قصد متضاد از جمله فنون معنا درماني است كه مطابق آن فرد تشويق مي شود تا درست به انجام رفتارهايي بپردازد كه از آنها مي ترسد و از اين رو سعي مي نمايد از موقعيت هايي كه وحشت دارد ، اجتناب نورزد و بدين ترتيب ترس بيماريزا جاي خود را به آرزوي متضاد مي دهد (فرانكل،1977 ؛ ترجمه تبريزي و علوي نيا ،1371.).قصد متضاد به دنبال غلبه بر قصد مفرط است و قصد مفرط يعني اين كه فرد توجه بيش از اندازه براي رسيدن به بعضي از خواسته هايش داشته باشد. استفاده از اين روش براي درمان كوتاه مدت بيماران مبتلا به انواع فوبيا (ترس) و وسواس فكري توصيه مي شود. قصد متضاد بر اضطراب انتظاري[2] فرد تأكيد كرده و عكس العمل بيماران به حوادثي كه وقوع مجددشان برايشان ترسناك است را درمان مي كند. اين موقعيت هاي ترسناك باعث توجه بيش از حد فرد مي شود و در نتيجه فرصت انجام كارهاي روزمره را از بيمار مي گيرد (فرانكل ، 1967 ترجمه معارفي ، 1384.).از بيماران در قصد متضاد خواسته مي شود آنچه را برايشان ترسناك است به درستي و دقيق توضيح دهند.
در مرحله بعد ترس[3] بيمار :
با يك آرزوي متناقض با آن جايگزين شده كه باعث مي شود از اهميت ترس كاسته شود. به علاوه ، قصدمتضاد بر حس شوخ طبعي بيمار تأكيد داشته و آن را ابزاري جهت كاهش وابستگي به بيماري مي داند كه فرد با خنديدن به مشكلات به آن مي رسد. اگر چه وسواس هاي فكري هم با ترس همراه هستند ، اما بيشتر ترس از خود است تا «ترس از ترس». آنها از افكار نا آشناي خود مي ترسند با اين حال هر چه بيماران بيشتر با افكار خود بجنگند علايم بيماران شديدتر مي شود. اگر درمانگرها در كمك به بيماران با روش قصد متضاد موفق شده و بتوانند با وسواس فكري آنها مقابله كنند ، علایم خيلي زود ناپديد شده و در نهايتبيمار بهبود مي يابد (پروچسكا؛ ترجمه سيد محمدي .، 1381.)
انديشه زدايي[4] :
انديشه زدايي [5]هم مانند قصد متضاد به بيمار كمك مي كند تا علائم بيماري را جدي نگيرد. در اين تكنيك فرد بايد خود را از كاري كه بايد انجام دهد منحرف كند. عدم بازتاب در مقابل خويشتن نگري زياد درباره مسائل جنسي يكي از مثالهاي اين تكنيك است. زني جوان كه در كودكي توسط پدرش مورد تجاوز قرار گرفته بود ، شخصيت خود را بسيار ضعيف و شكننده مي پنداشت و احساس نگراني مي كرد كه در فعاليت هاي جنسي او تأثير بگذارد. به خاطر تأكيد وي روي اثبات زنانگي خود قادر نبود نقش همسري خود را به خوبي انجام دهد. هنگامي كه با بهره گرفتن از اين روش توجه از خود را به همسرش معطوف كرد ، توانست بر مشكلاتش فائق آيد. خويشتن نگري زياد درباره بلعيدن مثال بعدي تكنيك انديشه زدايي است. زني كه به خاطر وسواس در بلعيدن مشكل داشت و مي ترسيد كه غذا خوردن باعث خفگي اش شود با اين فرمول بر مشكلاتش پيروز شد : «لازم نيست: نگران بلعيدن غذا باشم ، چون قرار نيست كه من آن را ببلعم بلكه آنخودش اين كار را مي كند». او آموخت كه با اعتماد به سيستم بدني اش مشكل را برطرف كند (نيلسون، 2001؛ ترجمه بهفر ، 1384 و سروري ، 1383.).
[1] :antonoym
[2] : Dereflection
[3] : Fear
[4] : Thought of de-
[5] : Medical ministry