کیفیت زندگی مفهومی چند وجهی ،نسبی ،متاثر از زمان، مکان، ارزشهای فردی،و اجتماعی است. عوامل موثر بر ان ، بنا به دوره ی زمانی ،مکانی و شرایط فرهنگی تغییر میکند. شکی نیست که واقعیت ها و شرایط عینی جامه و وضعیت مادی زندگی فرد هم در ان نقش تعیین کننده ای دارد. از دید الیور،(1997)عوامل تعیین کننده ی کیفیت زندگی در سه طبقه قرار می گیرند:
1 .مشخصات فردی ، شامل متغیر های دمو گرافیک[1]
2 .شاخص های عینی کیفیت زندگی که شرایط محیطی را شامل میشوند و متغیر های مربوط به رفاه عمومی،بهداشت محیط،تحرک،فرهنگ و مذهب، محیط طبیعی و سیاست ها را نیز در بر میگیرد.
3.شاخص های ذهنی کیفیت زندگی که با مفاهیمی چون احساس رضایت مندی از زندگی،آسایش جسمی و روانی و شادکامی توصیف می شود.
اعضای یک جامعه از این نظر که عوامل مختلف تا چه حدی بر کیفیت زندگی انها تاثیر میگذارد متفاوتند. این اختلاف نظر که کدام بعد اهمیت بیشتری در کیفیت زندگی انها دارد،تفاوت دارند.همچنین مطالعات نشان میدهد که در کشور های ثروتمند اغلب بیش از کشورهای فقیر احساس رضایت و آرامش وجود داردو همبستگی میان سطح زندگی و احساس خوب نسبت به زندگی ضعیف است و در نقطه ثبات نسبی است به بیان دیگر به نظر نمیرسد که احساس خوشبختی با پیشرفت در زمینه مادی افزایش یابد(خوارزمی.،1386)
کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (H R Q O L):
مفهوم کیفیت زندگی مربوط به سلامتی و عوامل تعیین کننده ی آن به تدریج از دهه ی شکل گرفت ودر بر گیرنده ی ابعادی از کیفیت زندگی کلی است که به طور آشکاری با سلامت فیزیکی و یا روانی مرتبط است، در سطح فردی، این مفهوم شامل احساس سلامت جسمانی و روانی و تمایل وابسته به آن است که شامل مخابراط وضعیت سلامت و عملکرد فردی، حمایت اجتماعی و وضعیت اقتصادی نباشد. البته به نظر میرسد برخی از ابعاد سلامت در هنگام ارزیابی دارای تاثیر مستقیم بر روی کیفیت زندگی هستند . از جمله این موارد میتوان به بیماریها،مواجهه با عوامل خطر زایا استعداد ژنتیکی اشاره نمود که شخص بدون علامت از ان آگاه نیست.(اندرو،2001،به نقل از جوزدانی،1388). است(پارک،1995).با کیفیت زندگی نیست، بلکه یکی از زیر مجموعه ها و اجزای ان سلامت معادل و مساوی کیفیت زندگی ، احساس رضایت از زندگی است و منجر به فعالیت هایی میگردد که افراد اهداف ارزشمند زندگیشان را دنبال کنند.بولینگ(2001)بیان میکند که کیفیت زندگی مرتبط ب،درک از سلامتی،تندرستی،رضایت از زندگی و رفاه است. ا سلامتی به سطح مطلوبی از عملکرد روانی،جسمی و اجتماعی اطلاق میشود که شامل روابط با دیگران همچنین این مفهوم شامل رضایت از درمان ،حالت سلامت و انتظار از اینده است. این مفهوم با مفهوم کیفیت زندگی که اجزایی چون خانه داری، در آمد و درک از محیط را در بر میگیرد متفاوت است. در حقیقت کیفیت زندگی مرتبط با سلامت به جنبه های جسمانی،روانشناختی و اجتماعی اشاره میکند که تحت تاثیر تجارب،باورها و استنباطهای فرد قرار میگیرند.بین دو مفهوم کیفیت زندگی و کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی تفاوت وجود دارد. اولی دارای یک مفهومعمومی تر است که شامل رضایت از شرایط مختلف زندگیاز قبیل درامد،معیارهای زندگی،شرایط کار،ازدواج،خانواده و دوستان ،محیط اطراف،نظامهای دولتی و امنیت اجتماعی می باشد. در حالی که کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی ارزشی است که افراد برای دوره ای از زندگی که به وسیله معلولیت وضعیت عملکردی ،ادراکات و فرصتهای اجتماعی تحت تاثیر قرار گرفته است.،قائل می شوند.و تحت تاثیر بیماری،خدمات درمانی یا خطی مشی ها قرار دارد. کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی ارزیابیذهنی افراداز وضعیت فعلی سلامتی و اثرات مراقبت های بهداشتی و فعالیتهای ارتقاء دهنده سلامتی بر روی توانایی آنان جهت نایل شدن و حفظ سطح عمومی عملکرد می باشد.(پارک[2]،1998،به نقل از رحیمیان بوگر،1388).
کیفیت زندگی مربوط به سلامت به ارزیابی ذهنی فرد از وضعیت سلامتی کنونی اش مراقبتهای بهداشتی و فعالیتهای ارتقاء دهنده سلامتی که موجب سطحی از فعالیت کلی میشود و به فرد امکان میدهد که اهداف ارزشمند زندگی اش را دنبال کند،بر میگردد. کینگ(1998)معتقد است که وقتی فقط یک بعد از کیفیت زندگی برای مثال ، سلامت (در نظر گرفته میشود، نباید ار واژه کلی کیفیت زندگی استفاده شود.کیفیت زندگی مفهوم گسترده ای است که همه ی ابعاد زندگی را شامل میشود ای ابعاد شامل سلامت میشود،اما تنها محدود به ان نمیشود. کینگ(1998)براین باور است که کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی به عنوان پیامد مهم پاسخ بیمار به بیماری ، درمان و روش های درمان تلقی میشود. یکی از عوامل کهدر ارزیابی ابعاد مختلف زندگی مرتبط با سلامتی باید مورد توجه واقع شود ، ارتباط بیماری و کیفیت زندگی است. به طور معمول ، اولین اثربیماری بر روی عملکرد فرد است. سپس حالات روانی و به دنبال ان سلامت عمومی و عملکرد اجتماعی فرد تحت تاثیر قرار میگیرد.
سنجش کیفیت زندگی:
امروزه کیفیت زندگی به صورت یک زیر بنا برای توسعه اجتماعی و سیاست های بهداشتی به کار می رود.اصولا” نیز ارزیابی کیفیت زندگی به صورت ابزاری برای اندازه گیری امکانات و خدمات پزشکی درآمده است.(رنویک،.1996[3].)یکی از سوالات اساسی که در این رابطه مطرح می باشد این است که چراکیفیت زندگی را مورد بررسی قرار میدهیم.برخی از ارائه دهندگان خدمات مراقبتی – بهداشتی عقیده دارند که تجزیه و تحلیل کیفیت زندگی به عنوان یک مفهوم روانی و ذهنی نمیتواند مورد قبول واقع شود برخی از اجزاء مدل غیر زیستی اطلاعات مربوط به کیفیت زندگی مورد استفاده قرار میگیرد شامل ارزش ها ،اعتقادو توانایی ها ی فرد ی در جهت سازش ، وضعیت معنوی ،شبکه اجتماعی ،وضعیت تفریحی ،فرصتهای فرهنگی و مذهبی، خط مشی های بیمه ای و دولتی،سیستم های حمل و نقل و ارتباطات و تسهیلات پزشکی در دسترس می باشد. برخی پژوهشگران معتقدند که ابزار دقیقی برای بررسی فواید مراقبتهای پزشکی موجود نمی باشد. با وجود این اختلاف نظر ها ی متعدد در این رابطه ،بررسی کیفیت زندگی به عنوان راهنمایی در اثر بخش و کار این درمانها ی طبی،روز به روز گسترش یافته و بیشتر مورد توجه و پذیرش قرار میگیرد(کوهن وکستا[4]،1990).
به دنبال شناخت مفهوم کیفیت زندگی،مهمترین مسئله نیاز به ابزاری جهت اندازه گیری این مقوله است وجود تعاریف مختلف از کیفیت زندگی باعث ایجاد ابزارهای گوناگون شده است.در طی بیست سال گذشته ،توجه به کیفیت زندگی و اندازه گیری آن رش شد چشمگیری داشته و روش های گوناگونی نیز برای سنجش آن پدید امده است.در این اثنا کیفیت زندگی در حال تبدیل شدن به شاخص های ضروری در بررسی های مربوط به مداخلات پزشکی(آکوادرو[5]،1999،به نقل از ورزی،1383)یکی از چالشهای عمده در ارزیابی خدمات بهداشتی – درمانی ،عدم دسترسی به ابزارهای معتبر و چند بعدی است.با نگرش جدید به پدیده ی تندرستی، شاخص های سلامتی فراتر ازمرگ ومیر بود و تاثیر بیماری در فعالیتهای روزانه وبه طور کلی در وضعیت عملکردی و ناتوانی را در بر می گیرد. در الگوی انسان گرایانه طب نوین،شاخص سلامتی،احساس خوب بودن و بهزیستی انسان بود و علاوهبرشاخص های فیزیکی ، عوامل انسانی را نیز لحاظ نموده است. با این رویکرد انسان گرایانه و جامع نگر ،شاخص های سلامتی و بهزیستی بر اساس کیفیت زندگی تعریف شده اند) زابو.،1996)پژوهشگران در معرفی ابزارهای سنجش کیفیت زندگی، شاخص هایی چون روابط بین فردی،موقعیت های اقتصادی،احساس خوشبختی و شادابی را نیز لحاظ نموده اند. با این وجود ،روایی و پایایی بسیاری از این مقیاسها کماکان ناشناخته است. هم چنین شاخص های یکسانی در مقیاس های پژوهشگران نیز اکثرا” دیده نمیشود.ازکیفیت زندگی مفهوم کلی میباشد که نه تنها شامل همه جنبه های زندگی مانند اجتماعی-فیزیکی ،عاطفی و معنوی است،به علاوه برنیاز های فردی از اقبیل امیال و ارزو ها،هنجارهای فرهنگی و اجتماعی نیز توجه دارد.در ابتدا رویکردشاخص های اجتماعی با این فرض که تاثیر معنی داری بر کیفیت زندگی افراد مورد پذیرش بوده اما بعدها ثابت شد که شاخص های اجتماعی برای اندازه گیری کیفیت زندگی کافی نمی باشد و اعتقادروز افزون بر ان شد که اکثر تامین کننده های کیفیت زندگی،بیشتر جنبه های روان شناختی دارندتا اقتصادی و جمعیت شناختی. پس از ان رویکرد،دو جریان ظهور نمود: جریان اول ارزیابی کلی از بهزیستی،مسرور بودن یا رضایت مندی را به عنوان معیار کیفیت زندگی مورد نظر قرار دادند. جریان دوم به طور تجربی ، زمینه های خاص زندگی را شناسایی کرده و واکنش فرد را نسبت به این زمینه ها ارزیابی کردند. )پور حسینی ،مخفیفر،1378)
البته مقوله کیفیت زندگی یک مسئله کاملا شخصی است و در هر انسان متفاوت می باشد. با بالا رفتن سن تغییرات زیادی در سیستم بدن ایجاد می شود. حس لامسه توانایی خود را از دست میدهد،سیستم قلبی –عروقی دچار مشکل میشود،عملکرد دستگاه عصبی، ریه،سرخرگها،و ماهیچه ها افت پیدا میکند،پوکی استخوان ایجاد شدهو قابلیت های حافظه نیز کاهش پیدا میکند. کهنسالی دوره ای اجتناب انپذیر از زندگی همه افراد است که شناخت و و اکنش صحیص نسبت به ان میتواند کیفیت زندگی را بهبود بخشد. در این میان تغذیه مناسب ،فعالیت فیزیکی،و شناسایی و درمان سریع بیماری ها میتواند سودمند واقع شود. اما منظور از کیفیت زندگی چیست؟ شاید در جاهای مختلف بتوان بر داشت متفاوتی از ان داشت. اما اصولا برای افراد سالخورده به بهرمندی از سلامتی جسمانی ،عملی،احساسی و فاکتورهای اجتماعی مطلوب اطلاق میشود. طبق براوردهای اخیر گمان میرود که تعداد زیادی از سالمندان زیر خط فقر زندگی می کنند و از کمترین امکانات اولیه زندگی برخوردار نیستند. هرچند انسانها در حال حاضر طول عمر بیشتری نسبت به پیشینیان خود پیدا کرده اند اما به جای لذت بردن از دوران بازنشستگی خود باید صرفا شاهد تبعیضات سنی باشند. انزوای اجتماعی،هزینه های بالای درمانی، و تنهایی سبب ایجادافسردگی در این افراد شده و وضعیت بسیاری از انها هر روز در حال بدتر شدن است با این وجود در سراسر دنیا برنامه های مختلفی پایه ریزی شده که به واسطه ان به افراد سالمند کمک میشود تا مدت زمان بیشتری را مستقل باقی مانده و برای گذراندن زندگی روزمره خود به کمک دیگران محتاج نشوند(ثنائی ذاکر،1389)به اعتقاد آرجیل و همکاران(1995)شادی سه جزءاساسی دارد.هیجان مثبت،رضایت از زندگی و نبودهیجانات منفی از جمله افسردگی و اضطراب. آرجیل و مکارانش(1995)دریافتند که روابط مثبت با دیگران ،هدفمند بودن زندگی،رشد شخصیت،دوست داشتن دیگران و زندگی است .شوارتز و استراک(1991)معتقدند که این افراد کسانی هستند که در پردازش اطلاعات در جهت خوشبینی و خوشحالی سو گیری دارند.
[1] : Demography
[2] :park.K
[3] :ranovik.B
[4] :kohen.V
[5] :ekvador.b