| |||||||
|
|
||||||
|
شکل 2 : ((نمودار ارتباط بین خلاقیت و نوآوری)
خلاقیت و نوآوری آن چنان به هم عجین شده اند که شاید گفتن تعریف مستقلی از هر کدام دشوار باشد . اما برای روشن شدن ذهن می توان آن ها را به گونه ای مجزا از هم تعدیل نمود . خلاقیت پیدایش و تولید یک اندیشه و فکر نو است. در حالی که نوآوری عملی ساختن آن اندیشه و فکراست . به عبارت دیگر خلاقیت اشاره به قدرت اندیشه های نو دارد و نوآوری به معنای کاربردی ساختن آن افکار نو و تازه است .
سازمان هایی که به توسعه و تغییرات محیط توجه بسیار داشته و از جهت خلاقیت نیز در حد بالایی قرار دارند ، خلاق و نوآورند بدین معنی که هم به خلاقیت پرداخته و هم برای پاسخ به تغییر و تحولات محیط ، نوآوری را پیشه می کنند .
- نوآوری به کارگیری ایده های جدید ناشی از خلاقیت که می تواند یک محصول جدید ، خدمت جدید یا راه حل جدید انجام کارها باشد .
- نوآوری به چگونگی فرایند به عمل آوردن ایده های جدید ناشی از خلاقیت گفته می شود.
- نوآوری ترجمان عینی عملکرد یک فکر خلاق می باشد. ( بسیس،1379)
- همانگونه که ملاحظه می شود ، خلاقیت لازمه نوآوری است و تحقق نوجویی وابسته به خلاقیت است.
اگرچه در عمل نمی توان این دو را از هم متمایز ساخت ولی می توان تصور کرد که خلاقیت بیشتر رشد و پیدایش نوآوری هاست . از خلاقیت تا نوآوری غالباً راهی طولانی در پیش است تا اندیشه ای نو به صورت محصول یا خدمتی جدید درآید ، زمانی طولانی می گذرد و تلاش ها و کوشش های بسیاری به عمل می آید .
در برخی نوشته ها و تحقیقات مدیریتی مفاهیم خلاقیت و نوآوری را مترادف به کار برده اند در این تحقیق نیز مفاهیم خلاقیت و نوآوری به صورت مترادف به کار رفته است.
تئوری های مدیریت و خلاقیت
نهایی ترین مرحله ای که هم جنبه عملی و هم جنبه علمی را دارا می باشد ، مرحله ((تئوری )) است .گروهی دانشمند وجود دارند که اعتقاد آنها بر پایه به کار بستن تئوری های مدیریت استوار می باشد.
آنها معتقدند که تنها به کار بردن شیوه ها ،تکنیک ها و داشتن خلاقیت ذاتی مدیریت برای اداره امور یک گروه انسانی کافی نبوده بلکه بایستی عقاید ونظریات دانشمندان گذشته که براساس و پایه و سیستم های علمی و تجربی استوار هستند در زمان مربوط مورد استفاده قرار گیرند تا به طور کامل موفقیت نصیب دستگاه مدیریت گردد.
در حقیقت ، تئوری جنبه های فعل و انفعالات سازمانی را بر پایه تجربه و آزمایش ثابت می نماید . تئوری ها مانند نقشه یا الگوهایی هستند که بنا بر ضرورت شکل و فرم ظاهری سازمانی ، راه حل هایی را برای ما روشن می سازند. ولی نمی توان گفت که با اجرای اصول و مفاهیم تئوری هایی که عنوان شد موفقیت صد در صد تضمین شده می باشد ، بلکه درجه موفقیت زیادتر از عدم کاربرد آنها است.
نظریه های فلسفی آفرینشگری:
الف) نظریه های جهان باستان[1]
1- آفرینشگری به عنوان الهام خدایی
2- آفرینشگری به عنوان دیوانگی
ب) نظریه های جدید فلسفی
1- آفرینشگری به عنوان نبوغ شهودی
2- آفرینشگری به عنوان نیروی حیاتی
3-آفرینشگری به عنوان نیروی کیهانی
آفرینشگری به عنوان الهام خدایی:
یکی از قدیمی ترین مفاهیم آفرینشگری دال بر این است که آفرینشگر از الهام خدایی برخوردار است .بدون تردید این مفهوم بیانگر تلاشی برای تبیین ابتکار فوق العاده ی کارهای بزرگ خلاق است .
از این دیدگاه ،آفرینشگری به عنوان یک موهبتی الهی ،از الهام ناشی می شود نه از تربیت
[1] Ancient world