گیلفورد از پیشگام ترین و منتفذترین روان شناسی است که سعی کرد آفرینشگری را اندازه گیری کند.
به نظر وی ذهن باهوش در برگیرنده 120 عامل و یا توانایی مختلف می باشد.
توانایی های ذهن:
توانایی همگرا[3] را به کارگیری تفکری گویند که به سوی پاسخی قراردادی یا معین حرکت می کند.
توانایی واگرا[4] از طریق تفکری انجام می شود که به سوی پاسخی نامشخص ،جهت ها ی گوناگون را می پوید.
بنابراین می توان نتیجه گرفت که تفکر همگرا هنگامی به کار می آید که راه حل استاندارد و شناحته شده ای برای متفکر وجود دارد و راه یابی را می توان در مراحل معینی تضمین کرد.
تفکر واگرا زمانی به کار می آید که مسئله ی مورد نظر هنوز به درستی معلوم نیست و راه حل مشخصی برای آن وجود ندارد . تفکر همگرا، فقط یک راه حل مناسب را فراهم می کند.(نلر،1379،ص44)
گیلفورد برحسب شخصیت به خلاقیت می نگرد و معتقد است خلاقیت مجموعه ای از توانایی ها و خصیصه هاست که موجب تفکر خلاق می شود.(حسینی،1378،ص29)
گیلفورد برای تفکر خلاق ویژگی هایی قائل است که آزمون های خویش را براساس آن تنظیم می کند:
1) سیالی (روانی) : توانایی برقراری رابطه ی معنی دار بین فکر ، اندیشه و بیان است .
این توانایی افراد را قادر می سازد راه حل های متعددی در حل مسئله ارائه دهند.
2) اصالت (ابتکار): توانایی تفکر به شیوه ی غیرمتداول و خلاف عادات رایج اصالت و ابتکار مبتنی بر ارائه جواب های غیر معمول و عجیب و زیرکانه به مسائل است.
3)انعطاف پذیری : توانایی تفکر به راه حل های مختلف برای حل مسئله جدید است .
4)بسط : توانایی توجه به جزئیات در حین انجام یک فعالیت است .(حسینی،1378،ص47)
در رابطه با آزمون ها در مکتب روان سنجی دو اشکال عمده مطرح است :
اشکال اول: مربوط به نمره گزاری آزمون هاست ، که وقت بسیار زیادی می گیرد.
اشکال دوم:سؤالی است که بسیاری از محققان طرح نموده اند و هنوز بی جواب مانده است و آن این که ،آیا آزمون ها به راستی قادرند خلاقیت حقیقی یک فرد در انجام امور واقعی را بسنجند؟
آرتور کوستلر[5]
تز اصلی این است که تمامی فرایندهای خلاق ،الگوی مشترکی دارند که وی آن را ارتباط دو وجهی[6] می نامد که آن پیوند دادن سطوح تجربه های بی ارتباط پیشین با مبناهای داوری است . شخص هنگام تفکر خلاق،همزمان به بیش از یک زمینه ی تجربه می اندیشد ،حال آنکه در تفکر معمولی ،راه هایی را دنبال می کند که تداعی های گذشته را در بر می گیرند.
تمامی فعالیت های خلاق ، متضمن ساختاری از عادات منظم رفتار و اندیشه است که پیوستگی[7] و ثبات[8] را برقرار می کنند،اما فضایی را برای نوآوری باز می گذارند. کوستلر،کنش خلاق را در شوخ طبعی ،علم و هنر توصیف می کند.(نلر ،1379،ص47)
ساختمانیان (1374) به نقل از زیو[9] (1988) به تحقیقاتی اشاره دارد که به کارگیری شوخ طبعی باعث رشد خلاقیت می گردد.
[1] - Factor analysis
[2] - Guilford
[3] - Convergent
[4] - Divergent
[5] - A . J Koestler
[6] - Bisociation
[7] - Coherence
[8] - Stability
[9] - Ziv