پیشینه پژوهش. 9
تاریخچهی مواجهی با نابینایی در جهان و ایران 11
یکپارچه سازی. 18
جایگزینی. 19
جنبههای اجتماعی جایگزینی. 19
عزت نفس. 20
تاریخچهی عزت نفس. 20
تعریف عزت نفس. 22
اهمیت عزت نفس. 24
تفاوت عزت نفس و خودپنداره. 25
فرآیند رشد عزت نفس. 26
عوامل مؤثر بر عزت نفس. 26
ویژگیهای افراد باعزت نفس بالا و پایین 27
ابعاد عزت نفس. 28
نظریههای عزت نفس. 32
پنج مؤلفهی عزت نفس از دیدگاه جامع نگر اینرونر (1982) 33
دیدگاه مکاتب مختلف دربارهی عزت نفس 35
جنسیت و عزت نفس. 36
وراثت و عزت نفس. 38
عزت نفس در کودکان با نیازهای ویژه 38
پژوهشهای انجام شده در زمینه عزت نفس 39
یکپارچهسازی و عزت نفس کودکان با نیازهای آموزشی ویژه 44
انگیزش(تعریف و مفهوم). 46
انگیزش پیشرفت. 46
تفاوت انگیزش و انگیزه. 47
انواع انگیزه. 48
انگیزش و نیاز. 49
رویکردهای مختلف انگیزشی. 51
دسته بندیهای جدید انگیزشی. 56
نظریههای انگیزش پیشرفت. 60
پیشرفت و تفاوتهای جنسی. 66
پژوهشهای انجام شده در زمینهی انگیزش پیشرفت 67
تعریف رشد اجتماعی. 69
فرآیند رشد اجتماعی. 70
انواع مهارتهای اجتماعی. 72
ارتباط سازگاری و رشد اجتماعی. 73
عوامل مؤثر بر رشد اجتماعی فرزندان 74
رشد اجتماعی دانشآموزان نیمه بینا 78
پژوهشهای انجام شده در زمینه رشد اجتماعی 79
ارتباط بین رشد اجتماعی و عزت نفس 83
جمع بندی. 86
فصل سوم : روش پژوهش
روش پژوهش. 88
جامعه و نمونه. 88
ویژگیهای جمعیت شناختی گروههای مورد مطالعه 89
ابزارهای پژوهش. 90
شیوه ی جمعآوری دادهها. 96
روش تجزیه و تحلیل دادهها. 97
فصل چهارم : توصیف دادهها
توصیف دادهها. 99
تجزیه و تحلیل استنباطی فرضیههای پژوهش 100
فرضیهها. 100
سؤال پژوهش. 102
فصل پنجم : بحث و نتیجهگیری
نتایج سؤالات پژوهش. 110
محدودیتهای پژوهش. 111
پیشنهادهای پژوهش. 111
منابع
ضمائم
فهرست جداول
عنوان | صفحه |
Table of Contents
جدول 3-1- توزیع آزمودنیها به تفکیک پایه تحصیلی. 89
جدول 3-2- توزیع آزمودنیها به تفکیک سن. 90
جدول 4-1- میانگین، انحراف معیار و همبستگی بین متغیرهای پژوهش (رشد اجتماعی، عزت نفس، انگیزش پیشرفت) در کل دانشآموزان نیمه بینای مدارس عادی و ویژه. 99
جدول 4-2- تفاوت میانگین دانشآموزان نیمه بینای مدارس عادی و ویژه در متغیر عزت نفس. 100
جدول 4-3- تفاوت میانگین دانشآموزان نیمه بینای مدارس عادی و ویژه در متغیر انگیزش پیشرفت. 101
جدول 4-4- تفاوت میانگین دانشآموزان نیمه بینای مدارس عادی و ویژه در متغیر رشد اجتماعی. 101
جدول 4-5- تفاوت میانگین دانشآموزان دختر نیمه بینای مدارس عادی و ویژه در متغیر عزت نفس. 102
جدول 4-6- تفاوت میانگین دانشآموزان دختر نیمه بینای مدارس عادی و ویژه در متغیر انگیزش پیشرفت. 102
جدول 4-7- تفاوت میانگین دانشآموزان دختر نیمه بینای مدارس عادی و ویژه در متغیر رشد اجتماعی. 103
جدول 4-8- تفاوت میانگین دانشآموزان پسر نیمه بینای مدارس عادی و ویژه در متغیر عزت نفس. 103
جدول 4-9- تفاوت میانگین دانشآموزان پسر نیمه بینای مدارس عادی و ویژه در متغیر انگیزش پیشرفت. 104
جدول 4-10- تفاوت میانگین دانشآموزان پسر نیمه بینای مدارس عادی و ویژه در متغیر رشد اجتماعی. 104
چکیده
هدف این پژوهش بررسی تأثیر طرح یکپارچه سازی آموزشی بر عزت نفس، انگیزهی پیشرفت و رشد اجتماعی دانشآموزان نیمه بینای مدارس عادی در مقایسه با مدارس ویژه بود. روش این پژوهش علی-مقایسه ای می باشد. نمونه شامل60 نفر از دانشآموزان نیمه بینای ابتدایی شهر مشهد که در مدارس عادی و ویژه مشغول به تحصیل بودند (دختران دو گروه 14 نفره و پسران دو گروه 16 نفره) و با توجه به سه ویژگی جنسیت، سن و پایه تحصیلی با یکدیگر همتا شدند، بود. ابزارهای پژوهش مشتمل بر پرسشنامههای عزت نفس پپ، انگیزش پیشرفت هرمنس و رشد اجتماعی واینلند بود. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمون مقایسهی دو میانگین همبسته انجام شد. نتایج نشان داد که میزان عزت نفس، انگیزش پیشرفت و رشد اجتماعی دانشآموزان دختر نیمه بینای مدارس عادی نسبت به دانشآموزان دختر نیمه بینای مدارس ویژه بالاتر است، اما این تفاوت به لحاظ آماری معنادار نیست در حالیکه میزان عزت نفس و رشد اجتماعی دانشآموزان پسر نیمه بینای مدارس ویژه نسبت به دانشآموزان پسر نیمه بینای مدارس عادی بالاتر است ولی این تفاوت به لحاظ آماری معنادار نیست و در مقوله انگیزش پیشرفت بین دانشآموزان پسر نیمه بینای مدارس عادی و دانشآموزان پسر نیمه بینای مدارس ویژه تفاوت معناداری وجود ندارد. همچنین مقایسه میانگین ها نشان داد که بین عزت نفس، انگیزش پیشرفت و رشد اجتماعی دانشآموزان نیمه بینای مدارس عادی و دانشآموزان نیمه بینای مدارس ویژه تفاوت معنیداری وجود ندارد.
کلید واژهها: یکپارچهسازی آموزشی، عزت نفس، انگیزهی پیشرفت، رشد اجتماعی، دانشآموزان نیمه بینا
بیان مسأله
تمام افرادی که در سنین مدرسه هستند با وجود شباهتهای انسانی خود، همگی از نظر زیستی و روان شناختی متفاوت از یکدیگرند به گونهای که میتوان گفت هر کودک یا نوجوان یک فرد استثنایی است و هر چه سن او بالاتر میرود استثناییتر میشود و نیازهای آموزشی و پرورشی خاص خود را دارد. اگر کودکان و نوجوانان استثنایی کشور را مطابق با آمارهای جهانی 12% از کل افراد این دورههای سنی بدانیم، آموزش و پرورش استثنایی کشور با مشکلات اساسی در رابطه با بنیادهای فلسفی و جوانب کیفی مواجه است، از نظر کمی نیز کمتر از 7% از کودکان و نوجوانان استثنایی کشور را زیر پوشش دارد(لطف آبادی، 1391).
مهم ترین و بحث برانگیزترین موضوع در آموزش و پرورش کودکان استثنایی، آموزش و پرورش فراگیر است که باید در سیاستهای آموزشی همه کشورها اعم از توسعه یافته و در حال توسعه به طور یکسان مورد توجه قرار گیرد (هورن بای، 2010).
نگاه آموزش و پرورش استثنایی ایران به مفهوم کودک و نوجوان استثنایی یک نگاه سنتی و کاستن گرایی است. نگرش سنتی و کاستن گرایی را وقتی میتوان تغییر داد که شأن و ارزش انسانی کودکان و نوجوانان در مفهوم رهایی بخش آن و متناسب با فلسفهی زندگی و فلسفهی علوم انسانی متناسب با عصر حاضر مورد نظر قرار گیرد. در این معنا هدف رهایی بخشی آموزش و پرورش آن است که وضعیت زندگی حال و آیندهی تمام کودکان و نوجوانان را از وضع موجود به یک وضعیت انسانی و شایسته برسانند تا رشد همه جانبهی تمام آنان تأمین شود. فرصتهای برابر آموزشی و پرورشی برای تمام کودکان و نوجوانان 5 تا 18 ساله صرف نظر از کم تواناییهایی که ممکن است داشته باشند فراهم آید، همهی ظرفیتهای انسانی و استعدادهای آنان به درستی و به طور مستمر سنجش و تشخیص داده شود و امکانات شکوفایی آنها در حداکثر ممکن فراهم گردد (لطف آبادی، 1391).
تفاوت در دستیابی به فرصتهای آموزشی بین کودکان معلول و غیرمعلول یکی از مشکلات آموزشی است که اعلامیه جهانی حقوق بشر تأکید زیادی روی آن دارد که این تفاوت منجر به از کار افتادگی و عدم دسترسی به آموزش و پرورش کودکان و بزرگسالان مبتلا به معلولیت میشود (پیترز و سوزان، 2003).
مطالعهی دانشآموزان استثنایی مطالعهی تفاوت هاست. دانشآموزان استثنایی از بعضی جهات با دانشآموزان عادی متفاوت هستند. به زبان بسیار ساده این چنین فردی ممکن است در فکر کردن، دیدن، شنیدن، سخن گفتن، معاشرت کردن و یا حرکت کردن مشکلات و یا استعدادهای ویژهای داشته باشد. این شخص غالباً ترکیبی از توانایی ها یا ناتوانایی ها را دارد. مطالعهی دانشآموزان استثنایی مطالعهی شباهت ها نیز هست. افراد استثنایی در همهی جهات با افراد عادی متفاوت نیستند، بلکه بیشتر دانشآموزان استثنایی در بیشتر جنبه ها عادی هستند. تا همین اواخر افراد متخصص و همچنین افراد غیر متخصص به تفاوتهای موجود بین دانشآموزان استثنایی و غیر استثنایی بیشتر توجه داشتند و جنبههای مشترک آنها را تقریباً نادیده می گرفتند. اکنون به وجه مشترک افراد استثنایی و غیر استثنایی، به شباهت خصیصه ها، نیازها و شیوههای یادگیری آنها بیشتر توجه میشود، در نتیجه مطالعهی دانشآموزان استثنایی پیچیده تر شده است و بسیاری از واقعیت ها دربارهی کودکان و نوجوانان ناتوان و آنهایی که استعداد خاصی دارند به چالش فرا خوانده شدهاند (هالاهان و کافمن، به نقل از علیزاده و دیگران، 1388: 2).
درباره دانشآموزان استثنایی باورهای نادرست و باورهای درست فراوانی وجود دارد که بر اساس باورهای درست:
– هر نوع سامانهی آموزشی برای آن که بودجهی فدرال دریافت کند؛ باید آموزش آزاد و مناسبی را برای هر دانشآموز و بدون توجه به وضعیت ناتوان کننده او فراهم کند.
– قانون اقتضا میکند که دانشآموزان ناتوان در محیط با کمترین محدودیت استقرار یابند؛ با این همه محیط کمتر محدود، همیشه کلاس درس معمولی نیست. منظور از محیط با کمترین محدودیت آن است که وقتی آموزش مناسب فراهم شود ،تا آنجا که امکان دارد دانشآموز باید کمتر از خانه، خانواده، اجتماع و زمینهی کلاس درس معمولی جدا بماند.
– در بیشتر موارد امّا نه همیشه علل ناتوانایی ها شناخته شده نیستند؛ هر چند در تعیین علّت وقوع بسیاری از ناتوانایی ها پیشرفتهایی حاصل شده است، اطلاعات ما دربارهی درمان ناتوانایی ها بیشتر از اطلاعات ما دربارهی علل وقوع ناتوانایی هاست.
– هیچ دو فردی کاملاً همانند نیستند. افراد ناتوان نیز مانند افراد دیگر اشخاص منحصر به فرد هستند، بیشتر تواناییهای آنان بسیار شبیه به تواناییهای افراد عادی است که ناتوان در نظر گرفته نشدهاند؛ با این همه ناتوانی صفتی است که اکثر مردم در آن سهمی ندارند. مهم آن است که ناتوانایی ها را به خاطر نوعشان مشخص کنیم، امّا افراد ناتوان راباید چنان در نظر بگیریم که دارای توانایی هستند، تواناییهای دیگری که با اکثر مردم در آن شریکند.
– ناتوانی، ناتوان بودن در انجام بعضی کارها و نبود استعداد ویژه است، امّا معلول بودن وضعیت نامطلوبی است که به فرد تحمیل میشود. ناتوانی ممکن است معلولیت نباشد و این بستگی به اوضاع و احوال دارد. بعضی معلولیتها بی جهت به افراد ناتوان تحمیل میشود مثلاً دانشآموزی که نمیتواند با قلم بنویسد، امّا میتواند از ماشین تحریر یا نرم افزار استفاده کند بی جهت بدون این نوع دستگاهها معلول در نظر گرفته میشود (همان: 3 و 4).
انگیزش از پر اهمیت ترین پیش نیازهای انگیزش و یادگیری است. یادگیری مستلزم صرف وقت،کار، تلاش، پشتکار و سرمایه گذاری تواناییهای جسمانی و روانی یاد گیرنده است. انگیزش یکی از متغیرهای اصلی است که بر فرایند آموزش، یاددهی-یادگیری و عملکرد دانشآموز تأثیر می گذارد. روانشناسان پژوهشی به این نتیجه رسیدهاند که مجموعهای از عوامل و متغیرها یا سازههای درونی و بیرونی در انگیختن فرد به یادگیری و مشارکت فعال او در فرایند آموزش دخیل هستند. از غریزه، سایق، نیاز و شوق گرفته تا علاقه، کنجکاوی، سبک اسناد، توان مندی، انتظار، تلاش برای پیشرفت و فشار والدین و فشارهای همسالان همه میتوانند در تعاملی پیچیده بر نظام انگیزش دانشآموزان تأثیر گذاشته و رفتار آموزشی و یادگیری و پیشرفت او را شکل دهند (اکبری، 1386).
با توجه به مطالب ذکر شده این سؤال مطرح است که:
– آیا طرح یکپارچه سازی آموزشی با توجه به مشکلاتی که در اجرای آن وجود دارد میتواند در عزت نفس، انگیزهی پیشرفت و رشد اجتماعی دانشآموزان نیمه بینا تأثیر مثبت داشته باشد یا نه؟ و اگر تأثیر مثبت دارد این تأثیر تا چهاندازه است و آیا تأثیر این طرح در دختران با پسران متفاوت است یا نه؟
توجّه: شایان ذکر است که در این طرح پیشنهادی واژههای: یکپارچه سازی آموزشی، عادیسازی، آموزش تلفیقی و آموزش فراگیر به یک معنی به کار رفته است.
اهداف پژوهش
اهداف این پژوهش به شرح زیر میباشد:
با توجه به این که در کشور ما پژوهشهای بسیاراندکی روی دانشآموزان نیمه بینا، مخصوصاً در مقطع ابتدایی انجام شده است و با در نظر گرفتن این مطلب که دورهی ابتدایی یکی از مهمترین دوران زندگی افراد است؛ در راستای خدمت به دانشآموزان نیمه بینا، ضرورت انجام پژوهشی که بیان گر مزایا و یا معایب طرح یکپارچه سازی آموزشی باشد احساس شد. از طریق این مطالعه و با مقایسه اثربخشی دو روش یکپارچه سازی و آموزش در مدارس ویژه، میتوان به انتخاب شیوه اثربخش تر برای آموزش دانشآموزان نیمه بینا نائل آمد.
در راستای این هدف کلی، اهداف جزئی زیر قابل طرح است: