1ـ4ـ معنا درمانگران مي توانند به مراجعان كمك كنند تا ديدگاه هاي وسيع تري از منابع معنا در زندگي خود بدست آورند. فرانكل در كار با مراجعي كه زندگي از ديدگاه او پوچ و بي هدف است و اين وضعيت تنها بايافتن شغلي مانند پزشكي يا پرستاري برطرف مي شود اين روش درماني را به كار برد. فرانكل به اوكمك كرد تا دريابد موضوعي كه مي تواند فرصت كسب موفقيت را برايش فراهم كند ، يافتن شغل نيست بلكه نحوه انجام دادن كار مهم است. او در زندگي خصوصي اش فرصتي يافت تا معناي زندگيش را در وجود مادر يا همسرش بيابد (فرانكل ، 1977؛ ترجمه تبريزي و علوي نيا ، 1383).
توضيح دادن[1] :
1ـ5ـ توضيح اين نكته كه محدوديت ها به وجود انسان معني مي بخشد ، از وظايف معنا درمانگران است.معنادرمانگران به مراجعان آموزش مي دهند تا ياد بگيرند كه محدوديتهاي موجود در قوانين اجتماعي به زندگي انسان معنا مفهوم مي دهد نه اينكه معني زندگي را از انسان مي گيرند (نيلسون، جونز، 2001؛ ترجمه بهفر ، 1384.)
ضرب المثل هاي پيشنهادي :
6ـ1ـ يكي از ضرب المثل هاي راهبردي فرانكل اين است : «چنان زندگي كن كه گويي بار دومي است كه به دنيا آمده اي تا اشتباهات گذشته ات را جبران كني» چنين ضرب المثل هايي در جلسات درماني بيان مي شوند (نيلسو،جونز، 2001 ؛)( ترجمه بهفر ، 1384).
استخراج معنا با روش پرسش و پاسخ سقراطي:
1ـ7ـ پرسش هاي سقراطي نياز به بكارگيري تفكر درمانجو دارد. اين كار مستلزم اين است كه به دقت سخناندرمانجورا گوش دهيم تا حدود تفكر او را مشخص نماييم. گفتگوي سقراطي زماني استفاده مي شود كه درمانگر و درمانجو با هم تلاش مي كنند كه معنايي را در زندگي درمانجو كشف كنند. نكته مهم اين استكه اين معنا تعيين شده نيست ، بلكه بايد از زندگي فرد استخراج شود. براي همين درمانگر تفكر درمانجو را به مبارزه مي طلبد. نكته مهم در اينجاست كه نبايستي پرسش گري به اتلاف درماني لطمه بزند. مرحله.بندي فرايند گفتگوي سقراطي عبارت است از :
1ـ ابتدا درمانجو مي فهمد كه قرباني شرايط نيست ، هر چند ممكن است علائمي داشته باشد.
2ـ تلاش در جهت كمك به درمانجو تا درون مثلث معنا ، معناي خود را پيدا كند.
3ـ به رسميت شناختن استقلال و تماميت درمانجو. اين كار از رهگذر كمك به درمانجو براي يافتن راهنماي دروني اش انجام مي گيرد. فرانكل مثال مراجعي را مطرح مي كند كه از زودگذر بودن زندگي رنج مي برد. فرانكل از اين زن خواست تا مردي را پيدا كند كه موفقيت هايش را ستايش كند و مراجع ازپزشك خانواده نام برد. سپس با بهره گرفتن از يك سري پرسشها فرانكل زن را به اين حقيقت رساند كه با اينكه دكتر فوت كرده و بسياري از بيماران خدمات وي را فراموش كرده اند ، باز هم ثمر بخشي زندگي او به قوت خود باقيست (محمد پور ،. 1385).
به كارگيري تشبيهات[2]:
1ـ8ـ تمثيل هايي براي آموزش مراجع به كار مي رود ، مثلاً به مراجع آموزش داده مي شود تا زندگيش را چون فيلم سينمايي كه همين حالا برداشته شده تصور كند. فيلمي كه اجازه قطع آن وجود ندارد و هر طوري كه فيلمبرداري شده به همان صورت مي ماند و هرگز تغيير پيدا نمي كند. بدين ترتيب زندگي برگشت ناپذيري به خانه آورده مي شود كه گفته مي شود آنها تنها چيزي را نمي توانند جدا كنند و هيچ چيز نمي تواند بازنگري و تغيير داده شود. با چنين نمونه هايي مي توان ماهيت تغيير ناپذيري زندگي انسان را به مراجع فهماند. مراجعان خود را مجسمه سازاني مي دانند كه براي اتمام كارشان مدت زمان كمي در اختيار دارند اما از زمان اتمام فرصتشان بي خبرند. در جلسات درماني اين استعارات شرح داده مي شوند (فرانكل ،1977؛ ترجمه معارفي ،. 1375 ).
[1] :dadn comment
[2] :the use of imagery