می شود و (۴) بازبینی تهدید میتواند موجب سوگیری شبکه های پردازش ترس[۳۱] که مسئول تولید افکار مزاحم مربوط به محرک ها در هشیاری هستند، شود. بنابرین، بازبینی تهدید میتواند موجب افزایش تجربه های ذهنی مزاحم شود (ولز، ۲۰۰۹).
۲-۱-۳-۳- متغیرهای فراشناخت از دیدگاه ولز:
ولز(۱۹۹۵) بین سه نوع فراشناخت برای درک و فهم فرآیندهای نگرانی در اختلال اضطراب فراگیر تمایز قایل شد. ۱) دانش فراشناخت ۲) تجارت فراشناختی ۳) راهبردهای کنترل فراشناختی.
۱) دانش فراشناختی:دانش فراشناختی به باورها و نظریاتی که افراد درباره شناخت شان دارند، اشاره میکند مانند باورهایی درباره معنای انواع خاص افکار و باورهای مرتبط با کارایی حافظه و کنترل شناختی. به طور کلی، توجه کردن به دو نوع فراشناخت مفید است: فراشناخت آشکار[۳۲] و فراشناخت پنهان[۳۳].
این تقسیم بندی مخصوصاً در زمینه اختلال روانی مفیدتر است. دانش فراشناختی، آگاهانه است و میتواند به طور کلی بیان شود. برای مثال افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر معتقدند که نگرانی غیر قابل کنترل و خطرناک است و یا عموماً، مردم بر این اعتقادند که نگرانی فوایدی دارد (ولز، ۱۹۹۵، کارت ورایت- هاتون[۳۴] ولز، ۱۹۹۷). بیماران اختلال وسواس فکری- عملی معتقدند که داشتن برخی از افکار موجب حوادث منفی یا فعالیت هایی ناخواسته می شود (راچمن[۳۵]، تردارسون[۳۶]، شانران[۳۷]، وودی[۳۸]، ۱۹۹۵، امیل کمپ[۳۹]، اردما[۴۰]، ۱۹۹۹، پاردن[۴۱] و کلارک[۴۲]، ۱۹۹۹) و بیماران افسرده باورهای مثبتی درباره نشخوار فکری دارند (پاپاجورجیو[۴۳] و ولز، ۲۰۰۸).
دانش فراشناخت پنهان، به طور معمول آگاهانه نیست و نمی تواند به شکل کاملی بیان شود. آن ها قوانین یا طرح هایی هستند که پردازش اطلاعات را راهنمایی میکنند. مانند تخصیص توجه، جستجو در حافظه و کاربرد فرآیندهای جستجوگرانه و یا سوگیرانه در شکل دهی قضاوت. بهتر است به این دانش به عنوان یک روش یا طرحی برای پردازش بنگریم زیرا این گونه طرح های فراشناختی به اندازه دانش اخباری در اختلال هیجانی مهم هستند.
“