آنچه تاكنون درباره سرمايه اجتماعي آورديم به خصوص آنچه در باب آراء كلمن آمد، از حيث نسبتي بود كه اين انديشه با نظريه اجتماعي برقرار ميكرد اما سرمايه اجتماعي در آراء پارهاي ديگر از مطرح كنندگان و جانبداران آن، از درون مايهاي استراتژيك نيز برخوردار است كه در اين زمينه ميتوان به آراء فرانسيس فوكوياما اشاره داشت. در نظر فوكوياما سرمايه اجتماعي ناظر به مجموعه معيني از هنجارها يا ارزشهاي غير رسمي است كه اعضاي گروهي كه همكاري و تعاون ميانشان مجاز است، در آن سهيم هستند. .
در نظر او مسئله شدن انديشه سرمايه اجتماعي مخلوق فضايي است كه از پي فروپاشي بلوك شرق در سطح جهان پديدار گشته است. او خود مينويسد: «از زمان سقوط ديوار برلن، توجه فوقالعادهاي به چند موضوع مرتبط با يكديگر از قبيل سرمايه اجتماعي، جامعه مدني، هنجارهاي اجتماعي و اعتماد به عنوان مسائل عمده دموكراسي معاصر معطوف گرديد.» (فوكوياما، 1378، 9)
رويكرد استراتژيك فوكوياما، آنجا بيشتر خود را نشان ميدهد كه برخلاف ديگر صاحبنظران مدرسي مشرب سرمايهاجتماعي، بهداوري ارزشي در بحث از سرمايه اجتماعي، اهميت بيشتري ميدهد و تأكيدي تام بر تمايز سرمايهاجتماعي خوب از بد صورت ميدهد. در نظر او البته در بياني كه اين بار نشان صراحت را كمتر ميتوان در آن ديد، سرمايه اجتماعي خوب ناظر به آن دسته از روابط مبتني بر اعتماد و همكاري است كه در چارچوب رويكردهاي هويت انگار كه از حيث منطقِ برخورد مرزي متصلب ميان «خود» و «ديگري» كشيده باشند، سامان نيافته باشند.
سطور بعد، اين مدعا را به كرسي اثبات خواهد نشاند كه «مسئله هويت» مسئلهاي كانوني در روايتي است كه فوكوياما از انديشة سرمايهاجتماعي به دست داده است.
در نظر فوكوياما طرح انديشه سرمايه اجتماعي بهمنظور هويت بخشي و در شرايطي صورت انجام ميپذيرد كه ابزارهاي ديرين شكل دهي به هويت، همچون سنت، مذهب، نژاد يا فرهنگ، ناكاركرد شدهاند.
دورکیم سرمايه اجتماعي را در دو عنوان كلي مضمون كلاسيك و مفهوم سرمايه اجتماعي از ديدگاه تلفيق گراهاي معاصر مطرح كرد- در مضمون سرمايه اجتماعي در نظر انديشمندان كلاسيك كه در سطح كلان مورد توجه دوركيم بود.
وي ضمن اشاره به دو نوع جامعه براساس نظم اجتماعي يعني جامعه مكانيكي در دوره ماقبل صنعتي كه در آن مشابهتهاي زياد و وجود وجدان جمعي فراوان قرار دارد و در جامعه ارگانيكي كه با تقسيم كار و ايجاد تخصصها همراه است و وجدان جمعي در آن كاهش مييابد.
در جامعه مكانيكي اولويت با هويت جمعي ناشي از وجدان جمعي است و در جامعه ارگانيكي براي تحليل وجدان فردي شكل گرفته در وجدان جمعي حاضر بايد براساس همبستگيهاي بين گروهي و تعهدات حرفهاي و مدني عمل كرد. هويت جمعي در جامعه غيرصنعتي حاصلگرايانه و درون گروهي است و در جامعه صنعتي به صورت برون گروهي است (عبداللهي- 1380: 65)
علاوه بر دوركيم، آراي وبر، ماركس و حتي ديدگاه كنش متقابل هم در اين مسير قرار ميگيرد كه از جمله آنها تئوري هومنز در باب تحليل رفتارهاي مبادلهاي انسان با عوامل زيستي و رواني مثل احساس بهرهمندي و لذت طرفين مبادله در تداوم روابط مبادلهاي است. اما در بعد مفهوم سرمايه اجتماعي در آراي معاصران تلفيقگرا به چند مورد اشاره ميشود:
از پارسونز در اين راستا هست كه اجتماع حوزة تعاملات اجتماعي در جهت رشد و شكوفايي احساسات، عواطف، توليد تعهد، وفاداري و مسئوليت پذيري لازم براي به هم وصل كردن افراد و گروههاست. هابرماس هم سرمايه اجتماعي به معني وفاق تفهمي و كنش ارتباطي و هنجارهاي عام فراگروهي را محصول جهان حياتي و حوزه عمومي بعنوان فضايي كه در آن كنشگران ميتوانند به دور از دخالت سيستم كه معمولا با زبان ثروت و قدرت برخورد ميكند به گفتگوي آزاد و خردمندانه پرداخته و درباره اهداف و راههاي رسيدن به آنها به توافق برسند و با عقلاني كردن جهان زندگي سيستم را نيز عقلاني كنند و به طرف جامعهاي انسانيتر و برخوردار از خردورزي، انسجام، آزادي و عدالت بيشتر حركت نمايند (عبداللهي و موسوي،1386، 200)