مفهوم سلامت روان به شكلي مداوم در حال تغغير است (ربر ، 1995 ؛ نقل از ناصري و نيك پور ، 1383 ) و مؤلفان مختلف تعاريف متفاوتي از سلامت روان شناختي ارائه كرده اند . اين تنوع در تعاريف مي تواند ناشي از تفاوت رويكردهاي مختلف درروانشناسي واعتقاد متفاوت مؤلفان نسبت به مؤلفه هاي مختلفي كه در ارتباط با سلامت روانشناختي وجود دارد و در برخي مواقع بواسطة نتايجي كه از پاره اي بررسي ها به دست آيد ، باشد .
برخي از مؤلفان معتقدند كه سلامت روانشناختي يعني «ادراك مثبت فرد از رويدادها و شرايط زندگي ». اين تعريف به يك منبع رواني با نام خوش بيني ارثي اشاره مي كند
( شي ير ، كارور ، 1985 ؛ نقل از بزنر ، اشتاين هاردت 1997 ) . فردي كه به طور ارثي خوش بين است عقيده دارد كه هر موقعيت و وضعيتي سر انجام نتيجه مثبتي خواهد داشت . نتايج تحقيقات مختلف نشان داده است كه خوش بيني با سخت سري ، سلامت عمومي (سويتمن و همكاران ،1993 ، نقل از همان منبع ) ، شادي ، كيفيت ارزيابي زندگي رابطة مثبت داشته و با اضطراب ، شيوه مقابله اي اجتنابي و ابعاد پريشاني رابطة
منفي دارد (كارور ، 1993 ، نقل از همان منبع ).
برخي از مؤلفان هم سلامت روانشناختي را مترادف با شادي و خشنودي از زندگي در نظر گرفته اند . به نظر اين افراد ، سلامت روانشناختي يعني تعادل بين هيجان مثبت و منفي (ديه نو ، لارسن ، 1993 ، نقل از رايف و كي يس 1995 ).
كرسيني (1999) سلامت روانشناختي را حالت ذهني مي داند كه احساس رضايت هيجاني ، رهايي نسبي از اضطراب و ديگر علائم ناتوان كننده ، توانايي ايجاد ارتباطات سازنده از ويژگي هاي عمده آن است (كرسيني ،1999، نقل از ناصري و نيك پور1383.
به طور كاي مؤلفان و نظريه پردازان مختلف هر كدام براساس مفاهيم نظري خود مطالبي را در مورد سلامت روانشناختي مطرح كرده اند . براي مثال تمايلات اوليه زندگي در نظريه بوهلر(1935 ) ، مراحل رواني – اجتماعي در نظرية اريكسون (1959)
تغييرات شخصيت در نظرية نيوگارتن (1973 )، همگي سلامت روان شناختي را به منزله گذرگاه تحول در چرخة زندگي متصور شده اند . به علاوه ، مفهوم خود شكوفايي در نظريه مازلو (1968 ) ، صورت بندي باليدگي در نظر آلپورت (1961 ) ، تصوير شخصي كاملاًً كار آمد در نظريه راجرز (1961 )و تبيين فرديت گرايي در نظريه يونگ (1933)، سلامت روانشناختي را از ديد باليني نگريسته اند (رايف ،كي يس ،1995 ).ويسينگ و همكاران (1994) در تعريف و تبيين سلامت روان شناختي ، يك عامل كلي را معين كره اند كه طريق حس تعليق به زندگي ، تعادل عاطفي و رضايت خاطر كلي از زندگي به صورت خود سنجي مشخص و اندازه گيري مي شود . آنها عنوان نمودند كه سلامت روان شناختي يك سازه و پديد ه چند بعدي است كه داراي خصيصه هايي مي باشد كه اين خصيصه ها در حالت سلامت روان شناختي واجدحالات خاصي به شرح زير مي باشند:
- عاطفه : احساسات مثبت بر احساسات منفي غلبه مي كند .
- شناخت : زندگي قابل درك و قابل كنترل شده و رضايت كلي از زندگي تجربه
مي شود .
- رفتار: وجود تجربه عمل ، علاقه به كار و فعاليت و مبارزه طلبي بدون اجتناب از مشكلات محرز است .
- خود پنداشت : احساس خود ارزشمندي و توانايي اثبات وجود خود به منصه ظهور مي رسد .
- روابط بين شخصي : افراد از ديگران حمايت دريافت مي كنند ، به ديگران اعتماد دارند و از مصا حبت ها و احساساتشان لذت مي برند (ويسينگ و همكاران ، 1994 ؛ نقل از نقل از بابا پور خير الدين ،1381 ).
همچنين رايف و همكاران (1997 ، به نقل از ويسينگ ، فوري ، 2000 ) ، يك الگوي چند بعدي از سلامت روان شناختي را مفهوم سازي و عملياتي كرده اند . در اين الگو سلامت روانشناختي داراي ماهيت مثبت در عملكرد مي باشد كه متشكل از عناصر مختلفي است ،
اين عناصر عبارتند از :
- پذيرش خود : نگرش مثبت به خود ، شناخت جنبه هاي مختلف خود كه مي تواند
مثبت يا منفي باشد ، احساس مثبت درباره گذشته خود .
- رابطة مثبت با ديگران : داشتن رابطه گرم ، رضايت بخش و توأم با اعتماد با ديگران،
توجه به سلامت و خشنودي ديگران ، احساس همدردي قوي با ساير افراد .
- خود پيروي : مستقل و خود مختار بودن . توانايي مقاومت در برابر فشارهاي اجتماعي ، توانايي تنظيم رفتار از درون و ارزيابي خود بوسيله معيارهاي شخصي .
- غلبه برمحيط : داشتن حس غلبه و برتري برمحيط ، مهار كردن آراية پيچيده اي از فعاليت هاي بيروني ، استفاده مؤثر بردن از فرصت هاي به عمل آمده ، توانايي انتخاب يا ايجاد زمينه هاي مناسب براي نبازها و ارزشهاي شخصي .
- هدفمندي در زندگي : داشتن هدف و جهت در زندگي ، معني دادن به زندگي در حال و گذشته ، داشتن عقيده و باروري كه به زندگي هدف مي دهد .
- رشد شخصي : احساس رشد ممتد داشتن ، خود را در حال رشد و تحول ديدن ، گشاده رو بودن براي تجارب جديد ، داشتن حس تشخيص توان بالقوه خود (باباپور
خير الدين و همكاران ، 1382 )
صرف نظر از ديدگاه ها و تعاريف مختلف دربارة سلامت روان ، عوامل متعددي مي توانند تأثير مثبت يا منفي برآن داشته باشند ، از بين اين عوامل مي توان به تأثير آموزش مهارت هاي زندگي در سلامت روانشناختي افراد اشاره كرد ، كه نقش مهارت هاي ارتباطي به عنوان يكي از زير مجموعه هاي اين مهارتها در اين پژوهش مورد بررسي قرار گرفته است .بي شك يكي از نشانه هاي سلامت رواني ، و جود روابط بين فردي مثبت و مؤثر است . روابط گرم و صميمي با انسان هاي ديگر منبع ايمني ، اعتماد ، راحتي و آسايش افراد است و به هنگام رويارويي با مشكلات و در مواقع سخت زندگي ، عانلي كه بيشترين كمك را به فرد خواهد كرد ، توانايي ها و مهارت هاي او خواهد بود .
مفهوم سلامت روان به شكلي مداوم در حال تغغير است (ربر ، 1995 ؛ نقل از ناصري و نيك پور ، 1383 ) و مؤلفان مختلف تعاريف متفاوتي از سلامت روان شناختي ارائه كرده اند . اين تنوع در تعاريف مي تواند ناشي از تفاوت رويكردهاي مختلف درروانشناسي واعتقاد متفاوت مؤلفان نسبت به مؤلفه هاي مختلفي كه در ارتباط با سلامت روانشناختي وجود دارد و در برخي مواقع بواسطة نتايجي كه از پاره اي بررسي ها به دست آيد ، باشد .
برخي از مؤلفان معتقدند كه سلامت روانشناختي يعني «ادراك مثبت فرد از رويدادها و شرايط زندگي ». اين تعريف به يك منبع رواني با نام خوش بيني ارثي اشاره مي كند
( شي ير ، كارور ، 1985 ؛ نقل از بزنر ، اشتاين هاردت 1997 ) . فردي كه به طور ارثي خوش بين است عقيده دارد كه هر موقعيت و وضعيتي سر انجام نتيجه مثبتي خواهد داشت . نتايج تحقيقات مختلف نشان داده است كه خوش بيني با سخت سري ، سلامت عمومي (سويتمن و همكاران ،1993 ، نقل از همان منبع ) ، شادي ، كيفيت ارزيابي زندگي رابطة مثبت داشته و با اضطراب ، شيوه مقابله اي اجتنابي و ابعاد پريشاني رابطة
منفي دارد (كارور ، 1993 ، نقل از همان منبع ).
برخي از مؤلفان هم سلامت روانشناختي را مترادف با شادي و خشنودي از زندگي در نظر گرفته اند . به نظر اين افراد ، سلامت روانشناختي يعني تعادل بين هيجان مثبت و منفي (ديه نو ، لارسن ، 1993 ، نقل از رايف و كي يس 1995 ).
كرسيني (1999) سلامت روانشناختي را حالت ذهني مي داند كه احساس رضايت هيجاني ، رهايي نسبي از اضطراب و ديگر علائم ناتوان كننده ، توانايي ايجاد ارتباطات سازنده از ويژگي هاي عمده آن است (كرسيني ،1999، نقل از ناصري و نيك پور1383.
به طور كاي مؤلفان و نظريه پردازان مختلف هر كدام براساس مفاهيم نظري خود مطالبي را در مورد سلامت روانشناختي مطرح كرده اند . براي مثال تمايلات اوليه زندگي در نظريه بوهلر(1935 ) ، مراحل رواني – اجتماعي در نظرية اريكسون (1959)
تغييرات شخصيت در نظرية نيوگارتن (1973 )، همگي سلامت روان شناختي را به منزله گذرگاه تحول در چرخة زندگي متصور شده اند . به علاوه ، مفهوم خود شكوفايي در نظريه مازلو (1968 ) ، صورت بندي باليدگي در نظر آلپورت (1961 ) ، تصوير شخصي كاملاًً كار آمد در نظريه راجرز (1961 )و تبيين فرديت گرايي در نظريه يونگ (1933)، سلامت روانشناختي را از ديد باليني نگريسته اند (رايف ،كي يس ،1995 ).ويسينگ و همكاران (1994) در تعريف و تبيين سلامت روان شناختي ، يك عامل كلي را معين كره اند كه طريق حس تعليق به زندگي ، تعادل عاطفي و رضايت خاطر كلي از زندگي به صورت خود سنجي مشخص و اندازه گيري مي شود . آنها عنوان نمودند كه سلامت روان شناختي يك سازه و پديد ه چند بعدي است كه داراي خصيصه هايي مي باشد كه اين خصيصه ها در حالت سلامت روان شناختي واجدحالات خاصي به شرح زير مي باشند:
- عاطفه : احساسات مثبت بر احساسات منفي غلبه مي كند .
- شناخت : زندگي قابل درك و قابل كنترل شده و رضايت كلي از زندگي تجربه
مي شود .
- رفتار: وجود تجربه عمل ، علاقه به كار و فعاليت و مبارزه طلبي بدون اجتناب از مشكلات محرز است .
- خود پنداشت : احساس خود ارزشمندي و توانايي اثبات وجود خود به منصه ظهور مي رسد .
- روابط بين شخصي : افراد از ديگران حمايت دريافت مي كنند ، به ديگران اعتماد دارند و از مصا حبت ها و احساساتشان لذت مي برند (ويسينگ و همكاران ، 1994 ؛ نقل از نقل از بابا پور خير الدين ،1381 ).
همچنين رايف و همكاران (1997 ، به نقل از ويسينگ ، فوري ، 2000 ) ، يك الگوي چند بعدي از سلامت روان شناختي را مفهوم سازي و عملياتي كرده اند . در اين الگو سلامت روانشناختي داراي ماهيت مثبت در عملكرد مي باشد كه متشكل از عناصر مختلفي است ،
اين عناصر عبارتند از :
- پذيرش خود : نگرش مثبت به خود ، شناخت جنبه هاي مختلف خود كه مي تواند
مثبت يا منفي باشد ، احساس مثبت درباره گذشته خود .
- رابطة مثبت با ديگران : داشتن رابطه گرم ، رضايت بخش و توأم با اعتماد با ديگران،
توجه به سلامت و خشنودي ديگران ، احساس همدردي قوي با ساير افراد .
- خود پيروي : مستقل و خود مختار بودن . توانايي مقاومت در برابر فشارهاي اجتماعي ، توانايي تنظيم رفتار از درون و ارزيابي خود بوسيله معيارهاي شخصي .
- غلبه برمحيط : داشتن حس غلبه و برتري برمحيط ، مهار كردن آراية پيچيده اي از فعاليت هاي بيروني ، استفاده مؤثر بردن از فرصت هاي به عمل آمده ، توانايي انتخاب يا ايجاد زمينه هاي مناسب براي نبازها و ارزشهاي شخصي .
- هدفمندي در زندگي : داشتن هدف و جهت در زندگي ، معني دادن به زندگي در حال و گذشته ، داشتن عقيده و باروري كه به زندگي هدف مي دهد .
- رشد شخصي : احساس رشد ممتد داشتن ، خود را در حال رشد و تحول ديدن ، گشاده رو بودن براي تجارب جديد ، داشتن حس تشخيص توان بالقوه خود (باباپور
خير الدين و همكاران ، 1382 )
صرف نظر از ديدگاه ها و تعاريف مختلف دربارة سلامت روان ، عوامل متعددي مي توانند تأثير مثبت يا منفي برآن داشته باشند ، از بين اين عوامل مي توان به تأثير آموزش مهارت هاي زندگي در سلامت روانشناختي افراد اشاره كرد ، كه نقش مهارت هاي ارتباطي به عنوان يكي از زير مجموعه هاي اين مهارتها در اين پژوهش مورد بررسي قرار گرفته است .بي شك يكي از نشانه هاي سلامت رواني ، و جود روابط بين فردي مثبت و مؤثر است . روابط گرم و صميمي با انسان هاي ديگر منبع ايمني ، اعتماد ، راحتي و آسايش افراد است و به هنگام رويارويي با مشكلات و در مواقع سخت زندگي ، عانلي كه بيشترين كمك را به فرد خواهد كرد ، توانايي ها و مهارت هاي او خواهد بود .