منگال(1388) ویژگی یک شخص سازگار را چنین ذکر می کند:
1) آگاهی نسبت به قوت ها و ضعف های خویشتن: شخص سازگار قوت ها و ضعف های خود رامی داند و سعی می کند که در بعضی زمینه ها که استعداد دارد سرمایه گذاری کند و در عین حال محدودیت خود را در بعضی زمینه های دیگر می پذیرد.
2) احترام به خود و دیگران: تنفر از خود نشانه ی عدم سازگاری است. یک شخص سازش یافته برای خود و دیگران احترام قائل است.
3) سطح مناسب آرزومندی: سطح آرزومندی فرد با توجه به قوت ها وتوانایی های خود نه خیلی بالا و نه خیلی پایین است.
4) ارضاء نیازهای اساسی: نیازهای اساسی ارگانیک، اجتماعی و عاطفی او ارضاء شده اند و یا در فرایند ارضاء شدن می باشند. از انزوای اجتماعی و آرزوهای عاطفی رنج نمی برد و به طور منطقی احساس امنیت می کند و عزت نفس خود را نگه می دارد.
5) عدم نگرش انتقادی یا عیب یابی: از خوبی های اشیاء، اشخاص یا فعالیت ها قدردانی می کند و سعی نمی کند که ضعف ها و نقایص را پیدا کند. دیدگاه وی بیشتر علمی است تا انتقادی یا تنبیهی. او مردم را دوست دارد، از ویژگی های خوب آنها لذت می برند و دلشان را می رباید.
6- انعطاف پذیری در رفتار: نگرش یا سبک زندگی خشکی ندارد. از طریق ایجاد تغییرات ضروری در رفتارش خود را به آسانی با شرایط جدید منطبق و سازگار می کند.
7) قابلیت برخورد با شرایط مختلف: به آسانی تسلیم شرایط مختلف نمی شود و اراده و شجاعت مقابله با مخالفان را دارد. بیشتر دارای انگیزه درونی برای تسلط بر محیط است تا پذیرش منفعلانه محیط.
8 ) درک واقع گریانه از جهان: دیدگاهی واقع گرایانه دارد و در عالم رویاء و خیال نیست، همیشه برنامه ریزی می کند، فکر می کند و با برنامه عمل می کند.
9) احساس سهولت با محیط: از اطراف خود احساس رضایت می کند. به خوبی با خانواده، فامیل، همسایه و سایر محیط های اجتماعی، سازش پیدا می کند.
10) فلسفه متوازن شده ی زندگی: یک شخص سازگار، دارای فلسفه ای است که جهت و مسیر زندگی را به او نشان می دهد تا بدین وسیله ابعاد متغیر موقعیت ها و شرایط را نظاره کند.
2-4-4 فرایند سازگاری
جریان سازگاری از مراحل به هم پیوسته گوناگونی تشکیل شده است که افراد را در حالات گوناگون در بر می گیرد. آغاز فرایند سازگاری از نیاز سائق شروع شده و با ارضای آن تمام می شود. برای روشن شدن فرایند سازگاری به مراحل مختلف آن و با ذکر ترتیب اشاره می شود:
1) برانگیختگی و احساس نیاز
2) انتخاب هدف و حرکت به سوی هدف جهت ارضای نیاز
3) برخورد با مانع، سد و یا مشکل
4) شکست در روش نخستین و انتخاب روش های جدیدتر
5) کارآمدی یکی از روش های حل مشکل
6) رسیدن به هدف (اسلامی نسب، 1373).
2-4-5 عوامل موثر بر فرایند سازگاری
در یک دسته بندی کلی می توان چهار عامل را در بروز ناسازگاری رفتار نوجوان معرفی کرد:
1) عوامل پزشکی: اختلالات ممکن است به علت محرومیت، فقدان یا نقص عضو یا حسی از حواس پنج گانه باشد.
2) عوامل ترتیبی: باتوجه به نظریات روان پویایی یا رفتار گرایی و سایر نظریه های روانشناسی، چگونگی رابطه اعضای خانواده با کودک و به خصوص مادر در سال های اول زندگی از اساسی ترین عوامل رشد شخصیت شناخته شده است. هرگاه اختلال در این روابط عاطفی ایجاد شود بالطبع امنیت کودک مختل می شود و در نتیجه آثار آن در رفتار کودک منعکس میگردد.
3) عوامل ارثی: کودک پاره ای از خصایص والدین را به ارث می برد و مسلماً این استعداد را خواهد داشت که روزی مانند والدین خود به اختلالات رفتاری مبتلا می شود. اما مسلم است که رفتار بزهکارانه رابه ارث نمی بریم. آنچه به ارث برده می شود ساختمان بدنی، مزاج و گرایش به اجرای عمل در راهی خاص و آمادگی شخص برای رفتار بزهکارانه است.
4) عوامل محیطی و اجتماعی:تغییرات سریع و بزرگ اجتماعی مانند: سیگار، اعتیاد، جنگ، فقر، گرسنگی احتمالاً به ناسازگاری فردی می انجامد، به علاوه باید محیط مدرسه، خانواده، وسایل ارتباط جمعی را نیز در نظر گرفت (مصائبی، درتاج و اسدزاده،1387).
تقسیم بندی دیگری از عوامل مؤثر بر سازگاری نوجوانان وجود دارد که، سه كانون اصلي سازگاري را، خانواده، مدرسه، و دوستان میدانند.
الف) خانواده
خانواده به ويژه مادر نخستين و مهمترين نقش را در رشد شخصيت، فرايند اجتماعي شدن و سازگاري فرد بر عهده دارد، زيرا محيط خانواده، نخستين محيطي است كه در آن كودك،از كيفيت تعاملات انساني آگاهي مييابد. پژوهشهاي انجام شده نشان ميدهد كه عوامل و روابط خانوادگي از جمله ارتباطات عاطفي درون خانواده بر رشد شخصيت و سازگاري فرد تأثيري بسيار مهم و حياتي دارد (هك[1]، 2000؛ به نقل از درويزه، 1383).
همچنين پژوهشگران دريافتهاند كودكاني كه در ساختارهاي خانوادگي غير سنتي زندگي ميكنند، سازگاري ضعيفي را به صورت رفتارهايي مانند پرخاشگري و رفتارهاي ضد اجتماعي، مشكلات ارتباطي، ميزان بالاي ترك تحصيل، مصرف مواد مخدر و الكل نشان ميدهند. مشابه همين نتايج در بررسي كودكان طلاق و فرزند خواندهها و نيز كودكاني كه با يكي از والدين زندگي ميكنند، به دست آمده است. (البجيور و همكاران، 2004).
با رضایت زناشويي برخورد و درگيري بسيار بالاي والدين دانشآموز و ارتباط و دلبستگي ضعيف بين دانشآموز و پدر و مادرش ميتواند بر سازگاري تحصيلي و شخصي و نيز سلامت روانشناختي او تأثير منفي داشته باشد (گردس[3]، 1994؛ به نقل از عيديان، 1385)
به طور كلي، گويي محيط خانواده مهمترين عامل سازگاري كودك است. عواقب ناشي از تربيت توأم با خشونت و سردي در همان سالهاي اوليه زندگي ظاهر ميشود و دوران مدرسه و حتي نوجواني و بزرگسالي را تحت تأثير قرار ميدهد(كديور، 1382).
ب) مدرسه
مدرسه به خاطر مشخص نمودن وظايف و حقوق افراد و انتقال ارزشهاي اجتماعي يكي از مراكز مهم اجتماعي شدن فرد تلقي ميگردد. يك سلسله هنجارهاي رفتاري وجود دارد كه انتظار ميرود افراد در جامعه بزرگتر خود را با آن هنجارها سازگار كنند. در جامعه كوچك مدرسه نيز هنجارهايي از اين قبيل وجود دارد. زماني كه فرد بتواند خودش را با آن هنجارها و انتظارات وفق دهد سازگاري صورت پذيرفته است (ستوده، 1378).
مدرسه در دوره كودكي به منزله موقعيت و شرايط جديدي است كه كودك بايد خود را با آن سازگار كند. كودكاني كه نتوانند خود را با شرايط تازه سازگار كنند در دورههاي ديگر نيز اغلب دچار مشكلات عاطفي و رفتاري خواهند شد. تقريباً 20 درصد كودكان دبستاني دچار انواع اضطراب شديد و غير قابل كنترل ميشوند. فوبي مدرسه نمونهاي از آن است. (برك ، 1383) بطور كلي شاخص سازگاري در مدرسه، اولاً رضايت ذهني فرد از ارتباطات فردي و شخصي و ثانياً عملكرد تحصيلي دانشآموز در مدرسه است (اسكات، 1999؛ به نقل از عيديان، 1382).
ج) گروه همسالان
در اواسط كودكي، اجتماع همسالان بستر بسيار مهمي براي رشد ميشود تماس با دوستان نقش مهمي در درك ديگران و آگاهي از خود و ديگران ايفا ميكند. اين تحولات به نوبه خود به ارتقاي كيفيت تعامل با همسالان كمك ميكند و در سالهاي دبستان بيشتر نوع دوستانه ميشود. در راستاي اين تغيير، پرخاشگري، مخصوصاً حملات بدش كاهش مييابد (رابين[6]، بوكوسكي[7] و پاركر، به نقل از برك، 1383).
كودكان طردشده، ناخشنود و منزوي هستند، پيشرفت تحصيلي و عزت نفس كمي دارند، معلمان و والدين آنها را مبتلا به مشكلات هيجاني و اجتماعي ارزيابي ميكنند. طرد همسالان در دوران كودكي با عملكرد تحصيلي ضعيف، ترك تحصيل، رفتار ضد اجتماعي و بزهكاري در نوجواني و مجرم بودن در اوايل بزرگسالي رابطه نيرومندي دارد (برك، 1383).
گروه از طريق اعطاي پاداش و يا انتقاد و تحريم در مقابل همنوايي يا ناهمنوايي، به عبارتي سازگاري يا ناسازگاري اعضاء با هنجارهاي گروه تأثير بسيار نيرومندي را بر رفتار و شخصيت اجتماعي آنها اعمال ميكند. اين نوع سازگاري هم توسط ديگران و هم توسط پذيرش از طرف ديگران و نيز ميزان رضايت فرد از روابط با ديگران ارزيابي ميشود (ستوده، 1378).
چنانچه در فصل اول بیان گردید، یکی از راههای کاهش ناسازگاری اجتماعی نوجوانان، آموزش مهارت های ارتباطی به آنان میباشد. در ادامه به مفهوم مهارت های ارتباطی پرداخته می شود.
1.Mangal
[1] Hac
[2].Elabdour
[3]. Gerdes
[4]. Berk
[5]. Scott
[6] Robin
[7] Bvkvsky
[8] . Robing Bokwsky and Parker
[9] . Self-Esteem
[10]. Berk