مدیریت مالیات از جمله فعالیت های ارزش زا میباشد و بر طبق تحقیق گراهام و تاکر(2006)، سهامداران شرکت معتقدند نرخ موثر مالیاتی شرکت باید مدیریت شود. با توجه به آنکه یکی از اهداف اصلی مدیران و نمایندگان سهامداران در شرکت، حداکثر ثروت سهامداران می باشد و سهامداران با بهره گرفتن از مکانیزم های مختلفی به دنبال تحقق این امر و نظارت بر مدیران می باشند. بنابراین می توان انتظار داشت که یکی از انگیزه های اصلی مدیریت مالیات توسط مدیران، تحقق هدف حداکثرسازی ثروت سهامداران باشد. افزون بر این، در بسیاری از مواردی که طرحهای پاداش برای مدیران و گردانندگان شرکت در نظر گرفته می شود، بخشی از این طرح ها مبتنی بر معیارهای عملکرد شرکت می باشند؛ معیارهایی که برخی از آنها به میزان سود شرکت و میزان جریان های نقدی آزاد وابسته می باشند. از این رو میتوان انتظار داشت مدیران در راستای تحقق پاداشهای در نظر گرفته شده از جانب سهامداران برای آنها، انگیزه زیادی برای مدیریت مالیات داشته باشند، زیرا مدیریت مالیات در نهایت منجر به افزایش سود خالص و کاهش جریانات نقدی خروجی ناشی از مالیات می گردد. این موضوع در تحقیق انجام شده توسط آرمسترانگ و همکاران(2012) نیز تایید شد و محققان مذکور به این نتیجه رسیدند که بین طرح های تشویقی پاداش مدیران مالیاتی با نرخ موثر مالیاتی محاسبه شده بر اساس استانداردهای حسابداری رابطه ای منفی و معنادار وجود دارد.
2-3-3. معیارهای سنجش مدیریت مالیات
محققان و پژوهشگران، جهت سنجش مدیریت مالیات و به طور وسیع تر جهت بررسی دیدگاه مالیاتی شرکت، معیارهای مختلفی در نظر گرفته اند. نرخ موثر مالیاتی از جمله معیارهایی است که به طور گسترده ای در پژوهش های پیرامون مالیات، مورد استفاده قرار گرفته است. بحث درباره نحوه محاسبه نرخ موثر مالیاتی فراوان است. این مباحث از آنجا نشات می گیرد که ارقام مختلفی را می توان در صورت و مخرج کسر مورد استفاده قرار داد. رقم مورد استفاده در صورت کسر به طور معمول هزینه مالیات ابرازی بدون هیچ گونه تعدیلی می باشد. اما در کشورهایی که هزینه مالیات معوق در صورت های مالی ظاهر می شود، صورت کسر را از بابت هزینه مالیات معوق تعدیل می نمایند. محققان از رقم های مختلفی شامل فروش شرکت، سود عملیاتی ، سود خالص قبل از مالیات، جریان نقد عملیاتی و درآمد مشمول مالیات در مخرج کسر استفاده نموده اند. گوپتا و نیوبری(1997) معتقدند استفاده از درآمد مشمول مالیات در مخرج موجب می شود اثرات معافیت های مالیاتی خنثی شود از این رو معیار مناسبی نمی باشد.
معیار دیگر مورد استفاده جهت بررسی وضعیت مالیاتی شرکت، اختلاف بین درآمد محاسبه شده بر طبق استانداردهای حسابداری و درآمد مشمول مالیات می باشد. معمولا بین دو رقم ذکرشده اختلاف وجود دارد و این اختلاف از تفاوت بین استانداردهای حسابداری و قوانین مالیاتی مربوطه درباره شناسایی درآمدها و هزینه ها نشات می گیرد. به عنوان مثال، قوانین مالیاتی در مورد شناسایی هزینه استهلاک دارایی های مختلف، رهنمودهایی ارائه نموده است که شرکت برای محاسبه درآمد مشمول مالیات خود باید رهنمودهای مذکور را در نظر داشته باشد و هزینه استهلاک خود را بر اساس قوانین مربوطه محاسبه نماید. با این حال، شرکت این اختیار را دارد که برای محاسبه درآمد برطبق استانداردهای حسابداری، از روش های متفاوتی نسبت به روش های ذکرشده در قوانین مالیاتی جهت مستهلک نمودن دارایی های خود استفاده کند. همچنین این امر در مورد درآمدها نیز مصداق دارد و برخی از درآمدها ممکن است معاف از مالیات باشند و در محاسبه درآمد مشمول مالیات حذف گردند در حالی که در ارائه درآمد بر طبق استانداردهای حسابداری، گنجانده می شوند.
شواهد تجربی حاکی از آن است که شرکت هایی که اختلاف بین درآمد مشمول مالیات آنها و درآمد طبق استانداردهای حسابداری آنها زیاد است، از اقلام تعهدی بیشتری برخوردار هستند. میلس و نیوبری (2001) در تحقیقی به این نتیجه رسیدند که شرکت های با اختلاف درآمد بیشتر، انگیزه های بالاتری برای مدیریت سود دارند. به نظر می رسد استانداردهای حسابداری دست مدیران و تهیه کنندگان اطلاعات مالی را در مورد اقلام تعهدی باز گذاشته اند لیکن قوانین مالیاتی به دنبال آن هستند که این اختیار را محدود سازند.
[1] . Armstrong & et al
[2] . Tax Incentives
[3] . Book-Tax Differences
[4] . Mills & Newbery
[5] . Earning Management