به نظر لابووی-ویف در اوایل بزرگ سالی) تفکر انتزاعی[2] (عمل گرایانه[3]،یعنی ابزاریبرای حل کردن مشکلات،واقعی میشود.لابووی- ویف درباره ی رشد استدلال در زمینه ی هیجان نیز تحقیق کرده است. او معتقد است افراد سالخورده و اهایی که از لحاظ روانی پخته هستند، از احساسات خود بیشتر خبر دارند. انها در نتیجه فکر کردن به تجربیات زندگی و استفاده از راهبردهای مقابله ای که سر شار از اگاهی هیجانی است ، واکنش های هیجانی را به صورت پیچیده تری توصیف میکنند. برای مثال،در یک تحقیق مشخص شد عصبانیت و غمگینی فنی تر عمل میکنند.مثلا میگفتند:<آدرنالیم بالا بود>. یا <ضربان قلبم تند شده بود>و در ضمن انها میگفتند که چگونه باید احساس میکردند نه اینکه چه احساسی داشتند.در مقابل سالخوردگان در توصیف تجربیات شخصی،جنبه های ذهنی و عینی هیجان را با هم ترکیب میکردند. یک نمونه اینگونه گفته بود:<قلبم میدرخشید و نور خورشید را در ان احساس میکردم هنگام ازدواج،شمعها در حال بر افروختن بودندو….>فراست و هوشمندی هیجانی سالخوردگان به انها کمک میکند تا تعبیرهای هیجانی را از جنبه های عینی موقعیتها به نحوی کار امدتر از جوانان ، تفکیک کنند. در نتیجه راهبردهای مقابله کردن انها معمولا به این صورت است که قبل از تصمیم گیری درباره ی یک اقدام ، باید مطمئن شوند تمایلات انها کاملا درک شده است.(شجاعی،1378.).سالخوردگان دوره های تعمق شدید نیز داشته اندو بهتر میتوانند رویدادهای ناگوار را با نگرشی مثبت تعبیر کنند. یعنی عواملی میتوانند به خویشتن پذیری جدا نشدنی از انسجام من کمک کنند. در مجموع دست اورد روانی – اجتماعی مهم در اواخر زندگی ،خیره شدن در پردازش اطلاعات هیجانی و پرداختن به خود گردانی هیجانی است.(شجاعی،1378).
.نظریه رابرت باتل[4]ردرمورد سالمندان:
وقتی که به سالخوردگان فکر میکنیم اغلب انها را طوری در نظر میگیریم که به یاد گذشته ها هستند به طوری که خاطراتی درباره ی افراد و رویدادهای گذشته خود نقل میکنند. و افکار و احساسات همراه با انها را بر زبان می اورند.در حقیقت تصویر سالخوردگان به صورت افرادی که به یاد گذشته هستند به قدری فراگیر است که در بین کلیشه های منفی پیری قرار میگیرد . دیدگاه رایج این است که سالخوردگان برای گریختن از واقعیت های اینده نزدیک و نزدیک بودن به مرگ در گذشته زندگی میکنند.پژوهشگران هنوز کاملا نمی دانند چرا سالخوردگان بیشتر از جوانان از گذشته یاد میکنند ولی نظریه وپژوهش فعلی حاکی از ان است که اندیشیدن به گذشته میتواند مثبت و انطباقی باشد. به عقیده رابرت باتلراغلب سالخوردگان به عنوان بخشی از دستیابی به انسجام من ،جلوگیری از یاس و نا امیدی ،پذیرفتن پایان عمربه مرور زندگی میپردازند.دیدگاهای باتلر به قدری با نفوذ شده است که خیلی از درمان گران،سالخوردگان را ترغیب میکنند برای مرور زندگی به یاد اوری گذشته ها بپردازند.یاد اوری گذشته باعث رضایت از زندگی میشود.(ساتو اشیدا،.2000).
گرچه مرور کردن زندگی معمولا موجب خود اگاهی و عزت نفس می شود ولی خیلی از سالخوردگان وقت زیادی را صرف ارزیابی گذشته خود نمی کنند. عوامل متعددی خاطرات رویدادهای دور را تیره میکنند که شخصیت،تجربیات بعدی زندگی،زمان و ماهیت خود رویدادهااز جمله انها هستند.سالخوردگان مایوس به احتمال زیاد ، رویدادهای ناگوار گذشته را یاد اوری میکنند و برخی از کمک دیگران به مشخص کردن جنبه های ارزشمند زندگی بهرمند میشوند.(حیدر نیا،.1378).یاد اوری گذشته در سن پیری ،علاوه بر مرور زندگی ، وظایف دیگری نیز بر عهده دارد. سالخوردگان شاید با این علت از گذشته خود یاد میکنند که دیگران اعم از متخصصان خدمات اجتماعی تا نوه ها و برههای کنجکاو از انها میخواهند این کار را انجام دهند. زمانی که سالخوردگان درباره تجربیات گذشته بحث میکنند نیاز های اجتماعی خود از قبیل برقراری روابط دوستی و تایید شدن توسط دیگران را براورده میسازند.
سرانجام اینکه یاد اوری گذشته هم درمورد جوانان و هم سالخوردگان اغلب هنگام انتقال زندگی روی میدهد. (نیکروان فرد،1378.).فرد سالخورده ای که اخیرا” باز نشست شده ،بیوه شده،یا به محل جدیدی نقل مکان کرده است شاید برای حفظ کردن احساس تداوم و پیوند شخصی به گذشته روی اورد. در واقع سالخوردگانی که احساس میکنند زدنگی فعلی شان دستخوش حوادث شده است به دفعات بیشتری از گذشته یاد میکنند تا به این طریق احساس ارزشمندی و هدفمندی را دوباره بازیابند .(ابراهیمی،1378).
.نظریه بازسازی اجتماعی[5] در سالمندان:
این نظریه نیز یکی از نظریه های سالمندی است که به توصیف نقش جامعه در خوپندار سالمندی می پردازد و روشهایی برای خنثی سازی این دوره معیوب پیشنهاد میکند. کای پرس ونبگستون از مدل شکست اجتماعی تدوین شده توسط زوسمان استفاده کردند.تا نشان دهند جامعه ما سبب بیدار شدن تغییرات منفی در خود پنداره افراد سالم میشود . در نظریه چهار مرحله را میتوان شمرد:جامعه ما نقش سالمند را از او میگیرد ، اطلاعات هنجاری و رهنمود های اندکی به او ارائه و او را از گروه های مرجع محروم میکند. به طوری که سالمند این احساس را که چه کسی است و چه نقشی دارد ازدست میدهد. سپس جامعه به عنوان فرد فاقد صلاحیت ومعیوب به او برچسب منفی میزند. جامعه سالمندرا از فرصت کاربرد مهارتهای خود محروم میکند ،و این امر به نوبه خود سبب تحلیل رفتن این مهارت ها میشود.
سالمند این برچسب خارجی را می پذیرد ،با ان عنوان فردی ناپسند همانند سازی می کند و رفتار خود را با انچه از او انتظار میرود تطبیق میدهد و صحنه را برای دوری معیوب اماده میسازد،بر اساس نظریه بازسازیه اجتماعی کایپرس و بنگستون ،افراد میتوانند این نظام را تغییر دهند ودور معیوب سه کنش در درهم شکنند. نخست باید این تفکر را کار منبع اصلی ارزشمندی است ریشه کن کنیم. افراد را بر اسا س منش ،شخصیت و انسانیتشان داوری کرد،دوم اینکه خدمات اجتماعی،مسکن،مراقبتهای بهداشتی و وضعیت مالی سالمندان را باید اصلاح کرد و بالاخره باید برای خود گردانی به سالمندانم قدرت بیشتری بدهیم (نیک روان فرد،1378).
خط مشی ها و برنامه های سیاسی و اجتماعی موثر بر زندگی سالمندان باید توسط خود انان تعیین شود. از این طریق انان میتوانند احساس اعتماد به نفس و خود ارزشمندی بیشتری یافته و به حفظ کارایی و خدمات اجتماعی خود کمک کنند.(دادستان،.1382).
[1] :vif.L.B
[2] : Abstract thinking
[3] : Do something
[4] :batel.R
[5] : Social reconstruction