- افراد مبتلا به اختلال شخصيت وابسته به طور مشخص براي احتياجات خود بر ديگران متكي هستند. از ديگران توقع دارند كه مسئوليت مسائل مهم زندگي آنها را بر عهده بگيرند، فاقد اعتماد به نفس اند ودر تنهايي احساس ناراحتي شديدي مي كنند. (كاپلان، 1927،ص 500).
ويژگي اصلي اين شخصيت وابسته، درگيري با مسئله پذيرفته شدن از سوي ديگران است. براي رسيدن به اين مقصود به ديگران اجازه مي دهند تا تصميمات عمده را برايشان اتخاذ كنند. افراد مبتلا به اين اختلال غالباً تسليم خواسته ها، باورها و تصميم گيري هاي همسر، والدين و يا دوستان مي شوند. آنها تمايلات و خواسته هاي ديگران را بر خواستها و تمايلات خود ترجيح مي دهند و به دليل وابستگي شديد به ديگران مي ترسند كه اگر خواستهاي خود را بازگو كنند روابطشان را به مخاطره بيافتد. (آزاد، 1378، ص 309).
اين افراد معمولا به خاطر ترس از رها شدن بهره كشي جسمي و يا رواني زيادي را تحمل مي كنند و به همين خاطر زماني كه براي مدت كوتاهي تنها مي شوند احساس درماندگي شديدي مي كنند. آنها به قيمت گزافي جوياي مصاحبت هستند و اغلب خود را احمق و درمانده مي دانند. اين اختلال ميتواند ناشي از رفتار والدين باشد كه بيش از اندازه حمايتي و خودكامه است. زنان بارداري كه از اين اختلال رنج مي برند چنانچه در لحظه زايمان همسر آنها حضور نداشته باشد، بسيار مضطرب مي شوند. در حالي كه زنان باردار سالم از عدم حضور همسرشان در هنگام زايمان متاثر نمي شوند. اين اختلال به عملكرد شغلي فرد نيز آسيب مي رساند و روابط اجتماعي آنها مي تواند به افراد محدودي كه به آنها وابسته است، محدود شود. (ديويد آل و همكاران، 1909، ص 357).
شيوع اختلال شخصيت وابسته در زنان بيشتر از مردان رواج دارد. و از آنجا كه اين اختلال تصوير بسيار قالبي زنان است، در محافل فمينيستي بحث هاي زيادي را ايجاد مي كند. از ديدگاه فمينيستي، هنجار فرهنگي براي زنان، به صورت مرضي عنوان شده است. (كارن جي و همكاران. 1997. ص 81).
ملاك هاي تشخيصي براي اين اختلال موارد زير هستند:
- تشويق ديگران به تصميم گيري در امورات زندگي شخص.
- همكاري مفرط با خواست ديگران.
- عدم توقع از ديگران.
- ترس از ناتواني براي مقابله با تنهايي.
- ترس از ترك شدن.
- نياز به اطمينان بخشي.
- احساس بي كفايتي و درماندگي. (رايت و همكاران. 1981. ص 172).
همهگير شناسي: اين اختلال در زنها شايعتر است. در يك مطالعه 5/2 درصد كل از اختلالات شخصيت مربوط به اين اختلالند. شيوع آن در بچه هاي كوچكتر خانواده بالاتر است. افرادي كه در كودكي دچار بيماري جسمي مزمن بوده اند، احتمالاً آسيب پذيري بيشتري براي اين اختلال دارند. (كاپلان، 1927، ص 500).
درمان: درمان اختلال شخصيت وابسته ممكن است موفقيت زيادي به بار آورد. درمانهاي بينش گرا بيمار را قادر مي سازد كه ريشه هاي رفتار خود را بهتر درك كند. با حمايت درمانگر چنين بيماراني مي توانند استقلال قاطعيت و اعتماد به نفس بيشتري پيدا كنند. رفتار درماني، آموزش قاطعيت و اظهار وجود خانواده درماني، و گروه درماني در بسياري از موارد با موفقيت همراه بوده است. (كاپلان، 1927،ص 502).