در تعریف مهارت انسانی رابرت کاتز (1974) عقیده دارد که: مهارت انسانی، یعنی داشتن توانایی و قدرت تشخیص در زمینه ایجاد محیط تفاهم و همکاری و انجام دادن کار به وسیله دیگران، فعالیت موثر به عنوان عضو گروه، ایجاد انگیزه در افراد وتاثیر گذاری بر رفتار آنان کاتز (1974) مهارت انسانی مدیر در ارائه راهکار ثمربخش به عنوان یکی از اعضای گروه و ایجاد تفاهم و همکاری بین گروهی است که هدایت و رهبری آن را بر عهده دارد. مهارت انسانی ناشی از تعریف عام مدیریت است و آن عبارت است از توانایی ایجاد انگیزه، هدایت و رهبری ارتباط با سایرین میباشد. مدیران باید قادر باشند تا برای انجام امور با دیگران ارتباط برقرار کنند. مهارت انسانی، توانایی کار با افراد و درک برانگیختن دیگران هم در سطح فردی و هم در سطح گروهی است. مدیران بایستی مهارتهای انسانی قوی را برای ایجاد ارتباط و بر انگیختن و تفویض امور داشته باشد.
مهارت انسانی در نقطه مقابل مهارت فنی است. مهارت انسانی یعنی کار کردن با مردم در مقابل کار کردن با اشیاء و چیزها میباشد. داشتن مهارت انسانی مستلزم آن است که شخص پیش از هر چیز خود را بشناسد، به نقاط قوت و ضعف خود آگاه باشد، عقاید و افکارش بر خود او روشن باشد، به عقاید، ارزشها و احساسات دیگران احترام بگذارد، آنان را درک کند، از تأثیر گفتار و کردار خویش بر دیگران آگاه باشد و بتواند محیط امن و قابل قبولی برای جلب همکاری دیگران فراهم سازد. امروزه دانش علمی در قلمرو روانشناسی، روانشناسی اجتماعی، مردمشناسی و تجربه و کارورزی در شرایط گروهی و اجتماعی به طور غیرمستقیم زمینه دستیابی به مهارتهای انسانی را فراهم میسازند. کنش و واکنش متقابل با مردم و حساسیت نسبت به انگیزهها، انتظارات و رفتارهای آنان کمک میکنند تا شخص به مرور بتواند عمل و عوامل شکلدهنده رفتار افراد انسانی را درک کرده، راه و رسم کار کردن با مردم و اثرگذاری بر رفتار آنان را بیاموزد. مدیر آموزشی برای اینکه بتواند در شمار یکی از اعضای موثر محیط آموزشی درآید و بین اعضای تحت رهبری خود همکاری و تفاهم به وجود آورد باید به حد کافی از مهارتهای انسانی بهرهمند باشد (علاقه بند،1375).
کیت دیویس(1356) بیان میدارند که از دیدگاه مدیریت، روابط انسانی عبارت است از برانگیختن افراد در سازمان به منظور ایجاد همکاری از نوعی که نیازهای افراد را برطرف سازد و موجبات تحقق هدفهای سازمان را فراهم آورد. مدیرانی که دارای مهارت انسانی در سطح عالی هستند احتمالا در مقایسه با مدیرانی که چنین مهارتی ندارند خیلی موفقترند.
علت وجودی و مسئولیتهای اساسی مدیران آموزشی، ایفای نقشهای رهبری در سازمانهای آموزشی، به ویژه در تمام سطوح مدارس است. رهبری اثربخش و کارآمد تأمین و استفادهی موثرتر و بهتر از منابع مادی و مالی و به ویژه منابع انسانی است. برای رسیدن به
هدفهای دور و نزدیک آموزش و پرورش از مدیرمسئول و لایق و حرفهای انتظار می رود که با بهره گرفتن از اصول مدیریت و روابط انسانی، مدرسهای خلاق و پربار ایجاد کند؛ محیطی که از هر نظر شایستهی نام زیبای مدرسه باشد. مدرسه باید کودکان، نوجوانان و جوانان را بااستعدادهای متفاوت و با زمینههای گوناگون تربیت خانوادگی و محلی، برای کار و زندگی پر بار و خالی از اضطراب و دغدغه، آماده و مهیا سازد.
مدیر آموزشی برای اینکه بتواند در شمار یکی از اعضای موثر محیط آموزشی درآمده و بین اعضای تحت رهبری خود همکاری و تفاهم به وجود آورد باید به حد کافی از مهارت انسانی بهرهمند باشد (کاتز، 1974).
مهارت انسانی به توانایی کار و رفتار خوب با دیگران مربوط است. این لیاقت از اعتماد، اشتیاق و برخورد صادقانه ناشی میگردد. یک شخص بامهارت خوب انسانی قطعاً خودشناسی قابل ملاحظه و استعداد درک و احساس همدردی با دیگران دارد (ایران نژاد پاریزی؛1386).
مهارت انسانی، احترام گذاشتن به دیگران است؛ به بیان دیگر مهارت انسانی همان دانش رفتارشناسی بوده که به متغیرهای فراوان در خصوص دیگران میپردازد و هدف آن شناخت ریشههای اصلی تفاوتهای اختلافات و تعارضات رفتاری در روابط مدیر و کارکنان و یافتن راه حل های مناسب برای همکاری بین آنهاست. اهمیت مهارت انسانی در مدرسه در آن است که دانشآموزان در حال شکلگیری هستند و برخورد با آنان به ظرافت و تخصص نیاز دارد (خورشیدی، 1382).
روابط انسانی از جایگاه خاصی برخوردار است. بدین معنا روابط انسانی عبارت است از توان برقراری ارتباط انسانی با معلمان، کارکنان، دانشآموزان و اولیاء آن ها از طریق پذیرفتن وجود، شخصیت، ویژگیهای فردی و همه تفاوتهایی که آنان با شخص مدیر دارند. بدین ترتیب لازمه تحکیم روابط انسانی در مدرسه شناخت عمیق مدیر و رهبر آموزشی از ویژگیهای جسمی، روانی، شخصیتی، ذهنی و غیره آن ها است (همان).
مطالعهای که روی 191 نفر از مدیران ارشد 6 شرکت در بین 500 شرکت بزرگی که مجله فورچون اسامی آنان را انتشار میدهد، انجام شد که توانست به این سؤال پاسخ دهد که «چرا مدیران شکست می خورند؟» پاسخ این سؤال این بود: بزرگترین دلیل شکست در ارتباط با این مدیران، ضعیف بودن آنها در زمینه مهارتهای انسانی است (احمدی،1385).
به جرأت میتوان گفت یکی از مهمترین مهارتهای مهم مدیریت آموزشی، مهارت در برقراری روابط انسانی به معنی ایجاد محیط مساعد و مطلوب برای کار از طریق جلب مشارکت گروههای انسانی است. به نظر برخی از متفکرین مدیریت میتواند در همین مهارت خلاصه شود زیرا که بیشتر اهداف، عموماً مستلزم جلب مشارکت گروههای انسانی است. اگر مدیر نتواند روابط انسانی صحیحی با کارمندان برقرار کند، نخواهد توانست در ایفای نقش خود موفق باشد؛ بنابراین امروزه مهارت انسانی در درجه اول اهمیت قرار دارد (هرسی و بلانچارد، 1385).
آنچه که در مهارت انسانی قابل تعمق است و در تعریف فالت نیز تأکید زیادی بر آن شده است پذیرش افراد با تمام وجود است. مقدمه چنین پذیرشی شناخت است. هر مدیری با همکاری دیگران کار میکند و بدون عوامل انسانی سازمان، موفقیت او ممکن نیست.
مدیریت یعنی کار کردن با انسانها، میان انسانها و برای انسانها شکل شماره (2-1) این رابطه را نشان میدهد (میر کمالی،1379).
شکل 2-1. جریان سازمانی و انسانی
(کسمایی،1381: 48)
به دلیل این که مهارتهای انسانی خیلی ملموس نیستند و فنون و روشهای مشخصی ندارند به آسانی کسب نمیشوند اما دانشاندوزی در زمینه علوم رفتاری، روانشناسی، جامعهشناسی، مردمشناسی و کار در گروه امکان دستیابی به آن ها را فراهم میآورد و به این ترتیب مدیر عوامل تشکیلدهندهی رفتار انسانها را درک کرده و روشهای کار با مردم و تأثیرگذاری بر رفتار آنان را فرامیگیرد (علاقه بند،1378).
در تعریف مهارت انسانی رابرت کاتز (1974) عقیده دارد که: مهارت انسانی، یعنی داشتن توانایی و قدرت تشخیص در زمینه ایجاد محیط تفاهم و همکاری و انجام دادن کار به وسیله دیگران، فعالیت موثر به عنوان عضو گروه، ایجاد انگیزه در افراد وتاثیر گذاری بر رفتار آنان کاتز (1974) مهارت انسانی مدیر در ارائه راهکار ثمربخش به عنوان یکی از اعضای گروه و ایجاد تفاهم و همکاری بین گروهی است که هدایت و رهبری آن را بر عهده دارد. مهارت انسانی ناشی از تعریف عام مدیریت است و آن عبارت است از توانایی ایجاد انگیزه، هدایت و رهبری ارتباط با سایرین میباشد. مدیران باید قادر باشند تا برای انجام امور با دیگران ارتباط برقرار کنند. مهارت انسانی، توانایی کار با افراد و درک برانگیختن دیگران هم در سطح فردی و هم در سطح گروهی است. مدیران بایستی مهارتهای انسانی قوی را برای ایجاد ارتباط و بر انگیختن و تفویض امور داشته باشد.
مهارت انسانی در نقطه مقابل مهارت فنی است. مهارت انسانی یعنی کار کردن با مردم در مقابل کار کردن با اشیاء و چیزها میباشد. داشتن مهارت انسانی مستلزم آن است که شخص پیش از هر چیز خود را بشناسد، به نقاط قوت و ضعف خود آگاه باشد، عقاید و افکارش بر خود او روشن باشد، به عقاید، ارزشها و احساسات دیگران احترام بگذارد، آنان را درک کند، از تأثیر گفتار و کردار خویش بر دیگران آگاه باشد و بتواند محیط امن و قابل قبولی برای جلب همکاری دیگران فراهم سازد. امروزه دانش علمی در قلمرو روانشناسی، روانشناسی اجتماعی، مردمشناسی و تجربه و کارورزی در شرایط گروهی و اجتماعی به طور غیرمستقیم زمینه دستیابی به مهارتهای انسانی را فراهم میسازند. کنش و واکنش متقابل با مردم و حساسیت نسبت به انگیزهها، انتظارات و رفتارهای آنان کمک میکنند تا شخص به مرور بتواند عمل و عوامل شکلدهنده رفتار افراد انسانی را درک کرده، راه و رسم کار کردن با مردم و اثرگذاری بر رفتار آنان را بیاموزد. مدیر آموزشی برای اینکه بتواند در شمار یکی از اعضای موثر محیط آموزشی درآید و بین اعضای تحت رهبری خود همکاری و تفاهم به وجود آورد باید به حد کافی از مهارتهای انسانی بهرهمند باشد (علاقه بند،1375).
کیت دیویس(1356) بیان میدارند که از دیدگاه مدیریت، روابط انسانی عبارت است از برانگیختن افراد در سازمان به منظور ایجاد همکاری از نوعی که نیازهای افراد را برطرف سازد و موجبات تحقق هدفهای سازمان را فراهم آورد. مدیرانی که دارای مهارت انسانی در سطح عالی هستند احتمالا در مقایسه با مدیرانی که چنین مهارتی ندارند خیلی موفقترند.
علت وجودی و مسئولیتهای اساسی مدیران آموزشی، ایفای نقشهای رهبری در سازمانهای آموزشی، به ویژه در تمام سطوح مدارس است. رهبری اثربخش و کارآمد تأمین و استفادهی موثرتر و بهتر از منابع مادی و مالی و به ویژه منابع انسانی است. برای رسیدن به
هدفهای دور و نزدیک آموزش و پرورش از مدیرمسئول و لایق و حرفهای انتظار می رود که با بهره گرفتن از اصول مدیریت و روابط انسانی، مدرسهای خلاق و پربار ایجاد کند؛ محیطی که از هر نظر شایستهی نام زیبای مدرسه باشد. مدرسه باید کودکان، نوجوانان و جوانان را بااستعدادهای متفاوت و با زمینههای گوناگون تربیت خانوادگی و محلی، برای کار و زندگی پر بار و خالی از اضطراب و دغدغه، آماده و مهیا سازد.
مدیر آموزشی برای اینکه بتواند در شمار یکی از اعضای موثر محیط آموزشی درآمده و بین اعضای تحت رهبری خود همکاری و تفاهم به وجود آورد باید به حد کافی از مهارت انسانی بهرهمند باشد (کاتز، 1974).
مهارت انسانی به توانایی کار و رفتار خوب با دیگران مربوط است. این لیاقت از اعتماد، اشتیاق و برخورد صادقانه ناشی میگردد. یک شخص بامهارت خوب انسانی قطعاً خودشناسی قابل ملاحظه و استعداد درک و احساس همدردی با دیگران دارد (ایران نژاد پاریزی؛1386).
مهارت انسانی، احترام گذاشتن به دیگران است؛ به بیان دیگر مهارت انسانی همان دانش رفتارشناسی بوده که به متغیرهای فراوان در خصوص دیگران میپردازد و هدف آن شناخت ریشههای اصلی تفاوتهای اختلافات و تعارضات رفتاری در روابط مدیر و کارکنان و یافتن راه حل های مناسب برای همکاری بین آنهاست. اهمیت مهارت انسانی در مدرسه در آن است که دانشآموزان در حال شکلگیری هستند و برخورد با آنان به ظرافت و تخصص نیاز دارد (خورشیدی، 1382).
روابط انسانی از جایگاه خاصی برخوردار است. بدین معنا روابط انسانی عبارت است از توان برقراری ارتباط انسانی با معلمان، کارکنان، دانشآموزان و اولیاء آن ها از طریق پذیرفتن وجود، شخصیت، ویژگیهای فردی و همه تفاوتهایی که آنان با شخص مدیر دارند. بدین ترتیب لازمه تحکیم روابط انسانی در مدرسه شناخت عمیق مدیر و رهبر آموزشی از ویژگیهای جسمی، روانی، شخصیتی، ذهنی و غیره آن ها است (همان).
مطالعهای که روی 191 نفر از مدیران ارشد 6 شرکت در بین 500 شرکت بزرگی که مجله فورچون اسامی آنان را انتشار میدهد، انجام شد که توانست به این سؤال پاسخ دهد که «چرا مدیران شکست می خورند؟» پاسخ این سؤال این بود: بزرگترین دلیل شکست در ارتباط با این مدیران، ضعیف بودن آنها در زمینه مهارتهای انسانی است (احمدی،1385).
به جرأت میتوان گفت یکی از مهمترین مهارتهای مهم مدیریت آموزشی، مهارت در برقراری روابط انسانی به معنی ایجاد محیط مساعد و مطلوب برای کار از طریق جلب مشارکت گروههای انسانی است. به نظر برخی از متفکرین مدیریت میتواند در همین مهارت خلاصه شود زیرا که بیشتر اهداف، عموماً مستلزم جلب مشارکت گروههای انسانی است. اگر مدیر نتواند روابط انسانی صحیحی با کارمندان برقرار کند، نخواهد توانست در ایفای نقش خود موفق باشد؛ بنابراین امروزه مهارت انسانی در درجه اول اهمیت قرار دارد (هرسی و بلانچارد، 1385).
آنچه که در مهارت انسانی قابل تعمق است و در تعریف فالت نیز تأکید زیادی بر آن شده است پذیرش افراد با تمام وجود است. مقدمه چنین پذیرشی شناخت است. هر مدیری با همکاری دیگران کار میکند و بدون عوامل انسانی سازمان، موفقیت او ممکن نیست.
مدیریت یعنی کار کردن با انسانها، میان انسانها و برای انسانها شکل شماره (2-1) این رابطه را نشان میدهد (میر کمالی،1379).
شکل 2-1. جریان سازمانی و انسانی
(کسمایی،1381: 48)
به دلیل این که مهارتهای انسانی خیلی ملموس نیستند و فنون و روشهای مشخصی ندارند به آسانی کسب نمیشوند اما دانشاندوزی در زمینه علوم رفتاری، روانشناسی، جامعهشناسی، مردمشناسی و کار در گروه امکان دستیابی به آن ها را فراهم میآورد و به این ترتیب مدیر عوامل تشکیلدهندهی رفتار انسانها را درک کرده و روشهای کار با مردم و تأثیرگذاری بر رفتار آنان را فرامیگیرد (علاقه بند،1378).