تصمیمات شرکت پیرامون سرمایه گذاری و نحوه استفاده از منابع موجود نیز از جمله مواردی است که می تواند نرخ موثر مالیاتی یک شرکت را تحت تاثیر قرار دهد(ریچاردسون و لانیس،2007). شرکتی که اکثریت منابع خود را در در دارایی های ثابت و استهلاک پذیر سرمایه گذاری کرده با هزینه استهلاک بیشتر روبرو می شود؛ هزینه ای که باعث سود کمتر و هزینه مالیات کمتر می شود. از طرف دیگر موجودی کالا دارایی است که گاهی اوقات بخشی قابل توجه از منابع یک شرکت را به خود اختصاص می دهد در حالی که دارای هزینه استهلاک نمی باشد. زیمرمن(1983) معتقد است شرکتی که بیشتر در موجودی کالا سرمایه گذاری نموده است دارای نرخ موثر مالیاتی بالاتری می باشد.
فرضیه چهارم و پنجم تحقیق به شکل زیر قابل بیان می باشد:
فرضیه چهارم: “بین شدت سرمایه گذاری در دارایی های ثابت و نرخ موثر مالیات رابطه منفی و معناداری وجود دارد.”
فرضیه پنجم: “بین شدت سرمایه گذاری در موجودی کالا و نرخ موثر مالیات رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.”
3-5-5. بررسی ارتباط بین عمر شرکت و مدیریت مالیات
سابقه و مدت فعالیت شرکت نیز ممکن است بر نرخ موثر مالیات آن تاثیرگذار باشد. شرکت های با عمر طولانی تر این امکان را داشته اند تا در طرح های بلندمدت و مالیات کاه سرمایه گذاری نموده و از مزیت های مالیاتی آن بهره مند شوند. همچنین شرکت ها با گذر زمان می توانند با تکنیک های مختلف مدیریت مالیات آشنا شوند و هزینه مالیات خود را بهتر از سایرین مدیریت نمایند. البته باید به این نکته نیز توجه داشت که شرکت های تازه تاسیس، از فرصت رشد بیشتری بهره می برند و همانگونه که عنوان شد انتظار می رود شرکت های با فرصت رشد بیشتر، از نرخ موثر مالیاتی پایین تری برخوردار باشند.

فرضیه ششم تحقیق به ترتیب زیر بیان می شود:
فرضیه ششم: ” بین میزان مدت فعالیت شرکت(عمر شرکت) و نرخ موثر مالیات رابطه ای معنی دار وجود دارد.”
3-5-6. بررسي ارتباط بين نوع صنعت و مدیریت مالیات
با توجه به قوانین مالیاتی موجود در کشور می توان چنین انتظار داشت که بین نوع صنعتی که شرکت در آن مشغول به فعالیت می باشد و مدیریت مالیات رابطهای معنی دار وجود داشته باشد. بر طبق مواد شماره 81 و 141 قانون مالیات های مستقیم درآمدهای حاصل از فعالیتهای کشاورزی و همچنین درآمدهای حاصل از صادرات محصولات تمام شده صنعتی و کشاورزی از معافیت 100% مالیاتی برخوردار هستند. حال این امکان وجود دارد که شرکت های فعال در برخی از صنایع بهتر بتوانند از مواد قانونی مذکور استفاده نمایند و هزینه مالیات خود را بیش از سایرین مدیریت نمایند. به عنوان مثال شرکتهای فعال در صنعتی مانند صنعت شیمیایی مدیران این اختیار دارند که محصول خود را هم در بازارهای داخلی و هم در بازارهای خارجی به فروش رسانند زیرا معمولا محصولات تولید شده در چنین صنایعی متقاضیان خارجی نیز دارد. از این رو، مدیران با فروش محصولات به مشتریان خارجی و صدور آن به خارج از کشور می توانند از معافیتهای مالیاتی ذکرشده در قانون مالیات استفاده نمایند و هزینه مالیات کمتری متحمل شوند. این امر در مورد صنایعی که امکان تولید محصولات کشاورزی دارند نیز صادق می باشد.
فرضیه هفتم تحقیق به شرح زیر خواهد بود:
فرضیه هفتم: “بین نوع صنعت و نرخ موثر مالیات رابطه ای معنی دار وجود دارد.”
3-5-7. بررسی رابطه بین مالکیت نهادی و مدیریت مالیات
شلیفر و ویشنی (1986) ادعا می کنند که سرمایه گذاران نهادی نقشی مهم در فرایند نظارت و نظام دهی به فعالیت مدیران ایفا می کنند. آنها استدلال می کنند که سرمایه گذاران نهادی از طریق سهام عمده ای که در اختیار دارند و حق رای ناشی از آن، مدیران را مجبور می کنند تا بر عملکرد اقتصادی تمرکز کنند و از رفتارهای مغایر با منافع شرکت اجتناب کنند. افزون بر این سرمایه گذاران نهادی به خاطر مسئولیت امانتداری که بر عهده دارند، از انگیزه مضاعفی در راستای اطمینان از اینکه تصمیمات اتخاذ شده منجر به حداکثرسازی ثروت سهامداران می شود، برخوردار هستند(بوشی ،2001 و دیوید و همکاران ،2001). به طور خلاصه می توان گفت سرمایه گذاران نهادی محرک هایی برای بهبود عملکرد دارند. علاوه بر این، آنها توان تنبیه مدیرانی که در جهت منافعشان حرکت نمی کنند را دارا می باشند. شواهد تجربی عمدتا از این فرضیه دفاع می کنند(حساس یگانه و همکاران،1387). همان طور که عنوان شد، مدیریت مالیات، فعالیتی ارزش زا است و سهامداران شرکت معتقدند که باید توسط مدیریت شرکت، نرخ مالیاتی شرکت مدیریت شود (گراهام و تاکر، 2006). همچنین مدیریت مالیات در نهایت سود خالص شرکت را افزایش داده و منجر به کاهش جریانات نقدی خروجی ناشی از مالیات می شود که این امر خود می تواند افزایش ارزش شرکت را در پی داشته باشند.بنابراین با توجه به نقش سرمایه گذاران نهادی در افزایش ارزش شرکت، می توان انتظار داشت که این سرمایه گذاران در راستای مدیریت مالیات نقشی فعال داشته باشند. همچنین سرمایه گذاران نهادی با توجه به نقش نظارتی که بر روی مدیران دارند، می توانند تضادهای نمایندگی را کاهش دهند و کاری کنند تا مدیران از جریانات نقدی حاصل از صرفه جویی های مالیاتی به نحو بهینه و در جهت حداکثرسازی ارزش شرکت استفاده نمایند.

فرضیه هشتم تحقیق به شکل زیر ارائه می شود:
فرضیه هشتم: “بین درصد مالکیت نهادی و نرخ موثر مالیات رابطه معنادار وجود دارد.”

