2-1-1-2-5- عوامل فیزیکی……………………………………………………………………………………………………..21
2-1-1-2-6- غذا……………………………………………………………………………………………………………………….21
2-1-1-2-7- آلودگی هوا…………………………………………………………………………………………………………..22
2-1-1-2-8- عوامل شغلی………………………………………………………………………………………………………….22
2-1-1-2-9- عوامل هورمونی………………………………………………………………………………………………………22
2-1-1-2-10- ریفلاکس معده مری……………………………………………………………………………………………23
2-1-1-2-11- استرس و عوامل روانی…………………………………………………………………………………………23
2-1-1-3- پاتوفیزیولوژی 23
2-1-1-3-1- افزایش پاسخ دهی مجاری هوایی…………………………………………………………………………..24
2-1-1-3-2- ویژگی های بالینی و تشخیصی……………………………………………………………………………..24
2-1-1-4- تشخیص 25
2-1-1-4-1- تست های عملکرد ریوی……………………………………………………………………………………….25
2-1-1-4-2- پاسخ دهی مجاری هوایی……………………………………………………………………………………..26
2-1-1-4-3- تست های خون…………………………………………………………………………………………………….26
2-1-1-4- تصویربرداری …………………………………………………………………………………………………………….26
2-1-1-4-5- تست های پوستی………………………………………………………………………………………………….27
2-1-1-4-6- نیتریک اکسید بازدمی…………………………………………………………………………………………..27
2-1-2- ذهن آگاهی 27
2-1-2-1- درمان های مبتنی بر ذهن آگاهی 33
2-1-2-1-1- برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی 34
2-1-2-1-2- رفتار درمانی دیالکتیک 35
2-1-2-1-3- درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد 36
2-1-2-1-4- شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی 36
2-1-2-2- مکانیسم های تأثیرگذاری مهارت های ذهن آگاهی 40
2-1-2-2-1- مواجهه 40
2-1-2-2-2- تغییر شناختی 40
2-1-2-2-3- خودمدیریتی 41
2-1-2-2-4- آرمیدگی 41
2-1-2-2-5- پذیرش 42
2-1-3- افسردگی 42
2-1-3-1- علت شناسی و درمان اختلال افسردگی 43
2-1-3-1-1- نظریه زیستی 43
2-1-3-1-2- نظریه روان پویایی 44
2-1-3-1-3- نظریه شناختی 45
2-1-3-1-4- نظریه رفتاری 45
2-1-3-1-5- نظریه انسان گرایی 46
2-1-4- اضطراب 46
2-1-4-1- علت شناسی و درمان اختلالات اضطرابی 47
2-1-4-1-1- نظریه زیستی 47
2-1-4-1-2- نظریه رفتاری 48
2-1-4-1-3- نظریه شناختی 48
2-1-4-1-4- نظریه روان پویایی 49
2-1-4-1-5- نظریه انسانگرایی 49
2-2-پژوهش های پیشین 50
2-2-1- بررسی پژوهشهای تأثیرگذاری درمان(MBCT)بر کاهش اضطراب و افسردگی…………50
2-2-2- بررسی پژوهش های شیوع اختلالات روان پزشکی در بیماران آسم……………………………..55
2-2-3- بررسی پژوهش های مربوط به درمان های روانشناختی بیماری آسم…………………………61
63
3-1- طرح پژوهش، بیان متغیرها و نحوه کنترل یا تغییر آن ها 64
3-2-جامعه آماری، نمونه و روش نمونه گیری 63
3-3-ابزارهای پژوهش 65
3-3-1- پرسشنامه اضطراب بک(BDI) 65
3-3-2-پرسشنامه افسردگی بک- ویرایش دوم (BDI-II) 66
3-3-3- پرسشنامه کیفیت زندگی بیماران مبتلا به آسم 67
3-3-4- پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی 68
3-4-روش اجرا 68
3-5-روش تجزیه و تحلیل اطلاعات: 70
72
4-1- مقدمه 72
4-2- یافته های توصیفی 72
4-3- بررسی پیش فرضهای آماری 73
4-4 – تحلیل و بررسی یافته های پژوهش 76
4-4-1- بررسی فرضیه اول…………………………………………………………………………………………………………..76
4-4-2- بررسی فرضیه دوم………………………………………………………………………………………………………….78
4-4-3- پاسخ پرسش پژوهش………………………………………………………………………………………………………80
4-5- جمع بندی 82
83
5-1- مقدمه 83
5-2- بحث در مورد یافته های پژوهش…………………………………………………………………………………………83
5-2-1- تأثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر افسردگی زنان مبتلا به آسم……………….83
5-2-2- تأثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اضطراب زنان مبتلا به آسم………………….86
5-2-3- تأثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر علائم جسمانی زنان مبتلا به آسم…….88
5-3- محدودیت های پژوهش 90
5-4- پیشنهادها 91
5-4-1- پیشنهادهای پژوهشی 91
5-4-2- پیشنهاد کاربردی 92
93
پیوست ها..………………………………………………………………………………………………………………………………..107
پیوست 1 …………………………………………………………………………………………………………………………………….107
پیوست 2 ……………………………………………………………………………………………………………………………………..113
پیوست3 …………………………………………………………………………………………………………………………………….117
پیوست 4…………………………………………………………………………………………………………………………………….119
. فهرست جداول…………………………………………………………………………………………………..63
جدول 3-1- ………………………………………………………………………………………………………………………………..63
جدول3-2- …………………………………………………………………………………………………………………………………64
جدول 3- 3……………………………………………………………………………………………………………………………….64
جدول 3-4- ………………………………………………………………………………………………………………………………..69
جدول4-1- …………………………………………………………………………………………………………………………………73
جدول4-2- …………………………………………………………………………………………………………………………………74
جدول4-3- ………………………………………………………………………………………………………………………………….75
جدول4-4- ………………………………………………………………………………………………………………………………….76
جدول 4-5- …………………………………………………………………………………………………………………………………77
جدول4-6- …………………………………………………………………………………………………………………………………..79
جدول 4-7- …………………………………………………………………………………………………………………………………81
فهرست شکل ها و تصاویر……………………………………………………………………………………78
شکل4-1- ……………………………………………………………………………………………………………………………………78
شکل 4-2- …………………………………………………………………………………………………………………………………80
شکل 4-3- …………………………………………………………………………………………………………………………………82
فهرست نشانه های اختصاری ……………………………………………………………………………127
فصل اول: مقدمه
1-کلیات
بیماری آسم یکی از رایجترین بیماری های مزمن دستگاه تنفسی است که شیوع و بروز چشمگیری دارد. طبق بررسی های انجام شده پنج درصد از کل جمعیت جهان مبتلا به آسم هستند (لویس، 2000 .م). در حال حاضر در سطح جهان سی صد میلیون بیمار مبتلا به آسم وجود دارد و پیشبینی میشود تا سال ( 2025 .م) به این جمعیت صد میلیون نفر دیگر افزوده شود. میزان شیوع آسم در ایران حدود) 5/5 % ( است. (حیدرنیا، انتظاری، معین، محرابی و پورپاک، 1386).
آسم بیماری التهاب مزمن مجاری تنفسی است که «باعث حساسیت بیش از حد و تولید مخاط در راههای هوایی تنفس میشود (برانوالد، 2001.م ). این بیماری ابعاد مختلف زندگی بیماران را تحت تاثیر قرار میدهد و باعث محدودیت فعالیت آنها میشود. این مسئله باعث بروز مشکلات روانی مثل اضطراب و افسردگی و اندوه در بیماران میشود (یکتا طلب و انصارفرد، 1393). از عوامل سبب ساز این بیماری میتوان از عوامل ژنتیکی، آلرژنها، عفونتها و عوامل روانشناختی اشاره کرد (هریسون، 2000.م ). در چهارمین ویرایش کتاب راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی( DSM IV_TR )، آسم به عنوان یکی از بیماریهای روانتنی طبقه بندی شده است که از عوامل روانشناختی اثر میپذیرد (کاپلان و سادوک، 2002 .م) .
دیدگاههای رایج در باره این بیماری بر این باور هستند که آسم دارای سه بعد جسمانی، روانی و اجتماعی است ( یلولسوکلوسی، 1990.م [8]). ارتباط آسم و عوامل روانشناختی چندین سال است که مورد توجه قرار گرفته است. ( کلولی و کوکران 2001 .م). یافتههای عینی فراوانی وجود دارد که نشان میدهد؛ عوامل روانشناختی در تشدید یا بهبود آسم موثر هستند (هریسون، 2000 .م).
.م ). با توجه به این نکته که عوامل روانشناختی از قبیل اضطراب، افسردگی و استرس، محرک بیماری آسم هستند ( جانسن ، ورلدن، پیتر، ون دایتو ون دربرگ ،2009 .م) محققان درمانهای روانشناختی را برای کنترل علایم و نشانههای این بیماری مورد مطالعه قرار دادهاند،از جملۀ این مداخلات درمانهای شناختی هستند ( ریتز ، استفان ، دی وایلدو کاستا، 2000 .م) مانند: بازسازی شناختی ( بری، تئودور ،پاتوا، مارجیانو، ارلیک و همکاران، 2003 .م)، درمانهای رفتاری ( کوهن، 1975 .م)، بیوفیدبک ( بری و همکاران، 2003 .م)، مدیریت استرس ( تاسمن ، زیتز، بریستولو تیلور، 2011.م )، درمان شناختی و رفتاری مدیریت استرس ( لیندن، 2005 .م) که تاثیرات مثبتی را در بهبود وضعیت بیماران مبتلا به آسم نشان داده اند.
پیوند ذهن و تن در بیماری آسم جایگاه ویژهای دارد. این پیوند در میان انواع درمانهای شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بیماریهای روان تنی به طور وسیعی مورد استفاده قرار گرفته است.
هر چند تاكنون درمانهای دارویی و روانشناختی مختلفی برای درمان اختلالات افسردگی و اضطرابی توسعه داده شده و این درمانها در كارآزماییهای مختلفی اثرات قابل قبولی را نشان داده اند اما در اكثر موارد، این درمانها در جلوگیری از عود بیماری مؤثر نبودهاند و بیماران با علائم باقیماندۀ اختلال مانند؛ تداوم فكر مضطرب كننده در کشاکش میمانند ( هافمن ،سایرو ویت، 2010 .م).
در سال( 1992 .م) تیزدیل و ویلیامز از دانشگاه ولز و سگال از تورنتو رویكرد جدیدی برای درمان، پیشگیری و جلوگیری از عود افسردگی تبیین كردند كه بر اساس آن بین شناخت، هیجان و ذهن موقعیتی ارتباط وجود دارد، در نتیجه یك رویكرد درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی ارائه گردید که ترکیبی مبتکرانه از فاکتورهای شناخت درمانی و برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی (MBSR) است. ( تیزدیل و همکاران، 2000 .م ) و (کابات زین، 1990 .م).
شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی شامل راهبردهای رفتاری و شناختی و فراشناختی ویژهای است که برای متمرکز کردن فرآیند توجه مورد استفاده قرار می گیرد که باعث جلوگیری از عوامل ایجادکنندۀ خلق منفی، فکر منفی، گرایش به پاسخهای نگران کننده می شود و در نهایت باعث رشد دیدگاه جدید و شکلگیری افکار و هیجانهای خوشایند میشود ( سگال، تیزدیل و ویلیامز، 2002 .م).
از دیرباز شناخت درمانی گروهی مبتنی بر ذهن آگاهی در علم پزشکی و روانپزشکی به عنوان یکی از شیوههای درمانی غیر دارویی برای درمان اختلالات افسردگی و اضطرابی مورد توجه بوده است ( کابات زین،1990.م ) و (تیزدیل، ویلیامز، سگالو سلبی، 2000.م ) و امروز نیز این نوع درمان شناختی به طور روزافزونی مورد توجه قرار گرفته است. روشهای درمانی مختلفی بر اساس ذهن آگاهی شکل گرفته است که در آنها از عناصر ذهن آگاهی یا همان حضور ذهن برای درمان استفاده میشود. این مکتب درمانی نوعی درمان کوتاه مدت است و به صورت گروهی اجرا میشود و به بیمار کمک میکند که نسبت به احساسات بدنی و افکار و هیجاناتشان آگاهی پیدا کنند و با استفاده از چالش با احساسات و باورهایشان در روابط خود با دیگران تغییر ایجاد کنند.
از روشهای درمانی که براساس عناصر ذهن آگاهی شکل گرفتهاند در درمان برخی اختلالات جسمانی استفاده شده است. مثلا درمان مبتنی بر پذیرش برای درد مزمن ( مک کراکن و واول 2005.م )، تمرینات ذهن آگاهی در بیماری فیبرومیالژیا(مورگان، رانسفورد، مورگان، دریبانو ونگ 2013 .م) استفاده شده است. این درمان میتواند برای بیماران مبتلا به آسم نیز مورد استفاده قرار بگیرد.
-2-1بیان مسئله
آسم یک بیماری مزمن است که 5% جمعیت جهان را شامل میشود(لویس، 2000 .م) و بیش از (40% ) مبتلایان حداقل یک بار در سال به علت حملات آسمی بستری میشوند و به عنوان یک بیماری روان تنی شناخته شده است. در پژوهشهای مختلفی شیوع اختلالات روانپزشکی از قبیل اضطراب و افسردگی در بیماران مبتلا به آسم مشاهده شده است. (کلولی و همکاران، 2001 .م) در پژوهشی بر روی این بیماران نشان دادند که ( 46% ) از بیماران شرکتکنندۀ در پژوهش به اختلالات روانپزشکی مبتلا هستند که ( 78% ) از این افراد نشانههای اضطراب و ( 65 % ) نشانههای افسردگی را گزارش کردند.
مطالعات نشان میدهد که افسردگی در بیماران آسم بیشتر از افراد عادی جامعه است و وجود افسردگی با سابقۀ ابتلا به بیماری آسم رابطه مستقیم دارد (وزیری یزدی، دهستانی و سلطانی، 1385). در مطالعات دیگر میزان شیوع اضطراب در بیماران آسم، (16% تا 25% ) و میزان افسردگی آنان ( 4% تا 41%) گزارش شده است ( لویی،کارتیر، لابرکوا، باکن، لمیرو مالو، 2005 .م).
مطالعات نشان داده که بیماران مبتلا به آسم حداقل به یک نوع بیماری روانی مبتلا هستند (فلدمن، سیدیک، مورالز، کامینسکیو لهرر، 2005.م ). همچنین مطالعات بر روی ( 386 ) بیمار مبتلا به آسم نشان داده که به علت اختلال در عملکرد فردی و وجود مشکلات روانی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به آسم پایین آمده و کیفیت زندگی به صورت نامطلوب و نسبتا مطلوب برآورد شده است (ر.ک: پدرام رازی، بصام پور و کاظم نژاد ،1386).
میزان مرگ و میر در بیمارانی که هم زمان از بیماری آسم و بیماریهای روانشناختی رنج میبرند، بیشتر از افراد مبتلا به آسم بدون بیماری روانی گزارش شدهاست (ر.ک: بونالا، پینا، سیلورمن، امارا، باستو اشنایدر، 2003 .م) .
در پژوهشی که از طریق آزمون ( MMPI ) از بیماران آسم نیمرخ روانی گرفته شده، نشان میدهد که؛ ( 42% ) افراد در زیر مقیاسهای این آزمون نمرۀ بالا گرفتهاند (یورک ، فلمینگو شالهام، 2006 .م). پژوهشها نشان میدهد که استرس و افسردگی از مهمترین عوامل پیشبینی کننده حملات آسم است (شالوئیتز، بری، کویینو وولف، 2001 .م). همچنین نشان میدهد که سلامت جسمانی بیماران آسم با عزت نفس، اضطراب، افسردگی ، وضعیت جسمانی و هیجانات آنان ارتباط معنادار دارد ( ویلا ، هایدر، برتراند،فالیسارد، بلیس و همکاران، 2003 .م ). پژوهشها نشان میدهد که نشانههای اضطراب و استرس باعث ترشح سایتوکاین میشود که این ماده در بدن باعث التهاب نای و بروز حملات و علائم آسم می گردد (لهرر ،کاراویداز، لو، فلدمن ،کرانیتز و همکاران، 2008 .م).
با توجه به این نکته که عوامل روانشناختی از قبیل اضطراب، افسردگی و استرس، محرک بیماری آسم هستند (ر.ک: جانسن ، ورلدن، پیتر، ون دایتو ون دربرگ ،2009 .م) محققان درمانهای روانشناختی را برای کنترل علایم و نشانههای این بیماری مورد مطالعه قرار دادهاند،از جملۀ این مداخلات درمانهای شناختی هستند (ر.ک: ریتز ، استفان ، دی وایلدو کاستا، 2000 .م) مانند: بازسازی شناختی ( بری، تئودور ،پاتوا، مارجیانو، ارلیک و همکاران، 2003 .م)، درمانهای رفتاری ( کوهن، 1975.م)، بیوفیدبک (بری و و همکاران، 2003 .م )، مدیریت استرس ( تاسمن ، زیتز، بریستولو تیلور، 2011 .م )، درمان شناختی و رفتاری مدیریت استرس ( لیندن، 2005 .م) که تاثیرات مثبتی را در بهبود وضعیت بیماران مبتلا به آسم نشان داده اند.
پیوند ذهن و تن در بیماری آسم جایگاه ویژهای دارد. این پیوند در میان انواع درمانهای شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بیماریهای روان تنی به طور وسیعی مورد استفاده قرار گرفته است.
هر چند تاكنون درمانهای دارویی و روانشناختی مختلفی برای درمان اختلالات افسردگی و اضطرابی ارائه شده و این درمانها در كارآزماییهای مختلفی اثرات قابل قبولی را نشان داده اند اما در اكثر موارد، این درمانها در جلوگیری از بازگشت بیماری مؤثر نبودهاند و بیماران با علائم باقیماندۀ اختلال مانند؛ استمرار فكر مضطرب كننده درگیر میمانند ( هافمن ،سایرو ویت، 2010).
در سال (1992 .م) تیزدیل و ویلیامز از دانشگاه ولز و سگال از تورنتو رویكرد جدیدی برای درمان، پیشگیری و جلوگیری از عود افسردگی تبیین كردند كه بر اساس آن بین شناخت، هیجان و ذهن موقعیتی ارتباط وجود داشته، در نتیجه یك رویكرد شناختی درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی ارائه گردید که ترکیبی مبتکرانه و کاربردی ازجنبههای شناخت درمانی و برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی (MBSR) است ( تیزدیل و همکاران، 2000 .م) و ( کابات زین، 1990 .م).
پژوهشگران طیف وسیعی از اختلالات جسمی و روانی را با بکارگیری شیوه های درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی درمان نموده اند. نتایج بدست آمده نشان دهنده ی تأثیر بسزای روش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در درمان اختلالات خلقی و اضطرابی می باشد(هافمن و همکاران، 2010.م) و (نزو، نزو، ترونزو و مکلور ،2010 .م).
ذهن آگاهی توانایی متمرکز نمودن توجه بر تجارب درونی و بیرونی است، که در حال رخ دادن هستند(سالترمن و گلدین، 2008 .م) و به فرد کمک می کند در حال حاضر آگاه تر باشد و باعث افزایش مشاهده غیر قضاوتی و به دنبال آن کاهش پاسخ های خودکار می باشد(کابات زین، 2003 .م). ذهن آگاهی توجه فرد را بر زمان حال متمرکز کرده و به فرد کمک می کند که رویدادها را بدون اینکه سعی در تغییر آنها داشته باشد، بپذیرد و با عملکردهای روانی که به صورت خودکار رخ می دهند، مقابله نماید(آلن و نایت، 2005.م ) در نتیجه به نظر می رسد (MBCT) با متمرکز کردن توجه بر زمان حال، کاهش قضاوت درباره رویدادها و توانایی روبه رو شدن با افکار و احساسات در زمان حال در درمان اضطراب و افسردگی مؤثر باشد. در این پژوهش درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر گرفته از سگال، تیزدل و ویلیامز (2002 .م) است.
از آنجایی که در ذهن آگاهی بر توجه به تجربیاتی که فرد در حال حاضر دارد، تأکید می شود و به افراد آموزش داده می شود تا رویدادها را به همان صورت که هست، ببینند و بپذیرند و از فکر کردن و قضاوت کردن در مورد آنها و داشتن انتظارات خاص خودداری کنند، بنابراین ممکن است این رویکرد برای افراد مبتلا به آسم که یک بیماری مزمن است و افرادبه دنبال تشخیص و درمان و مصرف مداوم دارو دچار افسردگی و اضطراب شده اند، مؤثر واقع گردد. همچنین یکی از جهت گیری های اساسی در درمان مبتنی بر ذهن آگاهی پافشاری بر توجه به لحظه حال است، این جهت گیری در اینجا و اکنون در کمک به بیماران مبتلا به بیماری های مزمن مثل سرطان مؤثر بوده است (اسپکا، کارلسون، گودی و انجن ، 2006 .م). از این رو در پژوهش حاضر تأثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر علایم افسردگی و اضطراب و علائم جسمانی بیماران مبتلا به آسم بررسی خواهد شد.
-3-1 ضرورت و اهمیت پژوهش
این پژوهش از آن نظر ضرورت دارد که اگر این درمان توام با دارو درمانی اجرا شود میتواند در کاهش علائم روانشناختی(اضطراب و افسردگی) و به دنبال آن کاهش علائم جسمانی موثر باشد. اهمیت این درمان در کنار دارو درمانی آن است که از عود بیماری جلوگیری می کند . اضطراب و افسردگی علائم جسمانی آسم را شدت می بخشد. برای مثال: اضطراب باعث افزایش التهاب در راههای تنفسی می شود. از طرف دیگر وجود اضطراب و افسردگی باعث افزایش توجه بیمار به علایم بیماریش شده و واکنش پذیری بیمار را نسبت به علائم جسمانی و دورههای وقوع علایم افزایش میدهد به این معنا که بیمار علائم را با شدت بیشتر و تعداد وقوع حملات را با میزان بالا گزارش میکند ( ویلا و همکاران 2003 .م).
این از آن نظر اهمیت دارد که باعث کاهش هزینه ها و افزایش کیفیت زندگی بیماران خواهد شد. پژوهشها نشان میدهد آن دسته از افراد مبتلا به آسم که نشانههای بیشتری از اضطراب و افسردگی را گزارش کرده اند نیاز بیشتری به درمانهای پزشکی،بستری شدن های مکرر و موقعیتهای اورژانسی پیدا می کنند (هریسون و همکاران، 2000.م ). بنا بر آنچه گفته شد توجه به بروز همزمان اختلال افسردگی و اضطراب در بیماران آسمی هم از نظر تشخیصی و اتخاذ درمان مکمل و هم از نظر ارتقای کیفیت زندگی این بیماران ضرورت و اهمیت دارد.
–4-1 اهداف پژوهش
به طور کلی در درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن هدف آن است كه بیمار بتواند افكارش را تنها به صورت افكار محض در نظر بگیرد و آنها را از نوعی رویدادهای ذهنی قابل آزمون بداند و بتواند وقوع این رویدادهای ذهنی منفی را از پاسخ هایی كه آنها معمولاً برمی انگیزانند جدا كنند و در نهایت معنای آنها را تغییر دهد. این فرآیند میتواند به عنوان درمانی برای کاهش علائم روانشناختی مثل اضطراب و افسردگی در بیماران شود مورد استفاده قرار گیرد(تیزدیل و همکاران، 2000.م ). در این درمان افکار به جای لینکه انکار شوند یا و واپسرانی شوند به صورت ارادی به آگاهی آورده می شود و همانطور که هستندپذیرفته می شوند و بنابراین بار منفی و آسیب زای آنها کاهش می یابد.(تیزدیل و همکاران 2000 .م).
هدف کلی پژوهش حاضر کاهش علائم روانشناختی از قبیل اضطراب و افسردگی در بیماران آسم تحت درمان پزشکی است که توسط درمانBCT) M) اجرا میشود و انتظار می رود به دنبال کاهش اضطراب و افسردگی در این بیماران علائم جسمانی در آنها نیز کاهش یابد، بنابراین کاهش علائم روانشناختی مثل اضطراب و افسردگی موجب بهبود علائم جسمانی و به تبع آن کاهش هزینههای درمان می باشد و در افزایش امید به زندگی بیماران نیز موثر خواهد بود.
– 5-1 پرسشها و فرضیه های پژوهش
فرضیههای پژوهش عبارتند از:
1-درمان (MBCT)بر کاهش افسردگی در بیماران آُسم موثر است.