هرسی و بلانچارد (1988) معتقدند که بهره مندی از مهارت انسانی، نقش حائز اهمیتی در بهبود مدیریت سازمان دارد، این مهارت تحت تأثیر سه عامل مهم قرار دارد:
1- درک رفتار گذشته و شناخت علل بروز رفتار خاص کارکنان: مدیران باید بدانند که علت رفتار افراد چیست. مدیر هنگام کار با سایر کارمندان، باید بداند چرا آنان رفتار خاصی را از خود بروز میدهند هدف آنان چیست.
2- پیشبینی رفتار: درک رفتار گذشته کارکنان حائز اهمیت بسیار است؛ ولی مدیریت موثر کارکنان، مستلزم پیشبینی رفتار آنان است. مدیر باید پیشبینی کند که واکنش کارکنان در برابر اقدامات برنامهریزیشده وی برای آینده چه خواهد بود. همچنین مدیر باید پیشبینی کند که در چه شرایطی چه رفتاری از کارکنان سر خواهد زد.
3- هدایت، کنترل و تغییر رفتار کارکنان: مدیر یعنی نفوذ بر رفتار دیگران و استفاده از آنان برای نیل به اهداف سازمان. بدیهی است که بهکارگیری نیروی انسانی مستلزم درک رفتار آنها و پیشبینی واکنشهایشان خواهد بود؛ به گونهای که زمینه نفوذ در کارکنان و تغییر رفتار آنان در جهت اهداف سازمان فراهم آید.
مهارت روابط انسانی مستلزم داشتن اطلاعات و شناخت علمی در زمینههای مشابه موارد زیر و تجربه عملی تا کسب مهارت در آن میباشد:
-
- ابعاد مختلف انسان
- رفتارهای فردی انسان
- رفتارهای گروهی انسان
- شخصیت انسان
- فرهنگ و جو سازمانی
- نیازها، علایق و انگیزههای انسان
- روحیه وفاداری، تعهد و رضایت شغلی انسان
- پویایی گروهی، گروههای کار و کار گروهی
- هدایت و رهبری افراد
- مسائل دیگر مربوط به جنبههای انسانی کار (سید عباس زاده،1386).
2-2-1-3- مهارت ادراکی
رابرت کاتز (1974) مهارت ادراکی را اینگونه تعریف میکند: توانایی درک پیچیدگیهای کل سازمان و تصور همه عناصر و اجزای تشکیلدهنده کار و فعالیت سازمانی به صورت یک کل واحد. به عبارتی دیگر توانایی درک و تشخیص اینکه کارکردهای گوناگون سازمان به یکدیگر وابسته بوده، تغییر در هر یک از بخشها الزاماً بخشهای دیگر را تحت تأثیر قرار میدهد. این آگاهی سبب میشود که فرد به جای اینکه فقط بر مبنای هدفها و نیازهای نزدیک و بلافصل خود عمل کند، اقدامات خود را بر مبنای هدفهای کل سازمان استوار سازد (سیادت و همکاران ، 1383).
منظور از مهارت مبتنی بر درک کلی (ادراکی) قدرت تلقی موسسه به صورت یک واحد کلی است؛ یعنی این که مدیر تشخیص دهد که چگونه هر یک از وظایف مختلف سازمان به دیگری وابسته است و تغییر در هر یک از قسمتها، الزاماً قسمتهای دیگر را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. مهارت ادراکی را میتوان تا درک وجود رابطهی موسسه مورد نظر و صنعت به طور کلی، جامعه، عوامل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی یک ملت تعمیم داده با تشخیص این رابطهها و درک عناصر مهم در هر وضع مدیر خواهد توانست به نحوی عمل کند که موجبات پیشرفت سازمان به طور کلی فراهم گردد؛ بنابراین در هر تصمیم به مهارت ادراکی کسانی وابسته است که به اخذ تصمیمات مبادرت میورزند و یا آن که تصمیمها را به مورد اجرا میگذارند (رابینز،1375).
مهارت ادراکی سبب میشود که مدیران مدارس در تصمیمگیری مربوط به مؤلفههای آموزشی و درسی کمترین عوامل آموزشی برقرار سازند. این مهارت توانایی درک و تشخیص این مهم را به مدیران و رهبران آموزشی یادآور میشود که کارکردهای گوناگون سازمان مدرسه به یکدیگر وابستهاند و تغییر در هر یک از آن ها باعث تغییر در بخشهای دیگر میشود (خورشیدی، 1382).
مدیری که دارای مهارت ادراکی است دارای تجزیه و تحلیل ذهنی مسائل بوده و بدون توجه به امور جزئی، بر مجموعه آن ها قبل از وقوع واقعه، اشراف دارد. لازمه این نوع مهارت عبارت است از کسب شناخت و اطلاعات در مورد تئوری های سازمان، تئوری های سیستم ها و تئوری های علوم رفتاری (سید عباس زاده،1386).
مهارتهای ادراکی سبب میشود که مدیران مدارس در تصمیم گیری های مربوط به مؤلفههای آموزشی کمترین خطا را مرتکب شوند. ظرافتها و پیچ و خمهای مدیریت را بهتر درک کنند و ترکیب مناسب و معقولی بین عوامل آموزشی برقرار سازند. مهارت ادراکی توانایی درک و تشخیص این است که کارکردهای گوناگون سازمان به یکدیگر وابستهاند و تغییر در هر یک از بخشها الزاماً بخشهای دیگر را تحت تأثیر قرار میدهد (علاقه بند،1371).
مدیر آموزشی برای اینکه بتواند محیط آموزشی را بشناسد، روابط متقابل میان عوامل مختلف را درک کند، اولویتهای آموزشی را تشخیص دهد، تصمیمات موثر اتخاذ کند و با اقدامات خود بهترین نتایج را عاید نظام آموزشی سازد باید از مهارت ادراکی قابل ملاحظهای برخوردار باشد (علاقه بند، 1375).
مهارت ادراکی را نمیتوان با طی کردن یک دورهی آموزشی کسب کرد؛ زیرا فکر مدیران باید تغییر کندو در واقع، ادراکی فکر کردن به ادراکی عمل کردن تبدیل میشود (سلطانی، 1375). به جهت اهمیت کسب توانایی ادراکی، رابینز [1] پیشنهاد میکند که مدیران باید قبل از اینکه در دورههای آموزش تخصصی به تحصیل بپردازد و یا تحصیل کرده باشد، باید قدرت ذهنی با توانایی تجزیه و تحلیل داشته باشند. مطالعه در متون سازمان و مدیریت، رفتار سازمانی،بودجهبندی و حسابداری و دانستن آمار کافی نیست، مدیر باید دارای تفکر منطقی بوده و توانایی درک روابط علت و معلول داشته باشد(میر کمالی،1379).
توانمندی کلی مدیر در اینکه درک کند و تشخیص دهد فعالیتهای مختلف سازمان به هم وابستهاند و تغییر در هر واحد، واحدهای دیگر از سازمان را تحت تأثیر قرار میدهد تصمیمگیریهای مدیر در جهت اثربخشی و رضایت کارکنان هدایت می کند. بر این اساس مدیران آموزشی و مدیر مدرسه باید بتواند شناخت کافی از محیط داشته باشند و به درک تعامل در عوامل مختلف توانا باشند، اولویتها را تشخیص دهند و با اتخاذ تصمیمات موثر نتایج مطلوب را عاید سازمان خودنمایند (علاقه بند،1378).
وقتی مدیران از سلسلهمراتب مدیریت یک شرکت (زنجیره ریاست) بالا می روند، نیاز بیشتری به مهارتهای لازم برای در نظر گرفتن کلی شرکت پدید میآید. مهارتهای فکر شامل تواناییهای بهکارگیری تفکر تأملی و انتزاعی و رسیدن به مفاهیم مناسب در جهت پیدایش یک نگرش در مورد شرکت (سازمان) و تدوین و اجرای طرحهای استراتژیک میباشد. مهارتهای فکری یعنی توانایی فهم ارتباطهایی که در بین قسمتهای مختلف شرکت وجود دارد. یک مدیر مهارتهای فکری را برای شناخت ارتباطات بین عوامل موضعی گوناگون نیاز دارد تا بتواند تصمیمی بگیرد که بیشترین سود را برای کل شرکت داشته باشد. مدیران باید حائز توانایی تفکر و مفهوم بخشی در موقعیتهای نظری و انتزاعی باشند. مهارتهای فکری اینچنینی برای همه مدیران در تمام سطوح ضروری میباشد، اما با ارتقاء به سطوح بالاتر مدیریت، اهمیت بیشتری مییابند (کردستانی،1390).
خورشیدی (1382) در ذیل عنوان مهارتهای ادراکی مینویسد: لازمه تجهیز مدیران و رهبران آموزشی به مهارتهای ادراکی داشتن دو زمینه فکری الف: تفکر سیستمی ب: ذهنیت فلسفی است.
الف- تفکر سیستمی: یکی از پایههای اساسی مهارتهای ادراکی این است که مدیر مدرسه با عناصر و عوامل مدرسه به صورت یک سیستم برخورد کند. به طور کلی مدیران مدارس باید توجه کنند که در مدارس بین درون دادها (دانشآموزان، معلمان، تکنولوژی و غیره)، فرایند (روشهای تدریس، شیوهها و سبکهای مدیریت و غیره)، برونداد (کارآفرینان و غیره)، بازخورد (عوامل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره) و عوامل بیرونی حاکم بر مدرسه یک رابطه تعاملی وجود دارد و لازمه پویایی در مدارس نگریستن به همه عوامل مذکور با یک نگرش سیستمی است. به بیان دیگر مدیریت و رهبری آموزشی اثربخش در گرو هماهنگی بین عوامل درونی و بیرونی مدرسه است.
ب- ذهنیت فلسفی: دومین عامل زیربنای مهارت ادراکی، ذهنیت فلسفی است. ذهن فلسفی به مدیران و رهبران آموزشی کمک میکند تا بر خورد با مسائل تربیتی راه حل های صحیح و علمی را به کار بندند و در تصمیمگیریهای مربوط به امور مدرسه، کمترین خطا را مرتکب و ظرافتها را به خوبی درک کنند. برای تجهیز مدیران به ذهنیت فلسفی و کار بست آن در اداره امور مدرسه، باید ویژگیهای ذهنی فلسفی را بدانند و به تدریج به این ویژگیها مجهز شوند (همان).
ذهن فلسفی دارای سه بعد، جامعیت، تعمق (ژرفنگری) و انعطافپذیری است که در زیر به طور خلاصه به شرح هر یک از آن ها میپردازیم:
ب-1- جامعیت: مدیر مدرسه زمانی دارای جامعیت فکری است که چهار نشانهی زیر در او باشد:
- نگرش به موارد خاص با توجه به ارتباط آن ها با زمینههای وسیع:
مدیران و رهبران آموزشی که در هر جزء و مؤلفه مدرسه با توجه به کل قضاوت میکنند، موفقترند؛ به عبارت دیگر مدیر زمینه ادراک خود را توسعه میدهد و توجه خود را محدود به امر معین نمیسازد، یعنی ارتباط امر خاصی را که اکنون در مقابل او قرار دارد به سایر امور درک میکند مانند وقتی که مدیر مدرسه در برخورد با غیبت و تأخیر همکارانش، به دنبال علل و عوامل موثر در غیبت آنها است تا برخورد تند با آنان.
- ایجاد ارتباط بین مسائل حاضر و هدفهای دور:
ارتباط مسائل روزانه به هدفهای دور، مستلزم به کار انداختن عقل، تسلط بر عواطف و احساسات و مقاومت در برابر فشار است. برای مثال وقتی مدیر مدرسهای در یک جلسه فوری مجموعهی کارکنانشان را در اخذ یک تصمیم و یا حل یک مشکل مشارکت میدهد و از نظر آنان استفاده می کند، در واقع میخواهد به این هدف برسد که در طول سال هر زمان که ضرورت ایجاد نماید از مشارکت کارکنانش در امور مختلف واحد آموزشی بهره جوید.
- به کار بردن قوه تعمیم:
در این اصل بررسی چند موقعیت مشابه و کشف علل و عوامل موثر در به وجود آوردن آن موقعیت و سپس ارائه نظر کلی درباره آن موقعیت مورد نظر قرار میگیرد. برای مثال هنگامی که مدیر بر اثر تحقیق متوجه میشود دلیل تأخیر کارمند اداره، مشکلات خانوادگی است، در هر بار که او را در این وضعیت مشاهده میکند، سعی میکند رفتاری متناسب با مسئله روانی او و توأم با دلجویی و به دور از پرخاشگری داشته باشد.
- توجه به جنبههای نظری: یعنی اینکه صرفاً محکوم امور محسوس نباشیم بلکه قوه ابتکار و خلاق ذهن را به کار بیندازیم تا بهتر امور محسوس را دریابیم. به بیان دیگر جنبههای نظری یعنی درک صحیح امور خاص و علاقه به تحقیق بیشتر در مورد آنها.
ب-2-تعمق: مدیر مدرسه زمانی تعمق دارد که دارای نشانههای زیر باشد:
- مورد سؤال قرار دادن آنچه دیگران مسلم و بدیهی فرض میکنند.
- کشف امور اساسی و بیان آنها در موقعیت: یعنی مدیر باید بکوشد در هر موقعیت نکات اساسی و تصورات عمده موثر در حل مسائل را درک کند.
- توجه به اشارات و امور مربوط به جنبههای اساسی در هر موقعیت: یعنی فرد ذهن خود را متوجه عمق قضایا میکند و به آنچه ظاهر و آشکار است قانع نمیشود.
- قضاوت و حکم با روش فرضیهای قیاسی: یعنی اینکه فرد نیاز ندارد که جزئیات را یک به یک بررسی کند، مشاهده چند مورد کافی است که فکر او را به کار اندازد و در تشریح این موارد اقدام کند و برای توضیح این چند مورد فرضیه یا حکم موقتی صادر نماید.
ب-3- قابلیت انعطافپذیری: منظور از انعطافپذیری پذیرش منطقی روشها و راه حل های جدید است. شخصی دارای انعطافپذیری است که دارای نشانههای زیر باشد:
- رها ساختن خود از جمود روانی: یعنی آن ها هیچگاه خود را به امور خاص و شرایط معین محدود نمیسازند و توجه دارند که هر امری را باید در ارتباط با سایر امور و با توجه به هدفهای دور در نظر گرفت و دائماً در واکنشها تجدیدنظر کرد.
- ارزش سنجی افکار و نظرات بدون توجه به منبع آن ها: اسمیت معتقد است که چهار عامل زمینه شخصی، شرایط اجتماعی و روانی، ارتباط و تداعی افکار در ذهن و ربط منطقی، باعث اخلال در ارزش سنجی میشود که باید به آن ها توجه نمود. همچنین بررسی افکار و نظرات با توجه به منبع و صاحبنظر آن و توجه به تجربههای گذشته خود، نیز مانع از ارزش سنجی افکار دیگران میگردد.
- توجه به مسائل مورد بحث از جهات متعدد: افرادی که دارای ذهن فلسفی هستند، ابتدا جنبههای متناقض متضاد را از هم جدا میکنند و جهات مختلف را به وضوح بیان میکنند و آنگاه فرضیههای مختلف و متنوع را برای حل مسئله طرح میکنند.
- پذیرش نظریهها و قضاوتهای موقتی و اخذ تصمیم در مواقع مبهم: یعنی فرد به خاطر پیدا کردن حکم مطلق و کلی از قضاوت خودداری نمیکند بلکه آنچه در اختیار دارد مورد بررسی و تفسیر قرار میدهد و موقتاً قضاوت میکند و همیشه توجه دارد. اظهارنظر او در معرض تغییر قرار دارد (خورشیدی،1382).
[1]. Robbins