مینیک و نوگا (2010) مدیریت مالیات را به صورت توانایی مدیر در پرداخت مالیات کمتر در بلندمدت تعریف نموده اند. در واقع نرخ مالیاتی که توسط دولت ها جهت اخذ مالیات در نظر گرفته می شود، نرخ مقطوعی است اما ماخذ محاسبه مالیات (سود مشمول مالیات) را می توان مدیریت نمود. این امر از آنجا نشأت می گیرد که گاهی اوقات برخی از درآمدهای کسب شده توسط شرکتها یا مشمول مالیات نمی شود و یا با نرخ هایی کمتر از نرخ مالیات اصلی در نظر گرفته شده مشمول مالیات می شود. این مطلب در مورد هزینه ها نیز صادق می باشد و ممکن است برخی هزینهها که در محاسبه سود طبق استانداردهای حسابداری لحاظ شده اند، از دیدگاه مالیاتی جز هزینههای قابل قبول مالیاتی نباشند. با توجه به این موارد، مدیری که در صدد آن باشد تا بیشتر در طرحهایی سرمایهگذاری کند که از مزیت های مالیاتی برخوردار باشد و در پی پرداخت مالیات کمتر باشد، به دنبال مدیریت مالیات میباشد.
شرکتی که به دنبال مدیریت مالیات و حداقل سازی هزینه مالیات می باشد، در واقع رویه ای متهورانه پیرامون مالیات در پیش گرفته است. برطبق یافته های چند پژوهش ، مدیریت مالیات، فعالیتی ارزش زا است و سهامداران شرکت معتقدند که باید توسط مدیریت شرکت، نرخ مالیاتی شرکت مدیریت شود (گراهام و تاکر، 2006). افزون بر این دسای و دارماپالا (2006) به این نتیجه رسیدند که مسئله پرداخت مالیات کمتر، توسط سهامداران مورد ارزیابی قرار می گیرد و به عنوان یکی از شاخص های ارزیابی عملکرد مدیریت مدنظر قرار می گیرد. اگر مدیریت مالیات به عنوان فعالیتی ارزش زا در نظر گرفته شود، شرکت ها مایلند خود را درگیر این فعالیت نمایند.
اگرچه مدیریت کردن مالیات می تواند رقم نهایی سود یک شرکت را بهبود ببخشد لیکن در نظر گرفتن هزینه های مرتبط با اختصاص منابع به طرح های مالیاتی نیز دارای اهمیت می باشد. به عنوان مثال، چنانچه شرکت به دنبال ایجاد یک خط تولید در راستای تولید یک محصول صادراتی باشد، منابعی را باید صرف کند و هزینه هایی را متحمل شود. شولز و همکاران (2009) خاطرنشان می کنند که افزون بر هزینه فرصت از دست رفته، برنامه ریزی مالیاتی هزینه های دیگری از قبیل هزینه های معاملاتی، مالیات های ضمنی و عدم اطمینان نیز به همراه دارند. بنابراین شرکت ها تنها زمانی به مدیریت مالیات روی می آورند که صرفه جویی های مالیاتی ناشی از این طرح ها بر هزینه های متحمله از بابت این طرح ها فزونی داشته باشد. دسای و دارماپالا(2006) نیز سودمندی مدیریت مالیات را منوط به نحوه استفاده مدیر از جریانات نقدی حاصل از صرفه جویی مالیاتی دانسته اند.
2-3-1. مدیریت مالیات و مسئولیت اجتماعی شرکت
ادبیات موجود پیرامون مسئولیت اجتماعی شرکت ها، اهداف اقتصادی واحدهای تجاری را با مسئولیت های اجتماعی آنها مرتبط می داند. این مسئولیت ها شامل فعالیت شرکت ها در چارچوب اخلاق، همکاری در توسعه اقتصادی و تلاش در راستای بهبود کیفیت زندگی ذینفعان شرکت می شود(هلم و واتس ،2006).
ریچاردسون و لانیس(2011) بر این باورند که چنانچه مالیات بر درآمد پرداختی شرکت ها، کاربردی وسیع در جامعه داشته باشد، مسئولیت اجتماعی شرکت ها می تواند دیدگاه مالیاتی شرکت را تحت تاثیر قرار دهد. چنانچه مالیات بر درآمد پرداختی شرکت ها صرفا به عنوان یک مبادله تجاری و مانند سایر هزینه های عملیاتی در نظر گرفته شود، هدف شرکت حداقل سازی هزینه مزبور و تلاش در راستای مدیریت آن به صورتی متهورانه می باشد. بنابراین، یک شرکت در پرداخت مالیات خود، کمتر به سایر مسائل از قبیل اصول اخلاقی، وظایف اجتماعی و ملاحظات ذینفعان توجه می کند(ریچاردسون و لانیس، 2011). افزون بر این، افرادی همچون فریدمن(2003) و لاندلف(2006) اعتقاد دارند، مالیات بر درآمد پرداختی شرکت ها، کاربردهای اجتماعی و عمومی دارند و فعالیت های مهمی از قبیل کمک به ساخت کالاهای عمومی مانند امکانات تحصیلی، امنیت ملی، حمل و نقل عمومی و اجرای قانون را شکل می دهند. بنابراین انتظار می رود شرکت هایی که بیشتر به مسئولیت اجتماعی خود اهمیت می دهند، کمتر به مدیریت مالیات به گونه ای متهورانه روی آورند. این ادعا در تحقیقی که توسط ریچاردسون و لانیس(2011) نیز انجام شد، به اثبات رسید.
با در نظر گرفتن مطالب پیش گفته، باید این نکته را مدنظر قرار داشت که مدیریت مالیات امری کاملا قانونی است و با اصول اخلاقی نیز منافاتی ندارد. در واقع در فرایند مدیریت مالیات، افراد تصمیم گیرنده با بهره گرفتن از راهکارهایی که در خود قانون وجود دارد، سعی در کاهش هزینه مالیات خود دارند. به عنوان مثال، شرکتی که به تولید کالا اشتغال دارد و این کالا هم در داخل کشور و هم در خارج از کشور تقاضا دارد، فرصتی را برای کاهش مالیات شرکت فراهم آورده است. زیرا بر طبق قوانین مالیاتی کشور درآمد حاصل از صادرات از جمله درآمدهایی است که مشمول مالیات نمی شود. بنابراین شرکت در چارچوب قوانین می تواند هزینه مالیات خود را کاهش و اصطلاحا این هزینه را مدیریت نمایند.
[1] . Scholes & et al
[2] . Tax Planning
[3] . Implicit Taxes
[4] . Corporate Social Responsibilities (CSR)
[5] . Holme & Watss
[6] . Freedman
[7] . Landolf