نه تنها فرد نسبت به استرس به صورت واحدي وحدت يافته عمل مي كند، بلكه واكنش وي به نحوي است كه حداقل انرژي و ذخيره خود را به كار مي اندازد. ميلر در1965 اظهار مي دارد كه موجودات زنده خواه از لحاظ تكامل در رده بالا باشند خواه پايين، تمايل دارند كه ابتدا فاعلهايي را به كار گيرند كه براي آن كمترين بها را بپردازند، اگرموثر واقع نشد. منابع اضافي و گرانبها تر وارد عمل مي شوند. در سطح فيزيولوژيائي گر بتدريج اسيد به بدن يك سگ تزريق شود، ابتدا نفس به عنوان اولين مكانيزم دفاعي تشديد مي گردد.
اگر اين تشديد تنفس موثر واقع نشد، مكانيزمهاي حفاظتي موثرتري مانند تغييرات زيستي – شيميايي خود وار عمل مي گردد. در سطح اجتماعي ، يك كشور در جنگ با كشور ديگر، ابتدا نيروي كمي اغدام مي دارد اگر موثر نبود نيروي خود مي افزايد تا جايي كه براي دفع دشمن ممكن است به بسيج عمومي مبادرت ورزد. به همين نحو در سطح رواني اگر دانشجويي مردود شود يا نمرات پاييني بگيرد به طوري كه زندگي اجتماعي وي به مخاطره بيفتد، در آغاز فعاليت خود را افزايش مي دهد، اگر در نيمسال بعد نيز نمره پايين كسب كرد ممكن است توقع خود را كاهش دهد و از داشتن نمره اي در حد قبولي راضي باشد. اين حالت نوعي دفاع بالسبه ارزان لااقل براي آن زمان است، اگر باز مود شود و نسبت به وضعيت تحصيلي اش به نحوي فزاينده احساس بي كفايتي ، ناشايستگي و اضطراب بنمايد ممكن است نا منصفانه سرزنشهاي خويش را متوجه استاد سازد. اين كار مستلزم هزينه و بهاي بيشتري است، زيرا در حال حاضر مي تواند از اشتباهاتي كه كرده است بهره برگيرد يا خود را به صورتي واقعي ترشكست خورده ببيند.
اصل قتصاد رواني رد ساير زمينه ها نيز صادق است. انسان نه فقط مايل است الگوهاي مربوط به بقاي خويش را بدان دليل كه منبع امنيت وي نسبت به دنيا هستند حفظ نمايد، بلكه بدان علت كه اين الگوهاي ثابت، در مقايسه با الگوهاي سازشي جديد و اصلاح شده، مستلزم كوشش كمتر و صرف انرژي پايين تري هستند تمايل به نگاهداري آنها دارد. اين تمايل به مقاومت در برابر تغيير راههاي تثبيت شده ادراك و عمل در سطح فردي ركود و در سطح اجتماعي عقب ماندگي فرهنگي ناميده شده است. اين موضوع مانع بزرگي براي درمان محسوب ميشود زيرا الگوهاي رفتار نابهنجار مدتها پس از ارائه رفتار جديد و موثر ادامه مي يابند. يا انسان ميل دارد كه رفتارهاي قديمي خويش را كه مستلزم صرف انرژي كمتري است حفظ نمايد.
ج- طرح ده يا خود به خودي بودن واكنشهاي استرس
واكنش نسبت به استرس ممكن است طبق نقشه و آگاهانه باشد، يا تا حدي آگاهانه و يا بدون آگاهي صورت پذيرد. مثلا گريه، صحبت تكراري و دليل تراشي كه براي ترميم آسيب به كار كي روند ممكن است ناآگاهانه باشند. حتي اگرشخص از آنچه انجام مي دهد آگاه باش، آكاهانه بدان فكر نكرده و طبق طرح و نقشه نبوده است در سطح روان شناختي ، كنشهاي خود به خودي معمولا فرم عادت به خود مي گيرند و واكنشهائي كه در زماني آگاهانه و طبق نقشه بوده اند ديگر توجه فرد را به خود جلب نمي كنند. در تمام موقعيتها، جز موقعيتهاي عادي زندگي ، توانائي فرد براي سازش موثر و انتخاب واكنش مناسب به كوشش آگاهانه و انعطاف پذيري وي بستگي دارد.
د- واكنشهاي استرس برانگيزاننده هيجان اند
حالات هيجاني خاصي با واكنشهاي فرد نسبت به استرس همراه اند كه از اندوه و افسردگي دريك قطب تا تحريك و هيجان شديد در قطب ديگر ر نوسان است.