مدیران برای هموارسازی سود ابزارهای مختلفی در اختیار دارند. روشی که اغلب مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است مدیریت سود با بهره گرفتن از اقلام تعهدی است. مدیر می تواند با شناسایی درآمدهای آتی در سال جاری و یا انتقال هزینه های جاری به سنوات آتی اقدام به مدیریت سود نماید. نوع دوم مدیریت درآمد می تواند با دستکاری در فعالیتهای واقعی اقتصادی همچون تخفیف در قیمت برای بالابردن فروش و یا کاهش هزینه های اختیاری همچون هزینه های تحقیق و توسعه صورت گیرد. سومین ابزار مدیریت سود، که موضوع تحقیق حاضر می باشد، طبقه بندی نادرست اقلام (انتقال اقلام) صورت حساب سود و زیان است. با بهره گرفتن از این ابزار مدیران هزینه های اصلی (بهای تمام شده، هزینه های اداری و توزیع و فروش) را به اقلام دیگر صورت سود و زیان (همچون هزینه های اخراج دسته جمعی کارکنان شاغل در بخشهای فعال واحد تجاری، به هزینه بردن دارائیهای نامشهود خارج از فرایند استهلاک، کمکهای بلاعوض پرداختی، هزینه های غیرمعمول مربوط به مطالبات مشکوک الوصول و کاهش ارزش موجودی مواد و کالا، ذخیره های غیرمعمول برای زیانهای ناشی از پیمانهای بلندمدت، هزینه های جذب نشده ناشی از عدم دستیابی به ظرفیت معمول مورد انتظار و ضایعات غیرعادی) انتقال می دهند. همچنین آنها میتوانند با بهره گرفتن از این روش درآمدهای غیرعملیاتی شرکت را در قالب درآمدهای اصلی آن طبقهبندی نمایند.تحقیقات صورت گرفته عملی بودن انتقال اقلام صورت حساب سود و زیان را تأیید می کنند. پژوهشها نشان میدهد که مدیران به صورت عمدی اقلام صورت سود و زیان را جابه جا کرده تا بر درک و دریافت استفاده کنندگان تأثیر بگذارند (کینی و ترزونت[1]، 1997). این اقلام بیشتر در جابجای سود عملیاتی و سود غیر عملیاتی و همچنین زیان عملیاتی و زیان غیرعملیاتی نمود پیدا می کند چراکه طبقه بندی برخی از درآمدها و هزینه ها در قالب عملیاتی و غیرعملیاتی متأثر ار نگرش ها و تصمیمات مدیریت می باشد.
تغییر طبقهبندی ابزاری بسیار جذاب برای مدیریت سود است. مدیران با بهره گرفتن از این ابزار کم هزینه میتوانند مولفههای صورت حساب سود و زیان را تحت کنترل داشته و طبق پیشبینی های تحلیلگران عمل نمایند این اقدام سود خالص را تغییر نمیدهد، اما می تواند تأثیر مهمی بر انتظارت و تصمیمات سرمایهگذاران و سایر استفادهکنندگان از صورتهای مالی داشته باشد. استفاده از این ابزار مدیریت سود (انتقال هزینه های اصلی به سایر اقلام و انتقال درآمدهای غیرعملیاتی به درآمدهای عملیاتی) دارای مزیت های خاصی است:
اولاً تغییر طبقه بندی سود خالص را تغییر نمی دهد. اگر استفاده کنندگان از صورتهای مالی صرفا بر سود خالص تمرکز می نمودند، تغییر طبقه بندی اقلام بی مورد بود، اما تک تک مولفه های سود برای استفاده کنندگان آگاهی دهنده است و قرارگرفتن اقلام مشابه در یک گروه، تحلیل و پژوهش را برای استفاده کنندگان تسهیل می نماید. در طبقه بندی اقلام در صورت حساب سود و زیان، هرچه مولفه های سود به فروش کالا یا درآمد اصلی شرکت نزدیک تر باشند، دائمی تر هستند که ظاهرا سرمایه گذاران این مسئله را تشخیص داده (لایپ[2]، 1986؛ بردشاو و اسلوان[3]، 2002) و اقلام و مولفه های صورت حساب سود و زیان را به گونه ای متفاوت باهم ارزشیابی میکنند. ثانیا درحالیکه هرسه ابزار مدیریت سود، انتظارات را در قبال عملکرد آتی شرکت بالا می برند، مدیریت اقلام معوقه و دستکاری در فعالیتهای واقعی اقتصادی موجب کاهش درآمد دوره های آتی یا گذشته می شوند، در مقابل، استفاده از ابزار تغییر طبقهبندی این مسئله را در پی ندارد. درصورتیکه مدیر تنها با بهره گرفتن از تغییر طبقهبندی اقدام به مدیریت سود نماید، سود دوره بعد واقعی میباشد. علاوه براین باتوجه به اینکه حسابرسان اکثرا به دنبال علل نوسانات غیرعادی در سود و سایر نسبت ها میباشند، چون سود خالص تغییری ننموده است، حسابرسان کمتر قادر به تشخیص استفاده از این ابزار میباشند.تمرکز یر این ابزار مدیریت سود به دلایلی حائز اهمیت است: اولا هزینه های عملیاتی و غیرعملیاتی ماهیتی کاملاً متفاوت دارند، هزینه های عملیاتی نسبتا پایدارند درحالیکه هزینه های غیرعملیاتی برطبق تعریف غیرعادی و یا غیرمعمول هستند. هزینه های غیرعملیاتی به شدت ناپایدارند و سرمایهگذاران نیز بر همین اساس با آنها برخورد میکنند. به این ترتیب تغییر طبقهبندی بین هزینه های عملیاتی و غیرعملیاتی، اگر دقیقا به وسیله استفادهکنندگان از صورتهای مالی تشخیص داده نشوند، می تواند بر انتظارات و درنتیجه قیمتها تأثیر شایانی بگذارد.تمرکز برروی تغییر طبقه بندی بین اقلام عملیاتی و غیرعملیاتی به چند دلیل آزمونی قوی برای سنجش این ابزار مدیریت سود محسوب می شود:
اولاً : هرکدام از اقلام صورت حساب سود و زیان محتوای اطلاعاتی متفاوتی داشته و سرمایه گذاران با هرکدام اقلام صورت سود و زیان (سود ناخالص، سود عملیاتی و سود خالص) برخوردی متفاوت دارند.
ثانياً: اقلام عملیاتی و غیرعملیاتی دارای ماهیتی کاملاً متفاوت می باشند. اقلام عملیاتی نسبتاً پایدارند درحالیکه اقلام غیرعملیاتی به شدت ناپایدار بوده و سرمایه گذاران نیز بر همین مبنا با آنان برخورد می کنند. به این ترتیب تغییر طبقه بندی بین اقلام عملیاتی و غیرعملیاتی اگر کاملاً به وسیله استفاده کنندگان تشخیص داده نشود، می تواند بر انتظارات، تصمیم گیری ها و قیمت سهام تأثیر بگذارد(مک وی، 2006)..
[1]Kinney and Trezevant
[2]Lip
[3]Bradshaw and Sloan