چگونه مي توان كساني را كه همواره نسبت به ديگران به ديده سوءظن مي نگرند و يا به تمام محرك هاي محيطي بي اراده و بدون مقاومت پاسخ ميدهند، يا بي دليل به همه كس حتي به افراد نزديك و صميمي خوددروغ ميگويند و يا در كمال بي نيازي حقه بازي و كلاهبرداري مي كنند، را توصيف كرد. اين افراد درك صحيحي از واقعيت داشته، دچار ترسهاي بي دليل و اضطراب دائمي نيستند و از دردهاي خيالي و يا حتي واقعي كه علت آنها رواني- فيزيولوژيايي است رنج مي نمي برند. با اين وجود آنها از نظر ديگران ممكن است عجيب، غير معمول و مغاير با اصول اخلاقي باشند. (آزاد. 1378. ص 277).
افرادي كه بيهوده تقلب مي كنند و بي دليل دروغ مي گويند براي تشخيص وضعيت دشواري فراهم مي آورند. افرادي كه هميشه نسبت به مقاصد ديگران شك دارند، همين طور هستند و كسانيكه همواره به هرگونه عمل تحريك آميز، صرف نظر از منبع يا شدت آن به صورت انفعالي پاسخ مي دهند همين گونه هستند. اين گونه افراد را به سختي مي توان روان پريش دانست زيرا آنها تسلط خوبي بر واقعيت دارند. اين افراد لزوماً تحت سلطه ترس هاي ناموجه، مشكلات جنسي، اعتيادها و موارد مشابه نيز قرار ندارند. با اين حال رفتارهاي آنها براي مشاهده گران غير عادي، منحرف و يا نابهنجار به نظر مي رسد. به نظر مي رسد كه رفتارهاي آنها ناشي از اختلالات شخصيت است به طوري كه توانايي عملكرد آنها را در بسياري از زمينه ها مختلف مي كند (ديويد آل و همكاران، 1909، ص 328).
افرادي كه براي مقابله با فشارهاي رواني زندگي و روزمره، از انواع معين رفتارها و افكار ناسازگارانه ويا نامناسب استفاده مي كنند، از اختلالات شخصيتي رنج مي برند. هرچند كه چنين افكار و رفتارهايي گاهي براي هر كس اتفاق مي افتد، آنها در افراد مبتلا به اختلالات شخصيت به الگوهاي منظم و دائمي تبديل مي شوند. اين افكار آنقدر شديد هستند كه مانع عملكرد موثر شخص مي شوند. با اين همه افراد مبتلا به اختلالات شخصيت تصور مي كنند كه مشكلي ندارند. اختلال ممكن است موجب عدم رضايت يا غمگيني نشود اما براي افرادي كه با آنها زندگي يا كار مي كنند مشكلاتي به همراه مي آورد. اين افراد در خطر ابتلا به ساير اختلالات روانپزشكي هستند. (كارن جي و همكاران. 1997. ص 78).
با توجه به مقدمه بالا، براي شروع بحث بعدي، ابتدا شخصيت را تعريف كرده و مفهوم اختلال شخصيت را بررسي مي كنيم و به دنبال آن طبقات و انواع اختلالات شخصيت را تك تك مورد بررسي قرار دهيم. شخصيت[2] عبارت است از سبكهاي ويژه اي كه هر فرد در فكر كردن و رفتار كردن دارد. به عبارت ديگر نحوه خاص فكر كردن و رفتار كردن هر فرد منعكس كننده شخصيت وي است. (آزاد. 1378. ص 278).
مقصود از اختلالات شخصيت، الگوهايي از رفتار غير انطباقي است. هنگامي كه ويژگي هاي شخصيت چنان انعطاف ناپذير و غير انطباقي شوند كه كاركرد خود را به ميزان چشمگيري مختل كنند، در اين صورت به اختلالهاي شخصيت تبديل مي شوند. اختلالات شخصيت در واقع شيوه هاي نارسا و نامناسبي براي حل مسأله و كنار آمدن با فشار رواني هستند. كه اغلب در اوايل نوجواني بروز مي كنند و در سراسر بزرگسالي ادامه مي يابند. (اتكينسون و همكاران. 1904. ص 234).
اختلالات شخصيت در صورتي پيش مي آيند كه ادراكات، افكار و نحوه ارتباط فرد ناسازگارانه و انعطاف ناپذير باشد و باعث اشكال عمد اي در روابط اجتماعي و عملكرد حرفه اي و يا باعث تنش ذهني و دروني گردد. اختلالات شخصيت در دوران بلوغ كاملا مشهود است. اين اختلالات ميان نوروزها و سايكوزها قرار دارند. (احمدي، 1374، ص 223).
اختلالات شخصيت همراه اينك عملكردهاي شخصي و اجتماعي فرد را مختل مي سازد، براي اطرافيان وي نيز منبع استرس منفي است. (ستوده، 1319، ص 118).
برخلاف مبتلايان به اختلالات عاطفي يا اضطرابي افراد مبتلا به اختلالات شخصيت معمولا ناراحتي يا اضطرابي احساس نمي كنند. انگيزشي براي تغيير رفتار خود نشان نمي دهند و برخلاف افراد اسكينزوفرنيايي تماس خود را با واقعيت از دست نمي دهند و نابساماني چشمگيري در رفتارشان مشاهده نمي شود. (اتكينسون و همكاران، 1904، ص 234).
عوامل سرشتي، خانوادگي و محيطي: عوامل سرشتي[3] كه در دوران كودكي شناخته شده اند ممكن است با بروز اختلال شخصيت در بزرگسالي رابطه داشته باشد. مثلا كودكاني كه از نظر سرشتي ترسو هستند ممكن است مبتلا به اختلال شخصيت دوري گزين گردند. سابقه اختلال سلسله اعصاب مركزي در دوران كودكي و نشانه هاي خفيف عصبي در شخصيت هاي ضد اجتماعي و مرزي بيشتر است. كودكان مبتلا به اختلال عملي جزئي مغز (MBD) ممكن است بعدها آسيب پذيري بيشتري در مقابل اختلالت شخصيت بخصوص نوع ضد اجتماعي داشته باشند. برخي از اختلالات شخصيتي ممكن است از ضعف انطباق والدين ناشي شود. يعني ضعف هماهنگي ميان مزاج و روش هاي تربيت كودك. مثلا كودكي مضطرب كه به وسيله مادري همان اندازه مضطرب بزرگ مي شود. بيشتر نسبت به احتمال شخصيتي آسيب پذير تر است تا زماني كه چنين كودكي توسط مادري آرام تربيت شود.
عوامل فرهنگي نيز ممكن است نقشي در اختلالات شخصيتي داشته باشند، همانطور كه عوامل محيطي در آن نقش دارند. مثلا فرهنگهايي كه پرخاشگري را تشويق مي كنند ممكن است ناخواسته اختلالات شخصيت پارانوئيد و ضد اجتماعي را تقويت كرده و در آن سهيم باشند. يك بچه كوچك فعال اگر در آپارتمان كوچكي نگاه داشته شود ممكن است بيش فعال به نظر برسد اما در يك خانه بزرگ كه با باغچهاي بزرگ هم دارد ممكن است طبيعي به نظر برسد. (همان منبع، ص 485).
[1] - Personality Disorder
[2] - Personal
[3] - Temperamental