1-5-2- فرضیات فرعی.. 13
1-6-سوالات پژوهش… 14
1-6-1-سوال اصلی.. 14
1-6-2-سوالات فرعی.. 14
1-7-قلمرو تحقیق. 14
1-8-استفاده کنندگان تحقیق. 15
1-9-روش و ابزار گردآوری اطلاعات.. 15
1-10-جامعه آماری و حجم نمونه. 15
1-11-روش تجزیه و تحلیل اطلاعات.. 16
1-12-محدودیت های تحقیق. 16
1-13-تعاریف مفهومی واژگان. 16
فصل دوم. 22
2- ادبیات و پیشینه تحقیق. 22
2-1- مقدمه. 22
2-2- مبانی نظری.. 23
2-2-1- مفهوم رفتار مصرف کننده 23
2-2-2- الگوی رفتار مصرف کننده 24
2-2-3- کلیدهای هفت گانه رفتار مصرف کننده 26
2-2-4- حوزه های رفتار مصرف کننده 30
2-2-5- تصمیم خرید. 31
2-2-6- مفهوم برند. 32
2-2-7- شناسایی چارچوب برند. 33
2-2-8- بازار جهانی و مراحل مختلف توسعه اقتصادی.. 34
2-2-9- تغییر دادن نگرش به برند. 37
2-2-10- برندسازی.. 39
2-2-11- برندسازی و چالش های آن. 40
2-2-12- اعتماد به برند. 43
2-2-13- اعتماد و رضایت مشتری.. 43
2-2-14- برندسازی و اعتماد. 44
2-2-15- وفاداری به برند. 45
2-2-16- وفاداری و برندسازی.. 46
2-3- مدل مفهومی تحقیق. 47
2-4- پیشینه پژوهش… 49
2-4-1- مطالعات داخلی.. 49
2-4-2- مطالعات خارجی.. 56
2-5-صنعت پوشاک………………………………………………………………………………………………………………………….55
فصل سوم. 67
3-روشناسی.. 67
3-1- مقدمه. 67
3-2- روش انجام پژوهش… 67
3-3- ابزار های گردآوری اطلاعات.. 68
3-4- قلمرو پژوهش… 69
3-5- روش نمونه گیری و حجم نمونه. 69
3-5-1- نمونه آماری.. 70
3-5-2- روش تعیین حجم نمونه. 70
3-6-ابزار اندازه گیری.. 70
3-6-1- روایایی و پایایی پرسش نامه. 71
3-7- تجزیه و تحلیل اطلاعات.. 75
فصل چهارم. 76
4- تجزیه و تحلیل داده ها 77
4-1- آمار توصیفی.. 77
4-1-1- ویژگی های توصیفی پاسخگویان. 77
4-2-2-توصیف متغیرها 80
مقیاس برندسازی.. 80
مقیاس اعتماد به برند. 81
مقیاس وفاداری به برند. 82
مقیاس ارتباطات برند. 83
مقیاس کیفیت خدمات.. 84
4-2-2. تحلیل های آمار استنباطی.. 85
آزمون فرضیه ها 85
فصل پنجم. 107
5- نتیجه گیری و پیشنهادات.. 108
5-1- مقدمه. 108
5-2- مرور فرضیات.. 108
5-3- تحلیل نتایج. 110
5-4- پیشنهادات.. 113
5-4-1- پیشنهادات منتج از آمار. 113
5-4-2- پیشنهادات برای تحقیقات آتی.. 114
5-5-محدودیتهای تحقیق. 115
منابع. 117
پیوست ………………………………………………………………………………………….125
فصل اول
1-کلیات
1-1-مقدمه
در سال های اخیر صنعت پوشاک با رقابت فزاینده ای روبرو شده است؛ با توجه به ظهور برندهای مختلف و متفاوت و افزایش شدت رقابت میان آن ها،تلاش برای یافتن راهکارهایی برای خلق رابطه بلندمدت با مشتری و شناسایی و تقویت فعالیت هایی مهم و ارزش زا از نظر مشتری افزایش یافته است. از طرفی این رقابت موجب برجسته تر شدن اهمیت جذب و حفظ مشتریان موجود شده است. ایجاد وجهه مناسب برای یک برند به عنوان ابزاری راهبردی جهت ایجاد وفاداری در مشتریان تلقی می شود. بنابراین خط مشی و برنامه ریزی بازاریابی به تحقق اهدافی مانند سهم بازار، رضایت مشتری و… اشاره میکند. علی رغم اهمیت این اهداف متاسفانه کارکنان و مدیران از اهداف و برنامه و اهمیت آن ها به درستی مطلع نیستند و یا اینکه فاقد انگیزه کافی برای اجرای آن اهداف هستند. اهمیت برند سازی در پژوهش های علمی بسیاری مورد تاکید بوده است.
در واقع برند تجاری نام کشورها را به موازات شرکت صاحب آن ارتقا می دهد. در دنیای امروز، تولید کنندگان از راهبردهای تولید محور و قیمت محور به سوی راهبردهای برند محور روی آورده اند. از جمله، مزایای برند برای شرکت ها می توان به مواردی چون افزایش وفاداری مشتری، افزایش سودآوری، جلوگیری از ورود رقبای جدید، کاهش آسیب پذیری در مقابل رقبا و کاهش هزینه های تبلیغات کرد. لذا ساماندهی این فصل بدین صورت می باشد ابتدا مساله ی مورد نظر تشریح می گردد و در ادامه اهمیت و ضرورت، اهداف پژوهش و فرضیات بیان می گردد و در نهایت برای درک بهتر؛ مفاهیم و اصطلاحات تخصصی تعریف می گردد.
1-2-بیان مساله
در اواخر قرن نوزدهم نحوه بکارگیری روش ها و مدیریت برند سازی، متداول و فراگیر شد. اما عملاً در دهه های پنجاه و شصت میلادی تولید کنندگان را وادار کرد که برای تفکیک کالاهایشان از کالای رقبا، متوسل به برند و صرف هزینه های سنگین برای برند سازی در دنیای کسب و کار شوند(یاسین و همکاران، 2007).
بنابراین در دنیای امروز برخورداری برند قوی، از الویت های بسیاری از سازمان ها و شرکت هاست. از همین رو محققان در این حوزه ان را از جنبه های مختلف بررسی می کنند. همچنین برند سازی را می توان از دو جنبه ی متفاوت داخلی و خارجی مورد توجه قرار داد. برندسازی خارجی مشتریان را هدف قرار داده و از شیوه هایی برای این کار استفاده می کنند که به صورت مستقیم به مشتری مرتبط است، که در این پژوهش از این جنبه به ان پرداخته خواهد شد. اما برندسازی داخلی به ارتقای برند در درون سازمان، یعنی همان کارکنان گفته می شود(گلیارانی، 1391).
اما برای داشتن برند قوی در نزد مشتری و با افزودن عاملی که خریدار را به انتخاب کالا کمک می کند، ترجیح یا رجحان حاصل خواهد شد. رجحان مزیتی است که می توان در مقایسه یک کالا با کالاهای مشابه در ذهن خریدار ایجاد کرد. رجحان که نتیجه تفکر خریدار در مقابل انتظارات از برند است، به تولید کننده اجازه می دهد که کالاهایش را در شرایط یکسان و غالبا با قیمت برتر و در نتیجه سود بیشتر و کسب سهم بیشتری از بازار فروش عرضه کند. از همین رو برند را می توان این چنین تعریف کرد : برند عبارت است از مجموعه اگاهی و مزایای اصلی و عمومی کالا یا خدمت همراه با مزیت اضافی که در ذهن خریدار شکل می گیرد و موجب رشد اعتماد و استمرار عمل وی نسبت به کالا می شود(ایگر و همکاران، 2013).
از مهمترین مسائلی که امروزه مدیران برند با آن مواجه اند، چگونگی فراهم آوردن و گسترش درک بهتری از رابطه بین عواملی مثل اعتماد به نام تجاری و عملکرد می باشد. به ویژه که در ادبیات مدیریت بازاریابی عوامل بسیاری مطرح شده که بر عملکرد برند اثرگذار است. مفهوم بازاریابی دلالت بر این عقیده دارد که صنعت، فرایند رضایت مشتری است نه فرایند تولید کالا. یک صنعت با مشتری و نیازهایش شروع می شود نه بوسیله حق امتیاز، مواد خام و یا مهارت فروش. فقط هنگامی یک سازمان می تواند به بقای خود ادامه دهد که بتواند نیازها و خواسته های مشتری را با درکی صحیح و جامع از طرف مقابلش(مشتری) برآورده کند (به نقل از منوریان و همکاران، 1392). با توجه به اینکه کیفیت پوشاک در ایران کمتر از سایر کشورها نیست، اما به دلیل اینکه در ایجاد برند و طراحی مد در صنعت پوشاک ضعیف عمل شده و شناخت مشتری از کالا در وضعیت مطلوبی قرار ندارد لذا مشتری، نامرغوب بودن و قیمت بالاتر را به لحاظ برند بودن کالای خارجی بیشتر می پذیرد و این امر ناشی از عدم شناخت و دانش کافی است. امروزه با طرح جهانی شدن که گریز ناپذیر است، آنچه که در مقابل این مقوله بیشتردر حال گسترش است، تلاش مضاعف افراد جامعه برای شناخت و کسب هویتی متمایز وبومی متناسب با ارزشهای جامعه خویش می باشد ودر مرحله دوم ارائه سمبلیک یا کلاسیک آن به طروق مختلف برای شناساندن آن به جوامع دیگرمی باشد . آری تولید پوشاک متناسب با سلایق وحمایت از تولید داخلی وملی می تواند راهبردی برای حفظ و اشاعه پوشاک ایرانی وهویت بخشی به آن باشد . واین هویت بخشی باید به شکلی زیر ساختی وبرند سازی وبر پایه کیفیت ،مشتری مداری و بهرگیری ازالگوهای مناسب جهانی و نیروهای متخصص تحصیل کرده در این زمینه باشد .تا راه را برای رسیدن به خود کفایی ،تولید ملی وبرند ایرانی ودر نهایت صادرات هموار سازد. لذا لازم دانستیم در این پژوهش به تاثیرمولفه های برندسازی در ایجاد اعتماد به برند و وفاداری به آن در صنعت پوشاک بپردازیم.در این راستا ما دو مولفه ارتباطات برند و کیفیت خدمات را مورد بررسی قرار دادیم و تاثیر آنها را بر اعتماد و وفاداری بررسی کردیم.
1-3-ضرورت و اهمیت تحقیق