ايران در آستانه ميلاد مهدي ( 255 هجري )، پنجره ها را به سوي استقلال سياسي گشوده بود. دشوارترين دوران پس از فتح ايران ( 41 – 132 هجري ) ، مقارن خلافت و استبداد ديني امويان بود، که غير عرب، به ويژه ايرانيان که اسلام پيامبر و علي را، عاشقانه پذيرفته و از آن جانبداري مي کردند را دشمن خود تلقي مي نمودند.
دو قرن از فرو پاشي سياست و حکومت ساسانيلن و موبدان زراند و تزويد گر زرتشتي مي گذشت. در اين زمان ، نبوغ ايراني در پرتو عدالت خواهي سياسي اسلام و معنويت متعالي تعليم پيامبر و حقيقت طلبي علي و آل علي چنان شگفت که هنوز پرسش انگيز است به راستي چه شد که ايرانيان اين گونه در عرصه هاي گوناگون علمي و علمي ، سرآمد ديگر ملت ها شدند و معمار فرهنگ و تمدن نوين گشتند؟ مي توان اظهار داشت که ايران به لحاظ سياسي و نيز فرهنگي ، موقيعت و اعتبار ويژه اي در آن روزگار، در جهان اسلام ، به دست آورده بود وکمترجامعه وقوم وملتي را مي شناسيم که اين اندازه پيش رفته باشد وبه تعبيراستاد مطهري : « دوقرن خروش ونشاط وجنبش ونغمه وسخن )) فراهم آورده باشد.
استقلال سياسي ايرانيان درسده سوم هجري ، بي گمان ازپشتوانه هاي فرهنگي وفکري وعقيدتي درپرتوآزادي واسلام وشورونشاط وخلاقيت ايراني ، بهره جسته بود ونمايندگان روح ايراني ومسلماني ، حتي در فتح اسپانيا و گشودن دروازه هاي غرب و نقش کليدي داشتن تجديد حيات غريبان ، حضور زنده و زاينده اي به هم رسانده بودند.
عراق و حجاز:
نبايستي از اين نکته غفلت ورزيد که رويکرد خلاقت عباسيان پس از مامون عباس به ترکان و راندن ايرانيان ، و نيز تعصب و هراس و کينه توزي با خاندان پيامبر و محاصره اهل بيت و بيمناک بودن از فرو پاشي خلافت با تولد مردي از نسل پيامبر روي هم رفته، انزوا و ضعف و تزلزل ارکان حکومت نامشروع شان را به نمايش مي گذارد. قيام هاي چندي در عراق صورت گرفت، برخي از سوي علويان و بعضي به تحريک وفريب طالبان قدرت که بدان خواهيم رسيد. در جمع بندي مي بايست گفت که اين خيزش و آشوب ها ، خبر از فساد سياسي و اقتصاد حاکم مي داد، که ميان در باور جامعه ، شکاف رژفي افکنده بود. و اين، طبيعت سلطه هاي جابرانه و بيگانه با ارده و خواست همگاني است، که منفعت جويي و فزوني طلبي در قدرت و ثروت، آنان را به سراشيبي سقوط فرو مي افکند.
سياست آن روز عباسيان ، حمايت جهان اسلام ، به ويژه ايرانيان در خراسان ، مازندران و آذربايجان را ،به عنوان پشتوانه و اعتبار خلاقت، در پي نداشت ، از اين رو ، چاره انديشي خلفا ، هانا گرايش به عضو ترک بود، که آن هم ديري نپاييد که بيش و کم تلخ کامي اي براي مردم و حکومت به بار آورد . از خلاقت معتصم عباسي ( 218 – 227 ) به بعد، دارالخلافه از بغداد به شهر سامرا انتقال يافت. قيام هايي که در عراق و همچنين در حجاز و ايران و مصره نگراني خلفاي عباسي را پديد آورد، ميان سال هاي 250 – 279 هجري به وقوع پيوست. يعني پس از قتل متوکل عباسي ( 247 ه . ق ) البته در دوره معتصم عباسي ( 218 – 227 ه .ش ) قيام محمد بن قاسم در طالقان صورت گرفت و پيش از آن محمد بن صالح ، در سويقه، نزديک مدينه، برمتوکل خروج نموده بود.
سوريه
مهم تر از همه شورش احمد بن عيسي شيخ بود که پدرش ولايت فلسطين و اردن را داشت و چون مرد، احمد برد مشق تسلط يافت ( 255 هجري) و ماليات به بغداد نداد و مي خواست با بهره گرفتن از آشفتگي هايي که در پايتخت خلافت بود بر همه شام مسلط شود و به مصر دست اندازي کند.
آندلس ( اسپانيا)
آندلس در سال 92 هجري / 711 ميلادي به دست مسلمين فتح شد در سال 240 هجري ميان مسلمانان و مسيحيان جنک سختي در گرفت. در حکومت ابو عبدالله محمد …. به گفته بعضي از مورخان از دو طرف بيست هزار نفر کشته شدند و اين درگيري ها تا سال هاي 241 و245 و 251 هجري ، ادامه يافت.
اوضاع سياست جهان اسلام، در آستانه ميلاد مهدي (عج) آن گونه که از تاريخ پيداست ، نشان مي دهد که خلافت ، اعتبار و فداست پيشبين خود را به دليل خودکامگي و زير پاي نهادن آرمان ها و اسلام ستيزي و ناديد. انگاشتن مردم و ملت هايي که در قلمرو فتوحات مسلمانان، مي زيستند، از دست داده بوده و ديگر توان رويا رويي با انديشه ها و اراده هاي حق طلبانه را نداشت . از اين رو توسل به زور خشونت و فريب و تفرقه افکني در صفوف مومنان و مبا رزان و گستردن سايه شوم حکومت پليسي و وحشت آفريني و گسستن پيوند معنوي امام و امت، شيوه نوين سياسي عباسيان شمرده مي شد.