روشها و فنون حل مسئله[3]
- تشخیص واقعیات داخل و محیط سازمان[4]
- اطلاعات در خصوص اهداف، سیاستها و استانداردها (اوینگ، 1946).
مطالعات سلز[5]، هاسکینز[6] و دیلویت[7] اینان به عنوان متخصصین مشاوره آموزشی، مهارتهای مورد نیاز مدیران را به شرح زیر تعیین نمودهاند:
-
- مهارتهای وظیفهای[8]: مانند بازاریابی، حسابداری و محاسبه نمودن
- مهارتهای بین شخصی که مشتمل است بر:
مهارتهای ارائهای [9]
مهارتهای مشاورهای[10]
مهارتهای سازمانی مشتمل است بر:
- مدیریت فرایند
- مدیریت تغییر (دیلویت، هاسکینز، وسلز، 1982)
سندویت معتقد است که مدیران سازمانها باید موقعیت سازمان را در برابر سه تقاضا که امروزه مورد انتظار است حفظ نمایند:
- کیفیت روبه رشد
- کاهش هزینه
- نوآوری
مدیران برای برآوردن این انتظارات نیاز به دانش و مهارتهایی دارند. وی مدل مهارتهای سه گانه رابرت کاتز را مورد بررسی قرار داده و مدلی تحت عنوان حوزه شایستگی[11] ارائه می نماید که شامل پنج طبقه است:
- حوزه ادراکی- ابتکاری[12]
- حوزه رهبری[13]
- حوزه روابط شخصی[14]
- حوزه اداری[15]
- حوزه فنی[16]
سه حوزهی رهبری، روابط بین شخصی و اداری در مراتب مهارت انسانی در نظریهی کاتز قرار دارد (فانی، 1375).
تورلی- همیبلین[17]
اینان مهارتهای مورد نیاز مدیران را در قالب عناوین معمولی در وظایف مدیران روشن میسازند:
- ارتباطات[18] :وقتگیرترین کار مدیران به خصوص در اطلاعرسانی به روسا در سلسلهمراتب مدیریت میباشد.
- برنامهریزی و طرح[19] :دارای اهمیت ویژهای است به علت اینکه شیوه حرکت را مشخص میکند.
- نظارت بررسی و بازرسی[20]: در خصوص کار افراد و نیز دستگاهها و ماشینآلات مطرح میشود.
- آموزش حین خدمت[21]: یک وظیفه مهم میباشد که حاصل آن روزآمد کردن نیروی انسانی است.
- حل مسئله: برای امور برنامهریزی نشده و حساس کاربرد دارد (بیگدلی، 1380).
هنری فایول[22]
فایول مهارتهای مدیران را در قالب سه دسته توانمندیها تقسیم نموده است:
- توانمندیهای عام: شامل امور مالی، بازرگانی، حسابداری، تأمینی، تولیدی و اداری
- توانمندیهای فنی: شامل طراحی و ساخت
- توانمندیهای خاص: ترکیبی از توانمندیهای اخیر در مدیریت شامل برنامهریزی، سازماندهی، هماهنگی، فرماندهی و کنترل است که عناصر مدیریت هم نامیده میشوند (سلطانی، 1375).
برد- وار[23]
طی مطالعاتی که در مورد مهارتهای مدیران انجام دادهاند نشان میدهند که مدیران رده اول تعدادی وظایف معمول، تعدادی وظایف غیرمعمول و تعدادی مسایل برای حل پیش رو دارند.
- وظایف معمول[24]: تعداد زیادی از مدیران وظایف مشابهی را انجام میدهند عمده این وظایف، «مدیریت افراد» و «صدور دستور» به واحدهای زیر نظرشان است.
- وظایف غیرمعمول[25]: شامل وظایف خاص مدیران است که بستگی به حیطه فعالیتشان دارد. مدیران تولید بیشتر به امور سرپرستی میپردازند و مدیران تعمیر و نگهداری بیشتر به برنامهریزی و استاندارد کردن مشغولند.
- مسائل: گاهی در سازمان درباره اختیارات و مدیران ابهاماتی وجود دارد. این ابهامات تداخل در مسئولیتها شده و مشکلاتی به بار میآورد که مدیران عالی باید با تنظیم روشها، شرح شغل و وظیفه، مشکلات را حل کنند (بیگدلی،1380).
وایلز (1376)در کتاب مدیریت و رهبری آموزشی مهارتهای لازم برای اجرای وظایف مدیریت را بدین ترتیب بیان میدارد:
- مهارت در رهبری
- مهارت در استفاده از روابط انسانی
- مهارت در روابط گروهی
- مهارت در امور استخدامی
- مهارت در ارزشیابی
استیفن پی رابینز مهارتها را به سه دسته فنی، ایجاد رابطه با افراد و حل مسئله تقسیم کرد. در بیشتر برنامههای آموزشی یا دو دسته از این مهارتها را آموزش میدهند. با پیشرفت تکنولوژی و ارائه روشهای تازه و تغییر نوع مشاغل، اعضای سازمان تحت آموزش این مهارتها قرار میگیرند. مدیران و بسیاری از کارکنانی که به کارهای غیریکنواخت مشغولاند باید مسائل کار خود را حل کنند. افرادی که با این مسئله روبرو میشوند ولی توانایی و مهارت لازم را برای حل آن ها ندارد باید در این زمینه دورههای آموزشی ویژهای را بگذرانند. در این برنامههای آموزشی، شیوه استدلال، منطق و مهارتهای مربوط به شناسایی مسئله، تعیین علت، ارائه راه حل ها، تجزیه و تحلیل این راه حل ها و انتخاب مناسبترین راه حل را آموزش میدهند این شیوه آموزش باعث شده است که تیم های خود مدار و مدیریت کیفیت، کامل مورد توجه خاص قرار گیرد (رابینز، 1378).
(هرسی و بلانچارد[26]، 1385) مهارتهای کلی را که لازمهی مدیریت و رهبری میدانند عبارتند از:
- تشخیص[27]: عبارت است از درک وضع موجود و وضعیت معقول و مطلوبی که انتظار می رود.
تفاوت میان وضع موجود و وضع مطلوب، مسئله نام دارد که همه مهارتها درصدد تغییر آن هستند. این مهارت از نوع شناختی است.
- تطابق[28]: عبارت از سازگاری رفتارهای شخص و دیگر منابع به طوری که سبب تغییر آنچه که در بین وضعیت موجود و مطلوب قرار دارد شود این مهارت از نوع رفتاری و انسانی است.
- ارتباط[29]: چنانچه شخصی مجهز به مهارتهای تشخیص و تطابق بوده اما قادر به برقراری ارتباط معقولانه با دیگران نشود کل فرایند از تأثیر مورد نظر برخوردار نخواهد شد.
در تحقیق دیگری کاتز (1974) همانند وتن وکامرون مهارتهای مدیریتی را به دو نوع فردی و ارتباطی تقسیم میکند. به شرح خلاصه زیر:
الف- مهارتهای فردی شامل:
- افزایش خودآگاهی با تعیین ارزشها، ملاکها، معیارها، درک مسائل و ارزیابی وضعیت موجود برای تغییر
- حل عاقلانه مشکلات با نگرش عقلانی، استفاده از روشهای خلاق و ترغیب خلاقیت سایرین
ب- مهارتهای ارتباطی شامل:
- روابط و حمایتکنندگی با مربیگری و مشورت
- قدرتمندی با تأثیرگذاری و تواناسازی سایرین
- انگیزه زایی با ایجاد محیط باانگیزه، رفع مسائل و مشکلات
- رفع مشکلات با تشخیص و ریشهیابی
الوانی (1380) به مهارت تصمیمگیری اشاره دارد و آن را توانایی مدیر برای انتخاب یک راه حل از میان دو یا چند راه حل میداند
[1] . Ewing
[2] . Knowledge
[3] . Problem solving
[4] . Recognition of the realities
[5]. Sells
[6] . Haskins
[7] . Deloitte
[8] . Functional skills
[9]. Presentational skills
[10]. Counselling skills
[11] . The competency domain
[12] . Conceptual creatire domain
[13] Leadership domain
[14] . Interpersonal domain
[15] . Administrative domain
[16] . Technical domain
[17] .Thurley and Hamblin
[18] . Communications
[19] . Planning and scheduling
[20] . Monitoring and cheking inspecting
[21] . On the job training
[22] . Herry fayol
[23] . Bird and war
[24] . Common tasks
[25]. Uncommon tasks
[26] . Hersey and Blandchard
[27] . Dignosing
[28] . Adapting
[29] . Communicating