مفهوم سود،هردوگروه درآمدعملياتي و درآمدغيرعملياتي را دربر مي گيرد. درآمدعملياتي عبارت ازدرآمدي است كه ازفعاليت هاي اصلي ومستمر واحدتجاري حاصل ميگرددوباعناوين مختلفي ازقبيل فروش،حق الزحمه،سودتضمين شده،سودسهام وحق امتيازمورداشاره قرارمي گيرد(استانداردهاي حسابداري ايران، 1387).
مفهوم سود عملیاتي بر اندازه گیری کارایی واحد تجاری تأکید دارد و آن را کانون توجه قرار میدهد. در محاسبه سود عملیاتي تأکید بر اصطلاح «عملیاتی» است. بدين معني که تغییرات مربوط، تنها از عملیات اصلی ناشی می شود و به این ترتیب، مقایسه آن با عملیات دیگر امکان پذیر می گردد. درضمن کارایی نسبی مدیریت نیز بهتر آشکار می شود. اگرچه فعالیتهای غیرعملیاتی نیز تحت تأثیر کارایی مدیریت قرار می گیرد، اما تعیین استانداردهایی که بتوان نتایج حاصل را با آن مقایسه کرد، مشکل است. به هرصورت حداقل کاری که می توان انجام داد تفکیک فعالیتهای عملیاتی و غیرعملیاتی از یکدیگر است. ضمن اینکه اغلب پیشنهاد شده است که فعالیتهای غیرعملیاتی بطور جداگانه گزارش شوند، زیرا ماهیت مکرر ندارند. در اين ارتباط چنانچه اقلام غیرمکرر ناشی از عملیات اصلی باشند، سود عملیاتی باید این اقلام را نیز دربرگیرد تا معیار مناسبی را برای سنجش توان سودآوری و پیش بینی و ارزیابی روند سود فراهم کند.طرفداران مفهوم سود عملیاتي بر این باورند سود خالص گزارش شده براساس این مفهوم، برای انجام مقایسه بین دوره ها و میان واحدهای انتفاعی مختلف و همچنین پیش بینی مناسب تر است. علاوه بر این اگرچه طبقه بندی اقلام عملیاتی و غیرعملیاتی مشکل است، اما حسابداران باتجربه می توانند این تفکیک را بهتر انجام دهند. از سوی دیگر، به رغم تأکید تحلیلگران مالی بر رقم یگانه سود خالص، افشای اقلام عملیاتی و غیرعملیاتی حائز اهمیت بسیاری می باشد. بنابراین اگر قرار بر استناد بر یک رقم سود باشد، به نظر طرفداران مفهوم سود عملياتي، سود خالص عملیات جاری معیار مناسب تری برای ارزیابی عملکرد جاری محسوب می شود(صفرپور و صفرپور، 1387).علاوه بر درآمدهاي عملياتي، درآمدهاي ديگري نيز وجود دارد دراثرفعالیتها وعملیات فرعی وجانبی شرکت ایجاد می شودودر صورت سودو زیان متداول نیز،پس ازسودعملیاتی گزارش می گردد. میزان تکرارپذیري وپایداري ونیز میزان محتواي اطلاعاتی ایندسته ازدرآمدهاکه جزءغیرعملیاتی سودراتشکیل می دهند، موضوعی است که مورداختلاف نظراندیشمندان حسابداري وموردسؤال استفاده کنندگان اطلاعات حسابداري واقع شده است. ماهیت غیرعملیاتی این اقلام،همواره باعث ایجادپرسش هاوابهام هاي زیادي پیرامون سایرویژگیهاي این اقلام،مانند پایداربودن آنها،مربوط بودن آنهابه سودهاي آتی و نیزمربوط بودن آنها به ارزش بازارشرکت،گشته است (ايزدي نيا و دري، 1389).
2-5. دستکاری سود[1]
بریتون و استولوی[2] (2000)، دستکاری حسابها را به این صورت تعریف نموده اند:استفاده از بصیرتهای مدیریتی به منظور انتخاب روش های حسابداری یا طراحی معاملات، بطوریکه بر امکان انتقال ثروت میان شرکت و جامعه (هزینه های سیاسی)، فراهمکنندگان وجوه (هزینه سرمایه) و یا مدیران (طرحهای پاداش) اثر کند. در انتقال ثروت میان شرکت و جامعه و همچنین شرکت و فراهمکنندگان وجوه، شرکت از انتقال ثروت نفع میکند ولی در انتقال ثروت میان شرکت و مدیران، مدیران به نفع خود و به ضرر شرکت عمل میکنند.اعمال مناسب الزامات استانداردهای حسابداری همراه با افشای اطلاعات اضافی درصورت لزوم، منجر به ارائه صورتهای مالی به نحو مطلوب می شود و درصورتیکه مدیران بااستفاده از بصریتهای مدیریتی، در چارچوب اصول پذیرفته شده حسابداری به دستکاری حسابها دست بزنند، ارائه صورتهای مالی منصفانه نخواهد بود. اگر این دستکاری ها با نقض اصول پذیرفته شده حسابداری صورت گیرد، تقلب محسوب می شود (زمانی، 1388). در نگاره 2-1 چارچوبی را که بریتون و استولوی (2000) برای طبقه بندی انواع دستکاری در حسابها ارائه داده اند ارائه شده است. این چارچوب بر این اصل بنیادی بنا نهاده شده است که اطلاعات مالی تأثیر عمده ای بر کاهش هزینه های تأمین مالی شرکت دارند. این کاهش منوط به بهبود تصور سرمایه گذاران از ریسک شرکت است(مشایخی و همکاران، 1384).
دستكاري سود عبارت است از تغيير دادن سود توسط مديران به شكل آگاهانه و با مقاصد خاص. حسابها با اين هدف دستكاري مي شوند كه تصور بازار از ريسك شركت را تحت تاثير قرار دهند. در مدل ارائه شده توسط بریتون و استولوی (2000) ريسك به دو بخش متفاوت تقسيم شده است. اولين بخش ريسك با پراكندگي بازده مرتبط است و با سود هر سهم اندازه گيري مي شود. دومين بخش متناظر با ساختار مالي شركت است و با نسبت بدهي به دارايي سنجيده مي شود.چارچوبي كه آنها ارائه داده اند. فعاليت هاي مربوط به دستكاري حساب ها را در ارتباط با اين دو جنبه از ريسك طبقه بندي مي كند.
نگاره 2-1. چهارچوبی برای طبقه بندی انواع دستکاری در حسابها
2-6.
[1]Income manipulation
Breton and Stolowy[2]
انواع سود: درآمد عملياتي در مقابل درآمد غيرعملياتي
مفهوم سود،هردوگروه درآمدعملياتي و درآمدغيرعملياتي را دربر مي گيرد. درآمدعملياتي عبارت ازدرآمدي است كه ازفعاليت هاي اصلي ومستمر واحدتجاري حاصل ميگرددوباعناوين مختلفي ازقبيل فروش،حق الزحمه،سودتضمين شده،سودسهام وحق امتيازمورداشاره قرارمي گيرد(استانداردهاي حسابداري ايران، 1387).
مفهوم سود عملیاتي بر اندازه گیری کارایی واحد تجاری تأکید دارد و آن را کانون توجه قرار میدهد. در محاسبه سود عملیاتي تأکید بر اصطلاح «عملیاتی» است. بدين معني که تغییرات مربوط، تنها از عملیات اصلی ناشی می شود و به این ترتیب، مقایسه آن با عملیات دیگر امکان پذیر می گردد. درضمن کارایی نسبی مدیریت نیز بهتر آشکار می شود. اگرچه فعالیتهای غیرعملیاتی نیز تحت تأثیر کارایی مدیریت قرار می گیرد، اما تعیین استانداردهایی که بتوان نتایج حاصل را با آن مقایسه کرد، مشکل است. به هرصورت حداقل کاری که می توان انجام داد تفکیک فعالیتهای عملیاتی و غیرعملیاتی از یکدیگر است. ضمن اینکه اغلب پیشنهاد شده است که فعالیتهای غیرعملیاتی بطور جداگانه گزارش شوند، زیرا ماهیت مکرر ندارند. در اين ارتباط چنانچه اقلام غیرمکرر ناشی از عملیات اصلی باشند، سود عملیاتی باید این اقلام را نیز دربرگیرد تا معیار مناسبی را برای سنجش توان سودآوری و پیش بینی و ارزیابی روند سود فراهم کند.طرفداران مفهوم سود عملیاتي بر این باورند سود خالص گزارش شده براساس این مفهوم، برای انجام مقایسه بین دوره ها و میان واحدهای انتفاعی مختلف و همچنین پیش بینی مناسب تر است. علاوه بر این اگرچه طبقه بندی اقلام عملیاتی و غیرعملیاتی مشکل است، اما حسابداران باتجربه می توانند این تفکیک را بهتر انجام دهند. از سوی دیگر، به رغم تأکید تحلیلگران مالی بر رقم یگانه سود خالص، افشای اقلام عملیاتی و غیرعملیاتی حائز اهمیت بسیاری می باشد. بنابراین اگر قرار بر استناد بر یک رقم سود باشد، به نظر طرفداران مفهوم سود عملياتي، سود خالص عملیات جاری معیار مناسب تری برای ارزیابی عملکرد جاری محسوب می شود(صفرپور و صفرپور، 1387).علاوه بر درآمدهاي عملياتي، درآمدهاي ديگري نيز وجود دارد دراثرفعالیتها وعملیات فرعی وجانبی شرکت ایجاد می شودودر صورت سودو زیان متداول نیز،پس ازسودعملیاتی گزارش می گردد. میزان تکرارپذیري وپایداري ونیز میزان محتواي اطلاعاتی ایندسته ازدرآمدهاکه جزءغیرعملیاتی سودراتشکیل می دهند، موضوعی است که مورداختلاف نظراندیشمندان حسابداري وموردسؤال استفاده کنندگان اطلاعات حسابداري واقع شده است. ماهیت غیرعملیاتی این اقلام،همواره باعث ایجادپرسش هاوابهام هاي زیادي پیرامون سایرویژگیهاي این اقلام،مانند پایداربودن آنها،مربوط بودن آنهابه سودهاي آتی و نیزمربوط بودن آنها به ارزش بازارشرکت،گشته است (ايزدي نيا و دري، 1389).
2-5. دستکاری سود[1]
بریتون و استولوی[2] (2000)، دستکاری حسابها را به این صورت تعریف نموده اند:استفاده از بصیرتهای مدیریتی به منظور انتخاب روش های حسابداری یا طراحی معاملات، بطوریکه بر امکان انتقال ثروت میان شرکت و جامعه (هزینه های سیاسی)، فراهمکنندگان وجوه (هزینه سرمایه) و یا مدیران (طرحهای پاداش) اثر کند. در انتقال ثروت میان شرکت و جامعه و همچنین شرکت و فراهمکنندگان وجوه، شرکت از انتقال ثروت نفع میکند ولی در انتقال ثروت میان شرکت و مدیران، مدیران به نفع خود و به ضرر شرکت عمل میکنند.اعمال مناسب الزامات استانداردهای حسابداری همراه با افشای اطلاعات اضافی درصورت لزوم، منجر به ارائه صورتهای مالی به نحو مطلوب می شود و درصورتیکه مدیران بااستفاده از بصریتهای مدیریتی، در چارچوب اصول پذیرفته شده حسابداری به دستکاری حسابها دست بزنند، ارائه صورتهای مالی منصفانه نخواهد بود. اگر این دستکاری ها با نقض اصول پذیرفته شده حسابداری صورت گیرد، تقلب محسوب می شود (زمانی، 1388). در نگاره 2-1 چارچوبی را که بریتون و استولوی (2000) برای طبقه بندی انواع دستکاری در حسابها ارائه داده اند ارائه شده است. این چارچوب بر این اصل بنیادی بنا نهاده شده است که اطلاعات مالی تأثیر عمده ای بر کاهش هزینه های تأمین مالی شرکت دارند. این کاهش منوط به بهبود تصور سرمایه گذاران از ریسک شرکت است(مشایخی و همکاران، 1384).
دستكاري سود عبارت است از تغيير دادن سود توسط مديران به شكل آگاهانه و با مقاصد خاص. حسابها با اين هدف دستكاري مي شوند كه تصور بازار از ريسك شركت را تحت تاثير قرار دهند. در مدل ارائه شده توسط بریتون و استولوی (2000) ريسك به دو بخش متفاوت تقسيم شده است. اولين بخش ريسك با پراكندگي بازده مرتبط است و با سود هر سهم اندازه گيري مي شود. دومين بخش متناظر با ساختار مالي شركت است و با نسبت بدهي به دارايي سنجيده مي شود.چارچوبي كه آنها ارائه داده اند. فعاليت هاي مربوط به دستكاري حساب ها را در ارتباط با اين دو جنبه از ريسك طبقه بندي مي كند.
نگاره 2-1. چهارچوبی برای طبقه بندی انواع دستکاری در حسابها
2-6.
[1]Income manipulation
Breton and Stolowy[2]
انواع سود: درآمد عملياتي در مقابل درآمد غيرعملياتي
مفهوم سود،هردوگروه درآمدعملياتي و درآمدغيرعملياتي را دربر مي گيرد. درآمدعملياتي عبارت ازدرآمدي است كه ازفعاليت هاي اصلي ومستمر واحدتجاري حاصل ميگرددوباعناوين مختلفي ازقبيل فروش،حق الزحمه،سودتضمين شده،سودسهام وحق امتيازمورداشاره قرارمي گيرد(استانداردهاي حسابداري ايران، 1387).
مفهوم سود عملیاتي بر اندازه گیری کارایی واحد تجاری تأکید دارد و آن را کانون توجه قرار میدهد. در محاسبه سود عملیاتي تأکید بر اصطلاح «عملیاتی» است. بدين معني که تغییرات مربوط، تنها از عملیات اصلی ناشی می شود و به این ترتیب، مقایسه آن با عملیات دیگر امکان پذیر می گردد. درضمن کارایی نسبی مدیریت نیز بهتر آشکار می شود. اگرچه فعالیتهای غیرعملیاتی نیز تحت تأثیر کارایی مدیریت قرار می گیرد، اما تعیین استانداردهایی که بتوان نتایج حاصل را با آن مقایسه کرد، مشکل است. به هرصورت حداقل کاری که می توان انجام داد تفکیک فعالیتهای عملیاتی و غیرعملیاتی از یکدیگر است. ضمن اینکه اغلب پیشنهاد شده است که فعالیتهای غیرعملیاتی بطور جداگانه گزارش شوند، زیرا ماهیت مکرر ندارند. در اين ارتباط چنانچه اقلام غیرمکرر ناشی از عملیات اصلی باشند، سود عملیاتی باید این اقلام را نیز دربرگیرد تا معیار مناسبی را برای سنجش توان سودآوری و پیش بینی و ارزیابی روند سود فراهم کند.طرفداران مفهوم سود عملیاتي بر این باورند سود خالص گزارش شده براساس این مفهوم، برای انجام مقایسه بین دوره ها و میان واحدهای انتفاعی مختلف و همچنین پیش بینی مناسب تر است. علاوه بر این اگرچه طبقه بندی اقلام عملیاتی و غیرعملیاتی مشکل است، اما حسابداران باتجربه می توانند این تفکیک را بهتر انجام دهند. از سوی دیگر، به رغم تأکید تحلیلگران مالی بر رقم یگانه سود خالص، افشای اقلام عملیاتی و غیرعملیاتی حائز اهمیت بسیاری می باشد. بنابراین اگر قرار بر استناد بر یک رقم سود باشد، به نظر طرفداران مفهوم سود عملياتي، سود خالص عملیات جاری معیار مناسب تری برای ارزیابی عملکرد جاری محسوب می شود(صفرپور و صفرپور، 1387).علاوه بر درآمدهاي عملياتي، درآمدهاي ديگري نيز وجود دارد دراثرفعالیتها وعملیات فرعی وجانبی شرکت ایجاد می شودودر صورت سودو زیان متداول نیز،پس ازسودعملیاتی گزارش می گردد. میزان تکرارپذیري وپایداري ونیز میزان محتواي اطلاعاتی ایندسته ازدرآمدهاکه جزءغیرعملیاتی سودراتشکیل می دهند، موضوعی است که مورداختلاف نظراندیشمندان حسابداري وموردسؤال استفاده کنندگان اطلاعات حسابداري واقع شده است. ماهیت غیرعملیاتی این اقلام،همواره باعث ایجادپرسش هاوابهام هاي زیادي پیرامون سایرویژگیهاي این اقلام،مانند پایداربودن آنها،مربوط بودن آنهابه سودهاي آتی و نیزمربوط بودن آنها به ارزش بازارشرکت،گشته است (ايزدي نيا و دري، 1389).
2-5. دستکاری سود[1]
بریتون و استولوی[2] (2000)، دستکاری حسابها را به این صورت تعریف نموده اند:استفاده از بصیرتهای مدیریتی به منظور انتخاب روش های حسابداری یا طراحی معاملات، بطوریکه بر امکان انتقال ثروت میان شرکت و جامعه (هزینه های سیاسی)، فراهمکنندگان وجوه (هزینه سرمایه) و یا مدیران (طرحهای پاداش) اثر کند. در انتقال ثروت میان شرکت و جامعه و همچنین شرکت و فراهمکنندگان وجوه، شرکت از انتقال ثروت نفع میکند ولی در انتقال ثروت میان شرکت و مدیران، مدیران به نفع خود و به ضرر شرکت عمل میکنند.اعمال مناسب الزامات استانداردهای حسابداری همراه با افشای اطلاعات اضافی درصورت لزوم، منجر به ارائه صورتهای مالی به نحو مطلوب می شود و درصورتیکه مدیران بااستفاده از بصریتهای مدیریتی، در چارچوب اصول پذیرفته شده حسابداری به دستکاری حسابها دست بزنند، ارائه صورتهای مالی منصفانه نخواهد بود. اگر این دستکاری ها با نقض اصول پذیرفته شده حسابداری صورت گیرد، تقلب محسوب می شود (زمانی، 1388). در نگاره 2-1 چارچوبی را که بریتون و استولوی (2000) برای طبقه بندی انواع دستکاری در حسابها ارائه داده اند ارائه شده است. این چارچوب بر این اصل بنیادی بنا نهاده شده است که اطلاعات مالی تأثیر عمده ای بر کاهش هزینه های تأمین مالی شرکت دارند. این کاهش منوط به بهبود تصور سرمایه گذاران از ریسک شرکت است(مشایخی و همکاران، 1384).
دستكاري سود عبارت است از تغيير دادن سود توسط مديران به شكل آگاهانه و با مقاصد خاص. حسابها با اين هدف دستكاري مي شوند كه تصور بازار از ريسك شركت را تحت تاثير قرار دهند. در مدل ارائه شده توسط بریتون و استولوی (2000) ريسك به دو بخش متفاوت تقسيم شده است. اولين بخش ريسك با پراكندگي بازده مرتبط است و با سود هر سهم اندازه گيري مي شود. دومين بخش متناظر با ساختار مالي شركت است و با نسبت بدهي به دارايي سنجيده مي شود.چارچوبي كه آنها ارائه داده اند. فعاليت هاي مربوط به دستكاري حساب ها را در ارتباط با اين دو جنبه از ريسك طبقه بندي مي كند.
نگاره 2-1. چهارچوبی برای طبقه بندی انواع دستکاری در حسابها
2-6.
[1]Income manipulation
Breton and Stolowy[2]
انواع سود: درآمد عملياتي در مقابل درآمد غيرعملياتي
مفهوم سود،هردوگروه درآمدعملياتي و درآمدغيرعملياتي را دربر مي گيرد. درآمدعملياتي عبارت ازدرآمدي است كه ازفعاليت هاي اصلي ومستمر واحدتجاري حاصل ميگرددوباعناوين مختلفي ازقبيل فروش،حق الزحمه،سودتضمين شده،سودسهام وحق امتيازمورداشاره قرارمي گيرد(استانداردهاي حسابداري ايران، 1387).
مفهوم سود عملیاتي بر اندازه گیری کارایی واحد تجاری تأکید دارد و آن را کانون توجه قرار میدهد. در محاسبه سود عملیاتي تأکید بر اصطلاح «عملیاتی» است. بدين معني که تغییرات مربوط، تنها از عملیات اصلی ناشی می شود و به این ترتیب، مقایسه آن با عملیات دیگر امکان پذیر می گردد. درضمن کارایی نسبی مدیریت نیز بهتر آشکار می شود. اگرچه فعالیتهای غیرعملیاتی نیز تحت تأثیر کارایی مدیریت قرار می گیرد، اما تعیین استانداردهایی که بتوان نتایج حاصل را با آن مقایسه کرد، مشکل است. به هرصورت حداقل کاری که می توان انجام داد تفکیک فعالیتهای عملیاتی و غیرعملیاتی از یکدیگر است. ضمن اینکه اغلب پیشنهاد شده است که فعالیتهای غیرعملیاتی بطور جداگانه گزارش شوند، زیرا ماهیت مکرر ندارند. در اين ارتباط چنانچه اقلام غیرمکرر ناشی از عملیات اصلی باشند، سود عملیاتی باید این اقلام را نیز دربرگیرد تا معیار مناسبی را برای سنجش توان سودآوری و پیش بینی و ارزیابی روند سود فراهم کند.طرفداران مفهوم سود عملیاتي بر این باورند سود خالص گزارش شده براساس این مفهوم، برای انجام مقایسه بین دوره ها و میان واحدهای انتفاعی مختلف و همچنین پیش بینی مناسب تر است. علاوه بر این اگرچه طبقه بندی اقلام عملیاتی و غیرعملیاتی مشکل است، اما حسابداران باتجربه می توانند این تفکیک را بهتر انجام دهند. از سوی دیگر، به رغم تأکید تحلیلگران مالی بر رقم یگانه سود خالص، افشای اقلام عملیاتی و غیرعملیاتی حائز اهمیت بسیاری می باشد. بنابراین اگر قرار بر استناد بر یک رقم سود باشد، به نظر طرفداران مفهوم سود عملياتي، سود خالص عملیات جاری معیار مناسب تری برای ارزیابی عملکرد جاری محسوب می شود(صفرپور و صفرپور، 1387).علاوه بر درآمدهاي عملياتي، درآمدهاي ديگري نيز وجود دارد دراثرفعالیتها وعملیات فرعی وجانبی شرکت ایجاد می شودودر صورت سودو زیان متداول نیز،پس ازسودعملیاتی گزارش می گردد. میزان تکرارپذیري وپایداري ونیز میزان محتواي اطلاعاتی ایندسته ازدرآمدهاکه جزءغیرعملیاتی سودراتشکیل می دهند، موضوعی است که مورداختلاف نظراندیشمندان حسابداري وموردسؤال استفاده کنندگان اطلاعات حسابداري واقع شده است. ماهیت غیرعملیاتی این اقلام،همواره باعث ایجادپرسش هاوابهام هاي زیادي پیرامون سایرویژگیهاي این اقلام،مانند پایداربودن آنها،مربوط بودن آنهابه سودهاي آتی و نیزمربوط بودن آنها به ارزش بازارشرکت،گشته است (ايزدي نيا و دري، 1389).
2-5. دستکاری سود[1]
بریتون و استولوی[2] (2000)، دستکاری حسابها را به این صورت تعریف نموده اند:استفاده از بصیرتهای مدیریتی به منظور انتخاب روش های حسابداری یا طراحی معاملات، بطوریکه بر امکان انتقال ثروت میان شرکت و جامعه (هزینه های سیاسی)، فراهمکنندگان وجوه (هزینه سرمایه) و یا مدیران (طرحهای پاداش) اثر کند. در انتقال ثروت میان شرکت و جامعه و همچنین شرکت و فراهمکنندگان وجوه، شرکت از انتقال ثروت نفع میکند ولی در انتقال ثروت میان شرکت و مدیران، مدیران به نفع خود و به ضرر شرکت عمل میکنند.اعمال مناسب الزامات استانداردهای حسابداری همراه با افشای اطلاعات اضافی درصورت لزوم، منجر به ارائه صورتهای مالی به نحو مطلوب می شود و درصورتیکه مدیران بااستفاده از بصریتهای مدیریتی، در چارچوب اصول پذیرفته شده حسابداری به دستکاری حسابها دست بزنند، ارائه صورتهای مالی منصفانه نخواهد بود. اگر این دستکاری ها با نقض اصول پذیرفته شده حسابداری صورت گیرد، تقلب محسوب می شود (زمانی، 1388). در نگاره 2-1 چارچوبی را که بریتون و استولوی (2000) برای طبقه بندی انواع دستکاری در حسابها ارائه داده اند ارائه شده است. این چارچوب بر این اصل بنیادی بنا نهاده شده است که اطلاعات مالی تأثیر عمده ای بر کاهش هزینه های تأمین مالی شرکت دارند. این کاهش منوط به بهبود تصور سرمایه گذاران از ریسک شرکت است(مشایخی و همکاران، 1384).
دستكاري سود عبارت است از تغيير دادن سود توسط مديران به شكل آگاهانه و با مقاصد خاص. حسابها با اين هدف دستكاري مي شوند كه تصور بازار از ريسك شركت را تحت تاثير قرار دهند. در مدل ارائه شده توسط بریتون و استولوی (2000) ريسك به دو بخش متفاوت تقسيم شده است. اولين بخش ريسك با پراكندگي بازده مرتبط است و با سود هر سهم اندازه گيري مي شود. دومين بخش متناظر با ساختار مالي شركت است و با نسبت بدهي به دارايي سنجيده مي شود.چارچوبي كه آنها ارائه داده اند. فعاليت هاي مربوط به دستكاري حساب ها را در ارتباط با اين دو جنبه از ريسك طبقه بندي مي كند.
نگاره 2-1. چهارچوبی برای طبقه بندی انواع دستکاری در حسابها
2-6.
[1]Income manipulation
Breton and Stolowy[2]