سلامت رواني و رضايت از زندگي يکي از ویژگیهای فرد سالم است. بنابراين تلاش جهاني در جهت فراهم کردن يک بستر مناسب براي زندگي عاري از بيماري تنها معطوف به پيشگيري و درمان بیماریهایی همچون قلبي، و عفوني و … نمیشود، بلکه علاوه بر سلامت جسماني، توجه ويژه اي به فراهم کردن محيطي آرام جهت آرامش دروني و سلامت رواني افراد معطوف داشته است. با وجود پیشرفتهای سريع در جهت حل مشکلات جسمي انسانها، علم پزشکي هنوز گامي موثر در جهت حل مشکلات روحي- رواني انسانها برنداشته است، اين در حالي است که مشکلات رواني نقش مهمي را در ايجاد بیماریهای جسمي نيز ايفا میکند. دين با مکانیسمهای گوناگون موجب سلامت رواني فرد و جامعه میشود. نمونههایی از سلامت رواني ناشي از دين، وجود اميد، انگيزه و مثبت نگري در دين، ايجاد شبکه حمايتي عاطفي و اجتماعي، دادن پاسخ روشن و قاطع به مفهوم خلقت، جهان و زندگي، تبيين و تعريف لذت بخش و معقول از رنج، درد و محروميت و مکانیسمهای بسيارِ ديگر. به طورکلي تاثير دين و باورهاي ديني در سلامت فرد و جامعه بسيار پراهميت است. مطالعات انجام شده حاکي از آن است که میتوان در گرو اعتقادات و اعمال صالح و اخلاقي پسنديده به يک آرامش رواني دست يافت و انسان معتقد را به يک انسان سرزنده و بشّاش که هميشه در حال تلاش و تکاپوست در میآورد، در ارتباط با جامعه خود است و در هر زمينه فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي سعي بر آن دارد که با توجه به تواناییهای خودش بهترين باشد. ارتقاي سلامتي افراد جامعه يکي از مهمترین مسائل اساسي هر کشور، ارتقاي سلامتي افراد آن جامعه است که بايد از ابعاد مختلف از جمله رواني مورد توجه قرار گيرد. وظيفه اصلي بهداشت رواني تأمين سلامت فکر و روان افراد جامعه است. طبق تعريف سازمان جهاني بهداشت بهداشت رواني در مفهوم کلي بهداشت جاي میگیرد و بهداشت يعني توانايي کامل براي ايفاي نقشهاي اجتماعي، رواني و جسمي، بهداشت تنها نبود بيماري نيست. (گنجي، 1382).
بنابراين بهداشت رواني علمي است براي بهزيستي، رفاه جتماعي و سازش منطقي يا پيشامدهاي زندگي که تمام زواياي زندگي از محيط خانه تا مدرسه، دانشگاه، محيط کار و نظاير آن را میگیرد. امروزه با وجود پیشرفتهای علمي چشمگير که در زمینههای روانپزشکي و روان درماني به وجود آمده است ملاحظه میگردد که بعضي از صاحب نظران برجسته نياز به نقش، اهميت و ضرورت دين نيز در بهداشت رواني و روان درماني تأکيد فراوان داشتهاند و عقيده دارند که اعتقادات مذهبي و توکل به خدا موجب تسکين و بهبودي سریعتر آلام و مشکلات رواني میشود. در قرآن در سوره مباركه فتح میخوانیم: «هوالذي انزل السكينه في قلوب المؤمنين ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم..؛ اوكسي است كه آرامش را در دلهای مؤمنان نازل كرد تا ايماني به ايمانشان بيفزايند…» اولين برداشتي كه صورت میگیرد اين است كه بدون ايمان، آرامش روحي و رواني وجود ندارد.
يا حداقل اينگونه میتوان گفت كه يكي از عوامل ايجاد آرامش دارا بودن ايمان به خدا هست. به تعبير علامه طباطبايي «ظاهراً مراد از سكينت در اين آيه آرامش و سكون نفس و اطمينان آن، به عقائدي است كه به آن ايمان آورده و لذا نزول سكينت را اين دانسته كه «ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم» تا ايماني بر ايمان سابق بيفزايند. پس معناي آيه اين است كه: خدا كسي است كه ثبات و اطمينان را لازمه مرتبه اي از مراتب روح است در قلب مؤمن جاي داد تا ايماني كه قبل از نزول سكينت داشته بيشتر و کاملتر شود.» (عسگري، 1386)
پيرامون اهميت مذهب بر سلامت رواني میتوان به سخن بنيامين راش به عنوان پدر علم روانپزشکي اشاره کرد. او اظهار میدارد که نقش مذهب در سلامت رواني انسان همانند اکسيژن براي تنفس است. (کرمي و همکاران، 1385)
2-3-4- تاثير دين و باورهاي مذهبي در بهداشت رواني
امروزه بيش از هر زمان ديگر نيازمند تفکر و انديشه در باب تأثيرگذاري تقيّدات ديني بر تمامي امور انساني به ويژه مسايل عاطفي و روحي هستيم. امرزه بسياري از انديشمندان و صاحبنظران بر اين باورند که مذهب تاثير انکارناپذيري بر سلامت روح و جسم و ديگر ابعاد زندگي بشر دارد.
کارل گوستاو يونگ میگوید: «من صدها تن از بيماران را معالجه و درمان کردهام. از ميان بيماراني که در نيمه عمر خود 35 سالگي به بعد به سر میبرند حتي يک بيمار را نيز نديدم که اساساً مشکلش نياز به يک گرايش ديني در زندگي نباشد. به جرأت میتوانم بگويم که تک تک آن ها به اين دليل قرباني بيماري رواني شده بودند که آن چيزي را که اديان موجود در هر زماني به پيروان خود میدهند، نداشتند و فرد فرد آن ها، تنها وقتي که به دين و دیدگاههای ديني بازگشته بودند به طور کامل درمان شدند.» (بوترابي، 1386)
اما برخي از نظريه پردازان روانشناسي نظر ديگري دارند. فرويد در نامه اي به يونگ در سال 1910 مینویسد: من از اعماق وجود خود تنها به يک چيز میتوانم اطمينان کنم، عميقاً بر اين باورم که تمامي شالوده نياز انسان به دين، بر درماندگي خردسالانه او قرار دارد. نوع بشر پس از تولد دنياي بدون پدر و مادر را نمیتواند تحمل کند و براي خود، خداي عادل و طبيعت دلپذير، اين دو بدترين دروغ انساني را که میتوانست تصور کند، بنا مینهد. فرويد به شدت معتقد بود که نيروي مخالفتهای او در برابر دين، در ويژگي علمي آن ها نهفته است و مجادلات او در برابر دين، بدان جهت نيرومندند که دين دقيقاً همان علائم بيماري روان آزردگي را از خود نشان میدهد که علم روان تحليل گري از طريق فرآيند پژوهش تجربي به دست آورده است. (پالمر، 2010)
در پژوهشي که اخيراً توسط محمدي و مهرابي زاده انجام گرفته ارتباط بين نگرش مذهبي با مکان کنترل بررسي شده است. مکان کنترل، بيانگر آن است که فرد حوادث زندگي خود را به تا چه حد به عوامل بيروني (مانند شانس، تصادف افراد ديگر، سرنوشت، قضا و قدر و ديگر نيروهاي بيروني) يا عوامل دروني (مانند گرایشهای شخصي، توانمندي يا کوشش دروني نسبت میدهد. در حالت اول به مکان کنترل بيروني و در مورد دوم دروني اطلاق میشود. (محمدي و مهرابي زاده، 1385)
2-3-5- مقابلههای ديني و سلامت رواني
شیوههای مقابله، تواناییهای شناختى و رفتارى هستند كه توسط فرد در معرض استرس به منظور كنترل نيازهاى خاص درونى و بيرونى كه فشارآور بوده و فراتر از منابع فردى میباشند، به كار گرفته میشوند. در همين راستا مقابله دينى به عنوان روشى كه از منابع دينى مانند دعا، نيايش، توكل و توسل به خداوند و… براى مقابله استفاده میکند، تعريف شده است. یافتههای اخير نشان دادهاند، از آن جا كه اين نوع مقابلهها هم به عنوان منبع حمايت عاطفى و هم وسيله اى براى تفسير مثبت حوادث زندگى هستند و میتوانند به كارگيرى مقابلههای بعدى را تسهيل نمايند، از اين رو به كارگيرى آن ها براى بيشتر افراد مفيد است. دين به طور اعم ارتباط انسان با خالق هستي و اعتقاد به حضور دائم او، میتواند در ايجاد بهداشت رواني و درمان بیماریهای رواني تأثير بسزايي داشته باشد. داشتن معني و هدف در زندگي، احساس تعلق داشتن در زندگي به منبعي والا و اميدواري به کمک و ياري خداوند در شرايط مشکل زاي، برخورداري از حمایتهای اجتماعي و … همگي از جمله منابعي هستند که افراد متدين با برخورداري از آن ها میتوانند در مواجهه با حوادث فشارزاي زندگي آسيب کمتري را متحمل شوند. (هينز و همكاران، 1991).
بي پناهي، احساس بي کسي و پوچي که در بيشتر اختلالهای رواني به چشم میخورد، در اعتقاد به وجود يک، حامي مقتدر و پناه دهندده که مصدر نیکیها و کارهاي خير است رگ میبازد و در بالا بردن بهداشت رواني او موثر است. (قريشي راد، فخرالسادات، 1385).
در تحقيق ديگري که توسط پالوما و پندلتون در مورد نقش مذهب در سلامت روان انجام شد، مشاهده گرديد که اعتقادات مذهبي و نماز خواندن ارتباط قوي و مستقيمي با احساس رضايت کامل از زندگي دارند (کرمي و همکاران، 1385).