در طی سالهای اخیر با افزایش سطح مراقبتهای بهداشتی ابداع روش های درمانی جدید امید به زندگی افرادجامعه افزایش یافتهاست در کنار افزایش طول دوره ی زندگی فاکتور مهم دیگر چگونگی زندگی کردن با کیفیت زندگی است. کیفیت زندگی نه تنها برای افزاییش طول عمر بلکه بر روی احساس خوب بودن نیز متمرکز است (نجومی و افشار.،1376)کیفیت زندگی افراد شامل ابعاد مختلفی مثل وضعیت سلامت اقتصاد و سیاست و غیره میباشد . در این نوشتار منظور از کیفیت زندگی ، کیفیت زندگی مربوط به سلامت است. کیفیت زندگی عبارت است از درک یک فرد و تجربیات شخصی اش در مورد سلامتی و بیماری)فرناندز و گیوریرو[2].،2000.). از دیگاه دیگر ، کیفیت زندگی شامل ابعاد زیر می شود (لهمن[3]،.1997).
1ـ وضعیت عملکرد فرد.
2 - دسترسی به منابع و فرصتهایی که فرد بتواند از توانایی هایش برای رسید به ارزوهای خود استفاده کند
3 ـ بهزیستی[4] روانشناخت
کیفیت زندگی یک مفهوم جدید نیست ، بسیاری از علوم از قبیل جامعه شناسی، روانشناسی و اقتصاد از ان استفاده میکنند. واژه ی کیفیت زندگی، بخصوص کیفیت زندگی وابسته به سلامت ، محدوده ی فیزیکی ،روانی /اجتماعی سلامت اشاره میکند. این نواحی مشخص بوسیله ی تجربیات، عقاید ، انتظارات و ادراکات شخص تحت تاثیر قرار می گیرند. ادراکات اشخاص از کیفیت زندگی شان ممکن است فقط تحت تاثیر بیماری شان قرار نگیرد بلکه همچنین تحت تاثیر درمانشان نیز باشد(کت و همکاران.، 2004.).
در تمامیه ابزارهای سنجش کیفیت زندگی ، انداره گیری جنبه های قابل مشاهده و جنبه های درونی بیماری بدرجات متفاوتی منظور شده است. در حوزه ی عملکرد فیزیکی جنبه های قابل مشاهده کیفیت زندگی روی توانایی فرد برای تحرک و اجرای فعالیتهای روزمره متمرکز شده اند که قابل مشاهده هستند جنبه های درونی، روی احساسات و ادراک بیمار در باره ی سلامت متمرکز هستند. ابعاد فیزیکی کیفیت زندگی ممکن است با ابعاد درونی ارتباط کمی داشته باشندو توجیه این مسئله می تواند انطباق و سازگاریه بیمار با محدودیت های فیزیکیش توسط به کار گرفتن فرایند های گوناگون شناختی و احساسی باشد ، که به مرور زمان ایجاد میگردد. نکته مهم دیگر این است ، که خلق شخصیت و الگوهای انطباقی بیمار تاثیر قابل توجهی روی قضاوت او در مورد کیفیت زندگی اش دارد(فرناندز و گیوریرو،2000).
مطالعه ای که این بورگ در سال 1997انجام شد نشان داد که دیدگاه پزشکان و بیماران در مورد عوامل موثر روی کیفیت زندگی متفاوت است. پزشکان کیفیت زندگی را تحت تاثیر وضعیت سلامت فیزیکی می دانندو بیماران سلامت کلی ، سلامت مذهبی ، دینی و سرزنده بودن را به عنوان عوامل موثر روی کیفیت زندگی قلمداد میکنند بنابر این بهتر است ارزیابی تاثیر انواع درمانها بر اساس عواملی که موردتوجه بیماران است انجام شود(رتول و همکاران.[5]، 1997)
تاریخچه کیفیت زندگی:
در گذشته تنها براساس عوامل عینی و جسمی با ارزیابی روش های درمانی می پرداختند. ولی به مرور زمان مفهوم و تعریف سلامتی از گستره وسیع تری برخوردار گردید. در این زمان عوامل ذهنی فرد نیز شامل تجربها ورفتارها وهمچنین وضعیت مطلوب جسمی،روانی و اجتماعی فرد ، به شکلی استاندارد برای ارزیابی سیر و روند بیماری فرد واثرات درمان بر روی وی مورد توجه قرار گرفت و دیگر به مانند گذشته صرف فقدان بیماری تعریف مناسبی از سلامتی نمی گردید.از این منظر سلامتی نه تنها به اقدامات بهداشتی وایسته بود بلکه به دیگر عوامل اجتماعی ،اقتصادی ،فرهنگی نیز بستگی داشت. و زندگی نه تنها به معنای کیفیتی فراتر از عواما بیو لوژیکی و جسمی فرد در نظر گرفته می شد،بلکه چگونگی عملکرد روانشناختی فرد و دیگران نیز در بهبود روند زندگی مورد توجه و تمرکز قرار گرفته بود.این گسترش که در تعریف و مفهوم واژه سلامتی به وجود امده اصطلاح کیفیت زندگی را نزد متخصصان مطرح ساخت.که شاید بتوان ان را مجموعه ای از رفاهجسمانی ،روانی،اجتماعی،اقتصادی که بوسیله ی شخص یا گروهی ازافراد درک میشود تعریف کرد.منشاء ظهور مفهوم کیفیت زندگی به سالهای بسیار دور در میان فلاسفه و دانشمندان ایرانی ،یونانی و چینی بر می گردد و در ادبیات و فلسفه و طب ریشه داشته است،و این مبحث که زندگی خوب ،چگونه زندگی است مورد توجه فلاسفه بوده است. در ابتدا معتقد بودند ،که خوشحالی یک نعمت خدادادی است .سپس در قرون وسطی این مفهوم بصورت وضعیتی که انسان آن را ترجیح میدهد یا حالتی که در ان فرد فضایل روحی کسب میکند تعریف گردید. بعد از مدتی مفهوم خوشبختی به شکل لذت بردن از زندگی تعریف شد . و بعدها در نظریه اثرات لذت نیز ،معانی رفاه مورد توجه قرار گرفته شد(فایرز ومشین[6]،.2000).ولی اصطلاح << کیفیت زندگی >> تا قرن بیستم مورد استفاده قرار نگرفته بود.به مرور زمان محققین متوجه شدند کیفیت زندگی یکی از پیامدهای پر اهمیت در ارزیابی های سلامت باشد. چنانچه تعریف سازمان بهداشت جهانی سلامت نیز به این نکته تاکید دارد. با توجه به تعریف تندرستی توسط سازمان بهداشت جهانی در سال 1984 میلادی بر ابعاد وسیع ان به شکل رفاه کامل فیزیکی ، روحی و اجتماعی
و نه فقط عدم وجود بیماری ، لازم است در اندازه گیری سلامت و ارزیابی مداخلات بهداشتی علاوه بر شاخص های فراوانی و شدت بیماری به سایر ارزشهای انسانی متنند کیفیت زندگی نیز توجه کند(فیر کلو[7]،2003 )امروزه در مقایسه اثر بخشی و ارزش نسبی درمان های متفاوت ،تحقیقات،سیاست گذاری های بهداشتی،ارزیابی خدمات بهداشتی،درمان بیماران و بهبود رابطه ی پزشک و بیمار میتوان کیفیت زندگی را به عنوان یک پیامد پر اهمیت اندازه گیری نمود.(بونومیو پاتریک [8]،2000.).
آیا میتوان کیفیت یا کیفیت زندگی را تعریف کرد؟
ادبیات حاوی یک چیدمان گیج کننده از خصوصیات کیفیت زندگی است. اصطلاح کیفیت زندگی معمولا به معنی وضعیت سلامت،عملکردفیزیکی،علائم،سازگاری روانی/اجتماعی،بهزیستی،رضایت از زندگی و یا شاد بودن استفاده میشود.به این دلیل که اصطلاحات معنی خاصی در زبان روزمره دارند. آنها مکررا بدون یک تعریف واضح استفاده میشوند. حتی یک لیست طولانی از استفاده های جایگزین این واژ فراهم شد و چنین شدند که نه تنها همه ای اصطلاحات در ادبیات مباحثی که از << کیفیت زندگی >> استفاده شدند ،ترکیب شدند. بلکه اگر امکان وفق دادن انها با هم فراهم نباشد ،کار مشکلی است. حتی انگوس کمپیل ، یکی از بنیان گذارات تحقیق کیفیت زندگی عنوان کرد که کیفیت زندگی ،یک واژه مبهم و معنوی است که با وجود اینکه اکثر مردم در باره ی ان صحبت میکنند ،اما هیچ کس انچه باید درباره ی ان بداند،بطور واضح نمی داند(باروفسکی[9]،2011.).
کمپیل و همکارانش ،ممکن است تعریف کیفیت یا کیفیت زندگی را دشوار سازند . زمانی که انها به ان به عنوان (نهاد مبهم و روحانی)اشاره دارند،آنها نشان میدهند که کیفیت زندگی زندگی یک مفهوم ذاتا انتزاعی است که درک ان سخت باشد. اگرچه این چنین است،پس تعاریف متعددی انتظار میرود به طوری که یک مفهوم انتزاعی ، بوسیله ی زمینه استفاده از ان متفاوت خواهد بود. بنابر این اگر با فردی با بیماری های متفوت موجه شویم تجربه درمانهای مجزا و فرهنگهای متفاوت انها،ممکن است بطور اجتناب ناپذیری تعاریف متفوتی برای کیفیت زندگی داشته باشد. نگرانی که از این موضوع در اینجا مطرح است،این است که انوع تعاریف کیفیت زندگی توسعه یافته است(به عنوان مثال:محیط زیست و محیط کار(باروفسکی[10]،2011.).
آنچه که ریوز ویدنار در تعاریف متعدد کیفیت زندگی مطرح کرده اند،چنین است: کیفیت زندگی رابه عنوان یک ارزش انطباق باخصوصیات و ویژگیها،تناسب اندام،ملاقات و … صرف نظر از مدت زمان و یا بافتی که کیفیت در ان مورد بررسی قرار میگیرد است مطرح کرده اند. اگر دقت کنیم مفاهیم متعدد و اغلب مفاهیم مبهم است و برای توصیف یک طیف وسیعی از پدیده های استفاده شده است(باروفسکی،2011.)کیفیت زندگی در انجمن امریکا اینطور تعریف شده است:یک واژه انتزاعی که در ان هر فرد تعاریف خودش را با توجه به نحوه گذراندن زندگی دارد.)ایوان باروفسکی.،2011.).
تعاریف کیفیت زندگی:
کلمه کیفیت زندگی از لغت لاتین(QUAL) به معنی چیزی (QUALITY)به مفهوم چگونگی استخراج شده است و از نظر لغوی به معنی چگونگی زندگی استو در بر گیرنده تفاوتهای ان است که برای هر فرد منحصر به فربوده و با دیگران متفوت است. تعاریف گوناگون از کیفیت زندگی تحت تاثیر موضوع و نوع مطالعه انجام شده ومیتوان این تعاریف را بطور کلی به دو گروه کلی و اختصاصی تقسیم کرد.
تعاریف کلی:
وینتهد معتقد است یک مفهوم بسیار ذهنی و شخصی است که معمولا بر پایه خوشحالی و رضایت فرد باعواملی که بر روی رفاه اجتماعی و جسمی و عملکرد وی تاثیر میگذارد . کالمن کیفیت زندگی را گسترده میداند که امیدها و ارزوها به تجربه در میاورند. فرانس کیفیت زندگی را ادراک فرد از رفاه میداند که به نظر میرسد از رضایت یا عدم رضایت در حیطه های عمده ی زندگی ناشی میشود. گرانت در سال 1990، کیفیت زندگی را با ارزیابی مثبت و منفی از مشخصه های زندگی خود در ارتباط میداند.(باروفسکی،2011.).) کینگ و همکاران در سال2003) ویژگی زندگی را اینگونه بیان کرد:
*مقایسه وضعیت زندگی گذشته با حوادث اخیر
*ارزیابی یا سنجش شناختی و ذهنی از جنبه های ذهنی بودن، چند بعدی بودن، تغییر مداوم، ومثبت و زندگی
* پویا بودن و استمرار داشتن
تعاریف اختصاصی:
کیفیت زندگی مرتبط با سلامت به ارزیابی ذهنی فرد از وضعیت سلامت کنونی اش، مراقبتهای بهداشتی فعالیتهای ارتقادهنده سلامتی که موجب سطحی از فعالیت کلی شود و به فرد اجازه میدهدکه اهداف ارزشمند زندگی اش را دنبال کند بر میگردد. گوتی و همکاران در سال 1995 کیفیت زندگی را یک حالت رفاه ویژه تعریف کردند که ترکیب با 2 بعد است. اولین بعد توانایی انجام فعالیت های روزانه که خود به رفاه جسمی ، روانی و اجتماعی بر میگردد. دومین بعد رضایت بیمار در ابعاد عملکردی و کنترل بیماری و درمان نشانه های وابسته به بیماری است. گروه کیفیت زندگی سازمان جهانی در سال 1996 این تعریف را از کیفیت زندگی ارائه داد: پندارهایفرد ازوضعیت زندگی اش توجه به فرهنگ و نظام ارزشی که در آن زندگی میکند و ارتباط این دریافت ها با اهداف، انتظارات و استانداردها(هاشمی فرد،.1380).
تعاریف موجود از کیفیت زندگی :
فرانز و پاور: کیفیت زندگی ، زندگی را رضایت یا عدم رضایت از ابعادی از زندگی فرد دانسته که برای او مهم می باشد. سل و تالسکس: کیفیت زندگی را ارزیابی و رضایت فرد از سطح عملکرد موجودش درمقایسه با انچه ایده ال یا ممکن می پندارد تلقی کردند.
سازمان جهانی بهداشت: کیفیت زندگی درک افراد از موقعیت خود در زندگی از نظر فرهنگ ،سیستم ارزشی که در ان زندگی میکند،اهداف،انتظارات، استانداردها و اولویت هایشان میباشد. پس کاملا فردی بوده و توسط دیگران قابل مشاهده نیست و بر درک افراد از جنبه های مختلف زندگیشان استوار است.تعاریف جدیدتر کیفیت زندگی را به صورت اختلاف بین سطح انتظارات انسانها و سطح واقعیت ها عنوان میکنند که هر چه این اختلاف کمتر ، کیفیت زندگی بالاتر. بهرغم انکه توافق کلی در تعریف کیفیت زندگی وجود ندارد ، پژوهشگران بر سه ویژگی مهم ان شامل چند بعدی بودن،ذهنی بودن و پویا بودن اتفاق نظردارند. کیفیت زندگی موضوعی چند بعدی است و دارای ابعاد جسمی، روانی، اجتماعی و روحی است که این ویژ گی با تعریفی که از سلامتی داریم منطبق استعامل اصلی تعیین کننده کیفیت زندگی عبارت است از توافق درک شده بین انچه هست و انچه از دیدگاه فرد باید باشد و این همان ذهنی بودن کیفیت زندگی است.پویایی کیفیت زندگی به این معناست که با گذشت زمان تغییر میکند و به تغییرات فرد و محیط او بستگی دارد(محمودیان.،1388).
[1] : Quality of Life
[2] Fanandez.geiru
[3] lohmen
[4] : Welfare
[5] :ratol.H
[6] :mishel.fairzi
[7] :;kalo.F
[8] :Patrik.B.N
[9] :barofeksi.A
[10] ;Barfoski