ادبیات حاوی یک چیدمان گیج کننده از خصوصیات کیفیت زندگی است. اصطلاح کیفیت زندگی معمولا به معنی وضعیت سلامت،عملکردفیزیکی،علائم،سازگاری روانی/اجتماعی،بهزیستی،رضایت از زندگی و یا شاد بودن استفاده میشود.به این دلیل که اصطلاحات معنی خاصی در زبان روزمره دارند. آنها مکررا بدون یک تعریف واضح استفاده میشوند. حتی یک لیست طولانی از استفاده های جایگزین این واژ فراهم شد و چنین شدند که نه تنها همه ای اصطلاحات در ادبیات مباحثی که از << کیفیت زندگی >> استفاده شدند ،ترکیب شدند. بلکه اگر امکان وفق دادن انها با هم فراهم نباشد ،کار مشکلی است. حتی انگوس کمپیل ، یکی از بنیان گذارات تحقیق کیفیت زندگی عنوان کرد که کیفیت زندگی ،یک واژه مبهم و معنوی است که با وجود اینکه اکثر مردم در باره ی ان صحبت میکنند ،اما هیچ کس انچه باید درباره ی ان بداند،بطور واضح نمی داند(باروفسکی[1]،2011.).
کمپیل و همکارانش ،ممکن است تعریف کیفیت یا کیفیت زندگی را دشوار سازند . زمانی که انها به ان به عنوان (نهاد مبهم و روحانی)اشاره دارند،آنها نشان میدهند که کیفیت زندگی زندگی یک مفهوم ذاتا انتزاعی است که درک ان سخت باشد. اگرچه این چنین است،پس تعاریف متعددی انتظار میرود به طوری که یک مفهوم انتزاعی ، بوسیله ی زمینه استفاده از ان متفاوت خواهد بود. بنابر این اگر با فردی با بیماری های متفوت موجه شویم تجربه درمانهای مجزا و فرهنگهای متفاوت انها،ممکن است بطور اجتناب ناپذیری تعاریف متفوتی برای کیفیت زندگی داشته باشد. نگرانی که از این موضوع در اینجا مطرح است،این است که انوع تعاریف کیفیت زندگی توسعه یافته است(به عنوان مثال:محیط زیست و محیط کار(باروفسکی[2]،2011.).
آنچه که ریوز ویدنار در تعاریف متعدد کیفیت زندگی مطرح کرده اند،چنین است: کیفیت زندگی رابه عنوان یک ارزش انطباق باخصوصیات و ویژگیها،تناسب اندام،ملاقات و … صرف نظر از مدت زمان و یا بافتی که کیفیت در ان مورد بررسی قرار میگیرد است مطرح کرده اند. اگر دقت کنیم مفاهیم متعدد و اغلب مفاهیم مبهم است و برای توصیف یک طیف وسیعی از پدیده های استفاده شده است(باروفسکی،2011.)کیفیت زندگی در انجمن امریکا اینطور تعریف شده است:یک واژه انتزاعی که در ان هر فرد تعاریف خودش را با توجه به نحوه گذراندن زندگی دارد.)ایوان باروفسکی.،2011.).
تعاریف کیفیت زندگی:
کلمه کیفیت زندگی از لغت لاتین(QUAL) به معنی چیزی (QUALITY)به مفهوم چگونگی استخراج شده است و از نظر لغوی به معنی چگونگی زندگی استو در بر گیرنده تفاوتهای ان است که برای هر فرد منحصر به فربوده و با دیگران متفوت است. تعاریف گوناگون از کیفیت زندگی تحت تاثیر موضوع و نوع مطالعه انجام شده ومیتوان این تعاریف را بطور کلی به دو گروه کلی و اختصاصی تقسیم کرد.
تعاریف کلی:
وینتهد معتقد است یک مفهوم بسیار ذهنی و شخصی است که معمولا بر پایه خوشحالی و رضایت فرد باعواملی که بر روی رفاه اجتماعی و جسمی و عملکرد وی تاثیر میگذارد . کالمن کیفیت زندگی را گسترده میداند که امیدها و ارزوها به تجربه در میاورند. فرانس کیفیت زندگی را ادراک فرد از رفاه میداند که به نظر میرسد از رضایت یا عدم رضایت در حیطه های عمده ی زندگی ناشی میشود. گرانت در سال 1990، کیفیت زندگی را با ارزیابی مثبت و منفی از مشخصه های زندگی خود در ارتباط میداند.(باروفسکی،2011.).) کینگ و همکاران در سال2003) ویژگی زندگی را اینگونه بیان کرد:
*مقایسه وضعیت زندگی گذشته با حوادث اخیر
*ارزیابی یا سنجش شناختی و ذهنی از جنبه های ذهنی بودن، چند بعدی بودن، تغییر مداوم، ومثبت و زندگی
* پویا بودن و استمرار داشتن
[1] :barofeksi.A
[2] ;Barfoski