منظور از صلاحیت معلمی، مجموعهی شناختها، گرایشها و مهارتهایی است که معلم با کسب آن ها میتواند در جریان تعلیم تربیت به بررسی جسمی، عقلی، عاطفی، اجتماعی و معنوی فراگیران کمک کند(ملکی،1388: 11).
صلاحیتهای معلمی را در سه میتوان طبقهبندی کرد:
1-2-2) صلاحیتهای شناختی:[1]
منظور از صلاحیتهای شناختی، مجموعهی آگاهیها و مهارتهای ذهنی است که معلم را در شناخت و تحلیل مسائل و موضوعات مرتبط با تعلیم و تربیت توانا میسازد. بهعنوانمثال، «شناخت علایق و تواناییهای ذهنی یادگیرنده»، یکی از صلاحیتهای شناختی معلم است.
2-2-2) صلاحیتهای عاطفی:[2]
منظور از صلاحیتهای عاطفی، مجموعه گرایشها و علایق معلم نسبت به مسائل و موضوعات مرتبط با تعلیم و تربیت است. بهعنوان نمونه، «گرایش و علاقه به تکریم دانشآموز» یکی از صلاحیتهای عاطفی است.
3-2-2) صلاحیتهای مهارتی:[3]
آن بخش از صلاحیتها است که به مهارتها و تواناییهای علمی معلم در فرایند یادگیری مرتبط میشود. بهعنوانمثال، «مهارت معلم در تهیه طرح درس» یکی از این صلاحیتهاست. از مجموعهی صلاحیتهای سهگانه، صلاحیت تأثیرگذاری بر دانشآموز حاصل میشود (ملکی،1388: 15-14).
معلم آنچه را که در دوره تربیتمعلم آموخته است، نمیتواند روی شخصیت دانشآموز پیاده کند. توانایی تأثیرگذاری بر دانشآموز و تغییر دادن رفتار او بین معلمان، متفاوت است. این تفاوت ممکن است به چند علت باشد:
-
- ممکن است به علت نوع تربیت خود معلم قبل از ورود بهنظام تربیتمعلم و تجربیات قبلی او باشد. مثلاً اگر کسی در دوره کودکی و نوجوانی به علت فقدان محیط سالم تربیتی در خانواده دچار افسردگی شود و همین شخص وارد دورههای تربیتمعلم گردد، در کسب صلاحیتهای عاطفی با مشکل مواجه خواهد شد. بهطور طبیعی این فرد از فرد دیگری که در یک محیط تربیتی سالم پرورشیافته است، متفاوت خواهد بود.
- ممکن است به علت ذوق و استعدادهای ذاتی افراد باشد. بعضی استعداد و توانایی ذاتی برای معلمی دارند و به همین دلیل از همردیفان خود در <a href="https://www.iranmodares.com/article-index.php?ID=648″ title=”تدریس موفق“>تدریس موفقترند. بهعنوانمثال، یک از کارهای معلم، «<a href="http://ensani.ir/fa/article/379105/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D8%AA-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%B3-%D8%AF%D8%B1%D8%B3-%D9%88-%D8%B1%D9%88%D8%B4-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%B3-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%B3-%D9%88-%D9%85%D8%B1%D8%A7%DA%A9%D8%B2-%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4%DB%8C” title=”مدیریت کلاس“>مدیریت کلاس درس» است. بعضی بااینکه علم و آگاهی لازم را نیز در این کاردارند، ولی در عمل قادر به اداره کلاس نیستند. یا آنکه کسب این توانایی، تمرین و تجربه لازم را میطلبد، ولی مقدار زیادی به استعداد ذاتی افراد مربوط است. بنا به علل فوق و علل دیگر، محصولات دورههای تربیتمعلم و صلاحیتهای کسبشده توسط معلمان یکسان نخواهند بود. به همین دلیل توانایی تأثیرگذاری آن روی دانشآموزان نیز متفاوت است (ملکی،1388: 15).
هانتلی (2008) قابلیتهای معلمان را در سه زمینه دانش حرفهای، عمل حرفهای و تعهد حرفهای دستهبندی کرده است. دانش حرفهای شامل دانش محتوا، شناخت دانشآموز و آگاهی از تدریس و یادگیری است. عمل حرفهای از طراحی یادگیری، ایجاد محیط یادگیری و سنجش و ارزشیابی یادگیری تشکیلشده است و تعهد حرفهای، یادگیری حرفهای، مشارکت، رهبری، ارزشها، ارتباطات و اخلاقیات را شامل میشود.
کاسترو همکارانش (2005) صلاحیتهای معلمان را به پنج دسته اصلی و زیرمجموعههای آن ها تقسیم میکنند که عبارتاند از:1) دانش تخصصی شامل: داشتن اطلاعات لازم در مورد دانش تخصصی، توسعه و بهروز نگهداشتن آن؛ 2) ارتباطات شامل: برقراری ارتباط بادانشآموزان با داشتن پیشینه مختلف، هدایت انجام وظایف، تحلیل و روشنسازی دیدگاههای دانشآموزان؛3) سازماندهی شامل: تعیین سیستم عملکرد دانشآموزان، مدیریت زمان و تنظیم برنامه درسی مطابق اهداف سازمانی؛4) پداگولوژی که چهار عامل را در برمیگیرد: کمک به دانشآموزان و تعیین نیازهای یادگیری، تنظیم برنامه درسی بر اساس نیاز دانشآموزان مختلف، طراحی فعالیتهایی برای سهیل یادگیری و رشد فراگیران، استفاده از فناوری اطلاعات در تدریس؛5) صلاحیتهای رفتاری شامل: داشتن رویکرد دموکراتیک، نگرش پیش کنشی، کنجکاوی در مورد تازهها، صداقت و درستی.
کسب شایستگی و اهلیت در تدریس را میتوان در سه حوزه خلاصه کرد. این صلاحیتها شامل صلاحیتهای تربیتی، تخصصی و عمومی است که باید برنامههای درسی مراکز تربیتمعلم و تربیت دبیر مبتنی بر این سه بعد یا صلاحیتهای اساسی طراحی شوند. در بسیاری از کشورهای دنیا، نهفقط در دانشگاهها، بلکه حتی در دورههای قبل از دانشگاه نیز اخذ صلاحیتهای مدرسی برای تدریس امری الزامی است و از ورود افراد فاقد گواهینامه معتبر مدرسی به این حرفه جلوگیری میشود. درهرصورت صلاحیتهای ضروری معلمی شامل موارد زیر میشود (معروفی و همکاران،1389: 112).
الف) صلاحیتهای عمومی: این مهارتها با بهرهمند شدن معلم از آن ویژگیهای روانی، عقیدتی و اخلاقی که با رسالت کار معلم و مربی تناسب داشته باشد و نفوذ آن ها را در جامعه بهعنوان الگویی مطلوب و سرمشق آرمانی زندگی انسانی، مورد تأیید قرار دهد، سروکار دارد. آشنایی معلم بافرهنگ، ارزشها و فلسفه حاکم بر جامعه به او در شناخت مطلوب موقعیت تدریس یاری خواهد رساند. معلم فقط در صورت آگاهی از فلسفه اجتماعی، شرایط اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ارزشهای اجتماعی جامعه خود، خواهد توانست بهعنوان یک مرجع ذیصلاح علمی و اخلاقی و یک الگوی صاحب نفوذ تأثیر معنوی خود را بر دانشآموزان اعمال کند (معروفی و همکاران،1389: 113-112).
ب) صلاحیتهای تخصصی: اولین انتظار از هر معلم آن است که در رشته تخصصی مورد تدریس خود مهارت لازم را کسب کند. لیکن کسب مهارت تخصصی درزمینه رشته تخصصی لازم است، ولی کافی نیست. زیرا چه بسیارند کسانی که در رشته تخصصی خود بسیار عالم هستند، ولی معلم خوبی نیستند. شاید به این دلیل که به مهارتهای تربیتی یا عمومی مجهز نیستند. این نوع مهارتها به کسب دانش و اطلاعات کافی در حد لازم برای اشتغال به تدریس در هر رشته و هر مقطع تحصیلی مربوط میشود. مضافاً اینکه معلم باید بهصورت تربیت شود که در طول مدت خدمت برای کارآموزی و بازآموزی، خصوصاً از طریق خودآموزی و یادگیری شخصی و اعتلای معلومات آمادگی داشته باشد (معروفی و همکاران،1389:113).
ج) صلاحیتهای تربیتی: این نوع صلاحیت به کسب آمادگی فنی برای به کار رفتن روش مطلوب در تدریس بهگونهای که کلاس درس، آموختن و یادگیری را برای یادگیرنده تسریع و تسهیل کند، اشاره دارد. اهلیت، کلاس داری و آمادگی معلم برای تدریس از طریق دروس تربیتی مانند اصول آموزشوپرورش، روانشناسی تربیتی، فن معلمی و روشها و فنون تدریس، ارزشیابی، اصول مشاوره و…فراهم میآید. کسب این شایستگیها در کنار مهارتهای تخصصی میتواند در ارتقاء <a href="https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=41333″ title=”کیفیت تدریس“>کیفیت تدریس بسیار مؤثر باشد. برنامههای تفصیلی این مواد درسی نیز برای همه داوطلبان باید یکسان باشد. به این نکته نیز باید اشاره کرد که نصاب مقرر اطلاعات و دانش هر داوطلب تدریس در زمینه مواد تربیتی بر مبنای کسب شایستگی برای حضور در کلاس درس تعیین میگردد. محتوای این مواد درسی کمتر از دیگر برنامههای اشتغال در دورههای تحصیلی متأثر میشود؛ به این معنی که معلم دبستان احتمالاً در همان حد از اصول آموزشوپرورش آگاهی داشته باشد که دبیر دبیرستان را لازم است یا استاد دانشگاه را به کار میآید (معروفی و همکاران،1389: 115-114).
3-2 ارتباط متقابل معلم و دانشآموز
طرز تلقی و رفتار معلم از عوامل مؤثر تشکیلدهندهی طرز تلقیهای دانشآموز است. اگر معلم در کلاس آزاد برخورد کند و فرصت کافی و مؤثر در اختیار فراگیر قرار دهد، تلاش، توانایی و حس اعتمادبهنفس را در او تقویت میکند. اگر امیال و خواستهها و نظرات خود را محور قرار دهد و باروحیه سلطه گری برخورد نماید مانع بروز تواناییها در دانشآموز میشود (ملکی،1388: 67).
موفقیت تحصیلی و فردی دانشآموزان درگرو فرایند تعاملات بین فردی با معلمان هست. هنگامیکه سبکهای تعاملی معلم با دانشآموز سازنده و مؤثر باشد، معلم هم فراهمکننده فرصتهای یادگیری، هم عاملی اساسی در ارضاء دلبستگیها و نیازها و هم پرورشدهندهی مهارتهای اساسی و مهم در دانشآموزان است. در این موارد، معلم به نیازها، ترجیحات و دلبستگیهای دانشآموزان اهمیت میدهد و در رابطهی گرم و صمیمانه و منطقی با شیوهای غیر کنترلی و تهدیدکننده به آموزش میپردازد. در این زمینه تحقیقات متعددی در ارتباط با تأثیر ویژگیهای رفتاری و نوع تعامل معلم بر رفتار، شناخت و عواطف دانشآموزان انجامگرفته است. در گروهی از تحقیقات بر سبکهای تعاملی معلم و تأثیر آن بر پیشرفت تحصیلی و فعالیتهای کلاسی دانشآموزان تأکید شده است. نتایج این گروه از تحقیقات حاکی از آن است که سبک تعاملی دانشآموز محوری تأثیر مثبت و بسزایی در پیشرفت تحصیلی آنان دارد (البرزی و همکاران،1390: 2).
معلمان و رفتار آن ها بهعنوان یکی از عوامل بافتی و اجتماعی مهمی تلقی میشود که بر رفتار، نگرش و پیشرفت و بهزیستی دانشآموزان اثر بسزایی دارد در ارتباط با رفتار معلمان بحث حمایت از استقلال یا کنترل معلم عامل مهمی است. برخی از معلمان برای شکل دادن رفتار و افکار مطلوب در دانشآموزان از مشوقهای بیرونی استفاده میکنند. بعضی معلمان به علائق دانشآموزان احترام میگذارند. اجازه مشارکت در فعالیتهای آموزشی و تصمیمگیری را به او میدهند و رابطه گرم و صمیمی و عاری از تهدید بادانشآموزان دارد. نشانههای رفتار معلم حامی را میتوان در رفتارهایی مانند گوش دادن معلم به دانشآموز مشاهده نمود. توانایی معلم در تأیید رفتارهای مستقلانه دانشآموزان در بسیاری از نظریهها بهعنوان شاخص آموزش خوب و موفق در نظر گرفتهشده است (ملتفت و همکاران،1391: 3-2).
4-2 نقش معلم
معلم بنا به نگرش خود نسبت به ماهیت روابط فرد و جامعه و جایگاهی که برای نقش فرد در تربیت خود و دیگران قائل است، موضع تربیتی اتخاذ میکند؛ بنابراین ضروری است که از طریق برنامههای آموزشی تربیتمعلم، معلمان را با این بخش از مبانی اجتماعی تعلیم و تربیت آشنا ساخت. اگر در دانشآموزی مشکلی اخلاقی و یا عاطفی دید، به علتیابی آن میپردازد. سعی میکند با آگاه ساختن فرد به مشکلاتش، از تدبر و تلاش خود فرد در حل مشکل کمک بگیرد؛ البته صرفاً به این اکتفا نمیکند، بلکه میکوشد محیط اجتماعی مساعدتری نیز برای دانشآموز فراهم آورد، چون میداند که اگر محیط او سالم نباشد تنها ارادهی فردی کارساز نیست (ملکی،1388: 31).
چنین معلمی در امر تدریس نیز به این نکات توجه دارد: اول اینکه فضای کلی کلاس باید یک فضای برانگیزاننده و تحریککنندهی دانشآموزان به فعالیت و تلاش و تفکر باشد. نظر به اینکه فضای محیطی در عملکرد فرد اثر میگذارد، وجود چنین فضایی در کلاس زمینه را برای تلاش یادگیری تکتک افراد آماده میکند. دوم اینکه معلم سعی میکند در فهم و درک مسائل درسی اراده و تواناییهای فردی را نیز به خدمت بگیرد؛ به این معنی که مطالب آموزشی را حاضر و آماده در اختیار یادگیرندهها قرار نمیدهد، بلکه آنان را در برابر مسائل معماها و سؤالات گوناگون قرار میدهد و با ایجاد فرصتهای یادگیری لازم، یادگیرنده را به یافتن پاسخهای لازم هدایت میکند (ملکی،1388: 31).
از مؤلفههای اساسی مرتبط با نقش معلم، تأثیر ویژگیهای شخصیتی-اخلاقی اوست. از ویژگیهای شخصیتی-اخلاقی معلم میتوان به برونگرایی، صمیمی بودن، جرئت و جسارت، مسئولیتپذیری، انتقادپذیری، انعطافپذیری، انصاف، عدالت و پرهیز از تبعیض در بین دانشآموزان، نشاط و سرزندگی است. باوجوداینکه پژوهشگران مختلفی بر تأثیر این عامل اذعان نموده و حتی بر این باورند که دانشآموزان هنگام ارزیابی فرآیندها و فعالیتهای آموزشی، بهجای قضاوت دربارهی ویژگیهای درس و تواناییهای تدریس معلم، برداشتهای کلی خود از استاد که عمدتاً تحت تأثیر ویژگیهای شخصیتی-اخلاقی او هست، بیان میکنند؛ اما در ارزشیابی کیفیت تدریس کمتر موردتوجه قرارگرفته است. بیتوجهی به این عامل را شاید همانگونه که دانیکی و همکاران (2004) اظهار داشتهاند، ناشی از دشواری سنجش ویژگیهای شخصیتی تلقی کرد (معروفی و همکاران،1389: 106).
80.Cognitive competencies
81.Affective competencies
82.Skill competeniesc
83.Huntly