از گذشته های بسیار دور تاکنون،افرادی که با تدریس و آموزش سرو کار داشته اند،برای پی بردن به میزان موفقیت فراگیران خود از مطالب و محتوای آموزش داده شده،به صورت های مختلف از ارزشیابی استفاده کرده اند.در حدود 2000 سال قبل از میلاد مسیح،چینی ها برای استخدام افراد برای کار در خدمات شهری به انجام آزمایش ها و امتحان هایی دست می زدند که خود نوعی ارزشیابی محسوب می شد(خورشیدی،16:1385).اجرای آزمون خدمات اجتماعی از سه هزار سال پیش در چین آغاز شد.در این زمان یکی از امپراطوران تصمیم گرفت شایستگی ماموران خود را بسنجد.از آن پس،کسانی که به مشاغل دولتی منصوب می شدند که نمره های خوبی در موسیقی،سوارکاری،حقوق مدنی،نویسندگی اصول کنفسیسوس و آگاهی از تشریفات می گرفتند.در مدارس قدیمی روم و یونان نیز امتحان شامل بیان شعر با صدای بلند و یا ارائه سخنرانی بوده است(صالحی،1388).
ارزشیابی آموزشی به شکل رسمی از زمانی که تربیت بشر آغاز شده،وجود داشته است.به عنوان مثال،در تمدن های بزرگ دوران باستان به اشکالی از ارزشیابی آموزشی بر می خوریم؛«افلاطون در کتاب جمهور با طرح یک نظام جامع تربیتی ،بخشی را به ارزشیابی از قابلیت های شاگردان اختصاص داده است(میرزا محمدی،1387: 69).شاید اولین کوشش رسمی در زمینه ارزشیابی را بتوان از سال 1845 در نظر گرفت که در آن عملکرد مدارس بستون امریکا مورد ارزشیابی قرار گرفت.شیوه ای که هنوز هم اهمیت خود راکاملا حفظ کرده و لذا اندازه گیری نمرات پیشرفت تحصیلی فراگیرندگان به عنوان جزءلاینفک ارزشیابی آموزشی در نظر گرفته می شود نه خود ارزشیابی.در امریکا اولین مدرک رسمی از کاربرد اندازه گیری در ارزشیابی آموزشی مربوط به ژوزف ریس در سال های 1877تا1898است(خورشیدی،1385: 18).
در سال های اولیه 1900میلادی،نیز رابرت ثرندایک[1] که به عنوان پدر جنبش آزمون های تربیتی نامیده شده است،کوشش کرد تا دست اندرکاران تعلیم و تربیت را با ارزش سنجش و اندازه گیری در تغییرات رفتار انسانی آشنا کند.این جنبش در طول دو دهه اول قرن بیستم در امریکا گسترش و پالایش یافت.نفوذ عقاید و نظرات ثرندایک در ارزشیابی به قدری جدی و عمیق بود که امروزه با وجود پیشرفت ارزشیابی به عنوان رشته های مستقل از اندازه گیری،هنوز هم مفهوم اندازه گیری در اکثر موارد مترادف و حتی قابل تبدیل به یکدیگر به کار می رود(مهجور،75:1374).با پدید آمدن ایده مدیریت علمی در اوایل قرن بیستم و تاکید آن بر سیستماتیک و استانداردکردن فعالیت ها و از همه مهمتر بالا بردن کارایی سازمان ها بر اهمیت اندازه گیری به مثابه روش علمی برای ارزشیابی افزوده گردید و روند این اندیشه به حوزه تعلیم و تربیت باعث به کار گرفتن آزمون های مختلف گردید(خورشیدی1385: 18).در اوایل قرن بیستم آزمون های استاندارد شده رواج پیدا کرد و تقریبا همزمان با آزمون های استاندارد شده جنبش اعتبار گذاری بر موسسات و برنامه های آموزشی در امریکا آغاز گردید.از آن زمان به بعد از فرایند اعتبار گذاری به عنوان یکی از روش های اصلی در ارزشیابی موسسات آموزشی استفاده شده است.تاکید بر فعالیت دانش آموز و آنچه که وی در یک برنامه انجام می داد را می توان مشخصه اصلی فعالیت های انجام شده در سال های قبل از 1930 دانست.به عبارت دیگر تا سال 1930 فعالیت و عملکرد تحصیلی دانش آموز پایه و اساس ارزشیابی را تشکیل می داد(کیامنش،1374،به نقل از خورشیدی،1385: 19).در دهه ی 1950 به همت انجمن روانشناسان امریکا بلوم و همکارانش در مسیر مشخص نمودن حیطه های یادگیری کوشش نمودند.آنان سه حیطه شناختی،عاطفی،روانی حرکتی در یادگیری انسان مشخص کردند.سپس میگر بر اساس تقسیم بندی بلوم و همکاران وی به تدوین هدف های رفتاری مبادرت کرد(صالحی1388).کار بلوم و میگر انقلابی را در زمینه ارزشیابی در آموزش و پرورش پدید آورد و حیطه های یادگیری و هدف های رفتاری مقبولیتی جهانی یافت.پیشنهاد های اولیه بلوم در مورد حیطه های یادگیری بعدها توسط افراد دیگری دنبال شد.از آن میان می توان به معروف ترین و جامع ترین طبقه بندی پدید آمده از طرف گانیه اشاره کرد که امروزه شهرت و کاربرد یافت.در سال 1947جنبش اجرا کردن آزمون انفجار دیگری یافت این امر زمانی که تایلر و سایرین به استوار کردن مرکز خدمات آزمون های تعلیم و تربیت همت گماشتند.در دهه ی 1950 استاندارد کردن آزمون ها به نحو شگرفی توسعه یافت و سازمان های حرفه ای در زمینه طراحی و نظم بخشی از فعالیت های مربوط به آزمون کردن گام های مهمی برداشتند و توانستند در این رابطه فعالیت های اعضاء خود را نیز نظم بخشند(خورشیدی،1385: 22-21).
نظامی که هم اکنون در انگلستان رایج است،قسمتی از دستمزد معلمین مربوط به نتیجه ای خواهد بود که شاگردان آن ها در امتحانات سالیانه خواندن،هجی کردن،نوشتن و ریاضیات به دست می آورند.از طرف دیگر بعضی از مدارس نیز به طور سالیانه و مداوم از طرف بازرسان سرکشی می شدند و آنها گزارش هایی در مورد بازرسی های خود ارائه می کردند.در این هنگام در میان سازمان های اجتماعی رسم دیگری نیز پدید آمد بدین صورت که برای بازرسی از افراد دیگری در خارج از سازمان استفاده می کردند.رسمی که امروزه نیز کم و بیش وجود دارد و بحث های جالبی در مورد مزایا و مضرات استخدام بازرسان درون سازمانی و برون سازمانی پدید آورده است.جالب اینکه این شیوه در آموزش و پرورش مقبولیت چندانی نیافته و غیر از چند مورد معدود ،نظام آموزش و پرورش بیشتر تمایل به استخدام ارزشیابان درون سازمانی دارد تا ارزشیابان بیرون سازمانی(خورشیدی،1385: 18-17).در قرن بیستم دیدگاه های منظمی مطرح گردید ولی در نهایت همه ی آنها سعی کردند بیان نماید که یک ارزشیاب چه کاری باید انجام دهد و چه مواردی را تحت پوشش ارزشیابی قرار دهد.سرانجام آنکه ارزشیابی با وجود تمامی مشکلات به عنوان یکی از رشته های قدرتمند علوم انسانی است.این گفته به معنای آن نیست که ارزشیابی تمام مسائل و مشکلات را پشت سر گذاشته است بلکه نویدی از حرکت های بالنده در این زمیته است(صالحی 1388).
[1] -Thorndike