احساسات مثبت کودکان در مورد خویش به ارتباط با والدین و فرایندهای خانوادگی از قبیل کیفیت و سبک ارتباط والد – کودک و تاثیر رشد بر عملکرد خوب کودک طی سال های پیش دبستانی مربوط است ( بیرچ[1] و لاد[2] 1996 ، پینتا[3] ، 1997 ؛ نقل از گیبسون وارش[4] و مارک استروم[5] ، 2001 ) . پینتا و همکاران ( 1997 ) گزارش نمود در درجه اول کیفیت تعامل مادر – کودک و در مرتبه بعد کیفیت روابط کودک – معلم با سازگاری[6] کودکان در دوره پیش دبستانی و کودکستان ارتباط قوی دارد . کوپر اسمیت[7] ( 1981 ) نشان داده است خانواده ها می توانند رشد عزت نفس کودکان را تسهیل نموده یا مانع آن شوند . یافته ها اهمیت محیط خانه و کیفیت ارتباط والد – کودک را در ایجاد عزت نفس نشان می دهند . اوکون[8] ( 1997 ) اظهار می دارد که دلبستگی به والدین در دوره ی نوجوانی[9] ، به خصوص در دختران هنوز هم قوی است . از طرف دیگر کانتی[10] و همکاران ( 1997 ) دریافتند که مراقبت والدینی و کنترل کم ، می تواند به سلامت روانی نوجوانان کمک کند . لوی[11] ، روپنرین[12] و چارچ[13] ( 1990 ) معتقدند کودکانی که با والدین یا کودکان دیگر به سختی تعامل می کنند و کسانی که محیط خانه محل خصومت های بین شخصی است ، ممکن است تعامل سختی با همتایان و بزرگترهای دیگر در خانه یا مدرسه داشته باشند ( گیبسون وارش و مارک استروم ، 2001 ) .
بالبی در ( 1951 ) در بررسی های خود در زمینه ی برقراری ارتباط عاطفی از بدو تولد به ویژه ارتباط عاطفی مادر و فرزند ، نشان داد که رابطه عاطفی مناسب باعث می شود فرزندان در سنین نوجوانی کمتر با آشفتگی های روانی و ناسازگاری های اجتماعی و رفتارهای بزهکارانه رو به رو شوند . نوجوانان ناسازگار و بزهکار ، اغلب در خانواده هایی پرورش یافته اند که با والدین خود ارتباط و درک متقابل و مکالمه ندارند ، بین آن ها محبتی وجود ندارد ، والدین نسبت به آن ها بی اعتنا هستند و با آن ها اختلاف عقیده دارند . ریس[14] و همکاران ( 1982 ) خانواده را بهترین پیش گوی رفتار بزهکارانه معرفی می کنند . بررسی های اندروز و هریس ( 1997 ) نشان می دهند واکنش عاطفی خانواده ی نوجوانان ناسازگار و سازگار با هم تفاوت دارد و ارتباط عاطفی ، پیش بینی کننده ی مصرف الکل و مخدر در نوجوانان است ( درویزه ، 1383 ) .
در پژوهشی رابطه ی تعامل های درون خانواده با سلامت روان دانش آموزان پایه سوم راهنمایی بررسی شد و تجزیه و تحلیل داده های بدست آمده نشان داد که اولاً بین تعامل افراد در درون خانواده با سلامت روان دانش آموزان رابطه معنادار وجود دارد ، ثانیاً بین میزان اجتماعی دلبستگی و همبستگی در خانواده و سلامت روانی دانش آموزان رابطه معنادار وجود دارد ، ثالثاً بین بعد بیانگری و سلامت روانی رابطه معنادار مشاهده شد ( چنانی ، 1380 ، نقل از کدیور ، اسلامی و فراهانی ، 1383 ) .
اساساً تعامل والدین – نوجوان با میزان اضطراب نوجوان رابطه دارد . مطالعه هایی وجود دارد که نشان داده حمایت مثبت والدین با رشد بهتر وضعیت نوجوان همراه است . یافته هایی نیز نشان می دهد ، سبک والدینی با سازگاری نوجوانان در خانواده های فقیر ارتباط دارد . فلنر[15] و همکاران ( 1995 ) گزارش دادند عزت نفس ، صلاحیت ادراک شده و افسردگی نوجوانان فقیر به پذیرش و طرد والدینی مربوط می شود . جی[16] و همکاران ( 1992 ) دریافتند کیفیت ارتباطی والد – کودک به پریشانی های عاطفی کودک مربوط می شود . کلارک[17] و همکاران ( 1989 ) نشان دادند ، فشار اقتصادی بر خصیصه های تربیتی که سرانجام پریشانی نوجوانان را تحت تاثیر قرار می دهند ، اثر می گذارد ، ( شک ، 2002 ) .
یافته های شک[18] و همکاران ( 1998 ) پیوند بین تعارض والد – نوجوان و سازگاری نوجوان را نشان می دهد . یافته هایی وجود دارد که مبین ارتباط ادراک شده والد – نوجوان با سازگاری نوجوان است . غفلت از نقش پدر در سازگاری نوجوان ممکن است فهم ما از سازگاری نوجوان را محدود سازد . وظایف والدینی پدر به لحاظ آماری ارتباط معنی داری با سلامت روانی و کاهش مشکل های رفتاری در نوجوانان دارد اگرچه وظایف والدینی مادر نیز در سازگاری کودک مؤثر است . شک و همکاران گزارش دادند کیفیت وظایف والدینی مادر به طور نسبی و کیفیت وظایف والدینی پدر به طور قوی تر با میزان سازگاری در نوجوانان خانواده های کم درآمد ارتباط دارد . و یافته ها از این حمایت می کند که بین کیفیت وظایف والدینی و سلامت روانی نوجوان ، رفتار سازش یافته در مدرسه و رفتار مشکل دار ، پیوند وجود دارد . مارمر و هریس[19] ( 1996 ) در بررسی های خود نشان دادند نقش پدر در کاهش رفتار بزهکارانه کودکان مهمتر از نقش مادر بوده و نقش مادر در بالابردن پیشرفت آموزشی کودکان مهمتر از پدر بود . همچنین نقش مادر در کاهش افسردگی نوجوانان بیشتر از پدر بود . یافته ها نشان داد در زمینه کیفیت وظایف والدین ، پدر نسبت به مادر ارتباط قوی تری با وضعیت روان شناختی نوجوان دارد .در مطالعه ای دیگر نقش تربیتی پدر در بالا بردن سلانت روانی و پایین آوردن مشکل های رفتاری در نوجوانان فقیر چینی از نقش تربیتی مادر مهم تر بود ( شک ، 2002 ) .
کاپلان[20] و همکاران ( 1985 ) نشان داند که دامنه گسترده ای از آسیب شناسی روانی کودکی به مادر نسبت داده می شود . این یافته ها با این اعتقاد رایج مشکل های هیجانی نوجوانان تنها ناشی از نفوذهای مادر است در چالش قرار می گیرد . شک و همکاران ( 1999 ) معتقدند زمانی که درگیری پدر در اجتماعی ساختن نوجوانان کمتر از مادر باشد کیفیت وظایف والدینی مادر ارتباط قوی تر با سلامت روان شناختی نوجوان دارد ( شک ، 2002 ) . در میان تجربیات خانوادگی ، روابط مادر – دختر خیلی پیچیده است . این روابط برخی احساسات متعارض از قبیل عشق ، خشم ، نگرانی ، تنفر ، غبطه و نیاز را در بر می گیرد . بر طبق پایگاه کلینیک سلامت زنان مایو ، این ارتباط حساس با سن مادر و دختر تغییر می کند و چندین شیوه برای بهبود آن وجود دارد . فینگرمن[21] میگوید : هر نیروگذاری بزرگ شخص در دیگری ، نیروی اولیه ای است که روابط بین مادر و دختر را پیچیده می کند . فینگرمن توصیه می کند پذیرش ، به عنوان کلید بهبود روابط و دور شدن از بحران است ( مجله آمریکا ، 2001 ؛ نقل از گیبسون وارش و مارک استروم ، 2001 ) .
الیکسون[22] و سانر[23] ( 1996 ) در مطالعه ای در مورد ارزیابی عوامل ریسک خشونت در نوجوانان دریافتند ، کمبود مهر والدینی و حمایت از سوی آن ها یکی از عوامل عمده ریسک خشونت است . تراستی[24] ( 1996 ) دریافت که درگیری والدین با نگرش های دانش آموزان در زمینه مدرسه ، ارتباط مثبت ، و با رفتارهای مشکل از قبیل خشونت و پرخاشگری ارتباط منفی دارد . برخی از پژوهش گران روابط مثبتی بین انتقال ارزش ها و حیط خانه ( تمرین های کودک پروری ) یافته اند . انتقال ارزش ها در خانواده هایی که بین والدین و کودکان چالش بزرگی نباشد ، نیرومند است . جانسون[25] دریافت دانش آموزانی که ارزش های مذهبی والدین را می پذیرند ، خانواده هایشان را به صورت شادتر ، گرم تر و پذیرا تر از دانش آموزانی که این ارزش ها را طرد می کنند ، دریافت می نمایند . نلسون[26] ( 1981 ) دریافت سرسپردگی مذهبی در جاهایی که والدین مذهبی بودند و با همدیگر هماهنگی داشتند ، قوی تر بود . مطالعه ها نشان داده اند بین سبک های والدینی و سرسپردگی مذهبی در بزرگسالی اغلب ارتباط کمی وجود دارد . مهمترین پیش بینی کننده سرسپردگی مذهبی ، ارتباط های عاطفی با پدر و مادر است . از این جهت ارتباط فرزندان با مادر اعمال مذهبی را پیش بینی می کند ( راجر[27] و دادلی[28] ، 2000 ؛ نقل از گیبسون وارش و مارک استروم ، 2001 ) .
علی رغم این واقعیت که مفاهیم و روش های دسترسی متفاوتی در ارتباط با ساختار خانواده وجود دارد یافته ها ، عموماً نشان می دهند حمایت بالاتر از سوی والدین با رشد نتایج بهتری در نوجوانان همراه می گردد . امات[29] ( 1989 ) نشان داد ، حمایت بالاتر والدین با شایستگی بالاتر در نوجوانان ارتباط دارد . بوون[30] و چاپمن[31] ( 1996 ) دریافت حمایت والدینی ، سازگاری نوجوان را تحت تاثیر قرار می دهد . گرانفسکی[32] و همکاران ( 1996 ) گزارش دادند ، حمایت خانواده با عملکرد نامناسب رفتاری و هیجانی در ارتباط است . بعلاوه یافته های پژوهشی نشان می دهد نوجوانانی که والدینشان را کمک کننده تر ادراک می کنند ، از سلامت بهتری برخوردارند ( راجر و دادلی ، 2000 ؛ نقل از گیبسون وارش و مارک استروم ، 2001 ) .
در پژوهشی با عنوان « بررسی مشکلات خانوادگی دانش آموزان » که در یکی از مناطق تهران با نمونه ای بالغ بر 550 نفر دانش آموز دبیرستانی با ابزار پرسشنامه صورت گرفته است ، مهمترین مشکلات خانوادگی دانش آموزان مورد سوال قرار گرفت که به ترتیب فراوانی آن ها عبارت بودند از : اختلاف والدین ، درک نکردن فرزندان در سنین بلوغ از طرف والدین ، تبعیض در بین فرزندان ، فقر مالی ، بی توجهی به فرزندان و تحقیر آنان ، ایجاد محدودیت در خانواده ، بی توجهی نسبت به مسئل تربیتی و درسی فرزندان ، کمبود وسائل و امکانات رفاهی ، کثرت عائله و تعداد زیاد افراد خانواده ، بی اعتمادی والدین به فرزندان ، فوت یکی از والدین ، بداخلاقی و خشونت پدر ، جدا شدن والدین از یکدیگر ، اختلاف برادران و خواهران ، بیکاری پدر و اعتیاد افراد خانواده ( شرفی ، 1376 ) .
همگی شاهد خبرهای تکان دهنده ی روزنامه ها درباره ی مشکلات والدین با کودکان و نوجوانان هستیم ؛ علت چیست ؟ عدم آگاهی والدین نسبت به نقش و وظایف خود ؟ عدم توجه مادران و پدران به روان شناسی کودک ؟ تکرار کورکورانه روش های تربیتی نادرست ؟ عدم شناخت اصول تعلیم و تربیت ؟ عدم توجه به روش های برقراری رابطه ی انسانی ؟ و یا علت های دیگر ؟
کارشناسان و مسؤولان سخت کوش با پژوهش و مطالعات بسیار ، راه حل را ، آموزش دادن و بالا بردن سطح آگاهی اولیا و همچنین مربیان دانسته اند و نسبت به انجام این امر مهم همت گماشته اند تا بتوانند از میزان تعارضاتی که در هر خانواده ، بین خود اولیا و یا اولیا با کودکان و نوجوانان و حتی جوانان به وجود می آید بکاهند ( به پژوه ، 1375 ) . البته ممکن است این تعارضات در مدرسه بین اولیای مدرسه ، معلمان و دانش آموزان نیز باشد . به هر حال ، هر چه باشد مسایل خانوادگی شامل طیف وسیعی از مسایل نظیر اختلاف بین پدر و مادر تا برخوردهای غیرمعقول مانند خشونت بیش از حد ، عطوفت زیاد ، روابط اعضای خانواده با هم ، موقعیت دانش آموزان در بین اعضای خانواده ، مشکلات رفتاری والدین و بسیاری از موارد دیگر است که می تواند در کیفیت تحصیلی فرزند مؤثر باشد . بنابراین می توان قسمتی از شکست تحصیلی را به مشکلات خانوادگی نسبت داد ( اکبری ، 1385 ) .
برخوردهای همراه با افراط و تفریط خانواده ها در تامین نیاز نوجوانان باعث می شود آن ها به بیراهه کشیده شوند . به طور کلی می توان نگرش های والدین در این باره را به چهار دسته تقسیم نمود :
الف . نگرش ایستا و بازدارنده . شامل گروهی از والدین است که میل دارند فرزندشان اوقات فراغت خود را در منزل و تحت کنترل خانواده بگذرانند . این گونه اولیا عقیده دارند معاشرت فرزندانشان با همسالان نتیجه ای جز بدآموزی به دنبال ندارد . نوجوانان متعلق به این گونه خانواده ها در جمع همسالان خود افرادی کمرو ، خجالتی و گوشه گیر بوده و تجربه لازم در برقراری روابط اجتماعی با دیگران را ندارند . این گونه نوجوانان در منزل افراد کوچک تر را مورد اذیت قرار داده و از خود پرخاشگری نشان می دهند .
ب . نگرش آزادمنشانه . این گروه از اولیا معتقد هستند که از اصل آزادی در روابط فرزندان باید استفاده کرد . نوجوانان در این گونه خانواده ها دارای آزادی کامل هستند و با هر گروهی که تمایل داشته باشند رفت و آمد می کنند و گاهی این رفت و آمدها علاوه بر روزها ، شب ها نیز ادامه می یابد . آثار تزلزل در رفتار نوجوانان این نوع خانواده ها قابل مشاهده یا پیش بینی است . برخی از ویژگی های شخصیتی این گونه نوجوانان عبارتند از : خودمحوری ، هرج و مرج طلبی ، فقدان یا ضعف شدید در احساس مسؤولیت های فردی و اجتماعی و … . این گونه نوجوانان اغلب در زندگی با شکست هایی رو به رو می شوند و روحیه ای متزلزل و افسرده دارند و از آینده می هراسند .
ج . نگرش پویا و سازنده . این گونه اولیا نسبت به نیازهای فرزندان خویش در مراحل مختلف رشد حساس هستند . لذا ، سعی می کنند با راهنمایی های سازنده ی خود به نیازهای نوجوان و معاشرت با دوستانش توجه کنند تا بتوانند زمینه رشد وی را فراهم سازند . نگرش این گونه والدین در مورد تاثیرات دوستان وهمسالان واقع گرایانه و مثبت است ، ولی در عین حال ، سعی می کنند با به کارگیری روش هایی ، احتمال تاثیر نامطلوب در معاشرت را به حداقل برسانند . نوجوانان متعلق به چنین خانواده هایی از عزت نفس لازم در معاشرت با همسالان برخوردارند و به جای تاثیرپذیری صرف و مسئله دار از دوستان و همسالان ، به عنوان رهبر و الگو مورد پذیرش همگان قرار می گیرند . به طور کلی گروه دوستان و همسالان یکی از مهمترین عوامل مؤثر در رشد و تکامل شخصیت نوجوانان به شمار می آید . سلطانی ( 1380 ) از قول موریس دبس می گوید ، دوستی های دوران بلوغ و نوجوانی باعث تجاربی می شود که در توسعه ی شخصیت نوجوان نقش مهمی دارند . این تجارب باعث دوستی های عاقلانه تری در دوره بزرگسالی می شود ، دوستی هایی که بر اساس علاقه و اعتماد متقابل استوار است .
د . نگرش متزلزل و تخریبی . این گونه اولیا دارای نوعی بلاتکلیفی در ارائه واکنش ها به فرزندان خود هستند . اولیای این گونه خانواده ها قادر به ایفای نقش مطلوب نیستند ، تعارضات فکری اولیا باعث به وجود آمدن چنین وضعیتی می شود . لذا میزان آزادی ها یا میزان محدودیت های پیش بینی شده برای نوجوان با انتظارات رشدی و طبیعی آن ها در این دوره تناسب ندارد و همین امر باعث به وجود آمدن اختلافاتی بین نوجوان با والدینشان می شود . چنین اختلافاتی موجب می شود تا نوجوان با دوستانش بیشتر معاشر شود و مقاومت شدیدتری در مقابل اولیا از خود نشان دهد و گاهی نیز با پیروی از الگوی خاصی والدین را به تسلیم وا می دارد ولی همسالان خود را به عنوان رهبر و الگو مورد پذیرش قرار می دهد ( سلطانی ، 1380 ) .
[1]-Birch
[2]-Lade
[3]-Pianta
[4]- Gibson Warsh
[5]- Mark Stirom
[6]-Adjustment
[7]-Cooper Smith
[8]-Okoon
[9]-Adolescence
[10]-Cantti
[11]-Levy
[12]-Roopnarine
[13]-Church
[14]-Rice
[15]-Felner
[16]-Ge
[17]-Clark
[18]-Shek
[19]-Marmer & Harris
[20]-Capllan
[21]-Fingerman
[22]-Ellichson
[23]-Saner
[24]-Trusty
[25]-Johnson
[26]-Nelson
[27]-Roger
[28]-Dudley
[29]-Amat
[30]-Bowen
[31]-Chapman
[32]-Granefski